ای بر غشاهای جداسازی گاز
جداسازی یک یا چند گاز از مخلوطهای پیچیده گازی در بیشتر صنایع اهمیت دارد . در حال حاضر این جداسازی ها به صورت تجاری توسط فرایندهای تبرید ، جذب با تناوب فشار (PSA) و جداسازی توسط غشاها صورت میگیرد که هر یک از این فرایند ها با توجه به شرایط عملیاتی خاص خود ، نوع ، شکل ، اندازه و حجم گاز نافذ مزایا و معایبی دارد .[1]
اولین مشاهدات علمی انجام شده در زمینه جداسازی گازها توسط میشل[1] در سال 1831 بوده است. با این حال توماس گراهام شیمیدان اسکاتلندی سهم قابل توجهی در بیان انتشار گازها و مایعات دارد. تقریبا همزمان با همان موضوع فیک فیزیولوژیست برجسته فرضیه مفهوم انتشار و قانون اول فیک را با مطالعه انتقال گاز از نیتروسلولوز فرموله کرد.[1, 2]
امروزه غشاهای جداسازی گاز در بسیاری از فرایندهای جداسازی از جمله جداسازی نیتروژن ، هیدروژن ، اکسیژن و گاز طبیعی (جهت جداسازی دی اکسید کربن ، آب زدایی و تنظیم نقطه شبنم) جداسازی بخار-بخار و آب زدایی از هوا استفاده می شود .[3] ویژگی های خاص و مزایای فرایندهای غشایی را می توان به شرح زیر گزارش کرد :[1]
رشد سریع در تکنولوژی غشاها به ویژه برای جداسازی گاز از اوایل سال 1960 آغاز شد. [2] این غشاها امروزه به طور گسترده ای در صنایع شیمیایی و در کاربردهای پزشکی استفاده می شود . [3]
فرایندهای جداسازی گاز توسط غشاها که تکنولوژی در حال ظهور[3] است در مقیاس صنعتی از اواخر دهه ی هفتاد و هنگامی که Prism® معرفی شد مطرح شده است.با این حال استفاده از تکنولوژی غشاها برای جداسازی گاز به شدت گسترش یافته و استفاده از آن ها در بسیاری از کاربردهای صنعتی معمول شده است. تفاوت استفاده از غشاها و سایر فرایندها در حدود 250 میلیون دلار در سال در برخی از فرایندها است.[2]
دو پارامتر مهم برای توصیف عملکرد جداسازی غشاها را میتوان تراوایی[4] و گزینش پذیری[5] دانست. تراوایی عمدتا ظرفیت یک غشا برای قدرت تراوش خوانده میشود ، تراوایی بالا نشان دهنده ی یک غشا با توان بالاست . اما این توان بالا بی فایده است مگر انکه با گزینش پذیری خوب و پتانسیل اقتصادی مقرون به صرفه همراه باشد . از سوی دیگر یک غشا با گزینش پذیری کم سطح در دسترس زیادی لازم دارد که همین عامل میتوان موجب غیر جذاب شدن غشا گردد. [4]
کاربردهای صنعتی بسیاری از غشاها در جدول 1-1 آمده است . همچنین برنامه های کاربردی مهمتری نیز در حال بررسی میباشد
در دههی 1970 شرکتها به دنبال تکنیکها و راهبردهایی بودند که با استفاده از آن بتوانند هزینههای تولیدی خود را کاهش دهند و در بازارهای مختلف رقابت کنند. برخی از این تکنیکها عبارت بودند از: سیستمهای زمانبندی به هنگام[1]، سیستم کانبان[2]، تولید ناب[3]، مدیریت کیفیت جامع[4] و غیره. شرکتها توانستند با استفاده از این تکنیکها، هزینههای تولیدی خود را کاهش دهند ولی شرکتهای رقیب هم با استفاده از این تکنیکها، هزینههای تولیدی خود را تا حد ممکن کاهش دادهاند. پس برای کاهش هزینهها و ماندن در بازار رقابتی باید سایر فرصتهای بالقوه برای کاهش هزینه را پیدا کرد. یکی از راههایی که فرصتهای بالقوهی زیادی برای کاهش هزینه در آن وجود دارد، مدیریت زنجیرهی تأمین[5] است [1].
زنجیرهی تأمین شامل همه مراحلی[6] (اعضای زنجیره) است که چه مستقیم چه غیرمستقیم، در برآورده سازی درخواست یک مشتری نقش دارند. در یک زنجیرهی تأمین معمولی، مواد خام از تأمینکنندگان به کارخانهها ارسال میشوند و سپس محصولات تولیدشده در کارخانهها به انبارهای میانی و انبارهای توزیعکنندگان ارسال میشوند و نیز به سمت خردهفروشان و درنهایت به دست مشتری نهایی یا همان مصرفکننده میرسند. پس یک کالا مراحل زنجیرهی تأمین را طی میکند تا به دست مصرفکنندگان برسد. اعضای یک زنجیره تأمین معمولی عبارتاند از: تأمینکنندگان، انبارهای مواد اولیه، مراکز تولید، توزیعکنندگان، خردهفروشان و مشتری نهایی.
فعالیتهای زنجیرهی تأمین با سفارش مشتری شروع میشود و وقتی مشتری پول خرید کالا و خدمات دریافتی خود را پرداخت میکند، خاتمه مییابد. اختلاف بین پولی که مشتری میپردازد با کل هزینههای متحمل شده توسط زنجیره برای تولید و توزیع کالا، میزان سوددهی زنجیره را نشان میدهد. بر همین اساس موفقیت یک زنجیره برحسب میزان سوددهی آن تعریف میشود و مدیریت زنجیره تأمین مستلزم مدیریت جریانهایی بین مراحل و درون هر یک از مراحل زنجیره، برای بیشینهسازی کل سوددهی آن است [1].
مدیریت زنجیرهی تأمین مجموعهای است از راهکارهایی، جهت یکپارچهسازی اعضای زنجیره (تأمینکنندگان، تولیدکنندگان، توزیعکنندگان،
خردهفروشیها و مشتری نهایی) که هدف آن، کاهش هزینههای سیستم و نیز افزایش سطح خدمتدهی به مشتریان است.
از تعریف زنجیرهی تأمین هزینههای خود را کاهش داده و درآمدهای خود را افزایش میدهد. دو نکته روشن میشود:
نخست اینکه مدیریت زنجیره تأمین به هر راهکاری که باعث کاهش هزینهها میشود و نقشی در برآورده کردن نیاز مشتری ایفا میکند- از تأمینکننده و امکانات تولید گرفته تا انبارهای مواد اولیه و مراکز توزیع و نیز خردهفروشیها و انبارهای محصولات – توجه مینماید. درواقع در بعضی از تحلیلهای زنجیرهی تأمین، ضروری است که توجه خود را به تأمینکنندگان و مشتریان معطوف کنیم زیرا آنها در شکلگیری زنجیره تأثیر بسیار زیادی دارند.
دوم اینکه منظور از مدیریت زنجیره تأمین، افزایش کارایی و کاهش هزینه در کل سیستم است. با بهکارگیری رویکردهای مطرح در مدیریت زنجیره تأمین، هزینه کل سیستم که شامل هزینههای حملونقل، موجودی، جابجایی مواد و غیره است، کاهش مییابد؛ بنابراین هدف از طراحی یک زنجیرهی تأمین افزایش کارایی و کاهش هزینهها در کل سیستم است ولی تأکید بر این نیست که صرفاً هزینه حملونقل، موجودیها و غیره کاهش مییابد بلکه مدیریت زنجیره تأمین با استفاده از رویکرد دستگاهی سعی دارد که کارایی کل زنجیره را بهبود داده و سطح خدمت به مشتری را نیز افزایش دهد. درواقع کسب رضایت مشتریان باید در زنجیره تأمین موردتوجه قرار گیرد که میتواند شامل رضایت مشتریان از کیفیت محصولات و خدمات ارائهشده باشد [1].
در این فصل به تعریف کلیه مفاهیم مرتبط با زنجیره تأمین که در این پایاننامه مورداستفاده قرارگرفتهاند پرداخته میشود و طبقهبندیهای موجود در این حوزه موردبحث و بررسی قرار میگیرد.
در این بخش کلیهی مفاهیم مرتبط با زنجیرهی تأمین اعم از انواع شبکههای زنجیره تأمین، فازهای تصمیمگیری در زنجیره، زنجیرههای پاسخگو و کارا، انواع هزینههای موجود در زنجیره تأمین و انواع برنامهریزی (تک دورهای و چند دورهای) در زنجیره تأمین که در این پایاننامه مورداستفاده واقعشدهاند، موردبررسی قرار میگیرند.
و طرح موضوع
بررسی و شناخت دقیق ماهیت حقوق و اخلاق از جمله مباحث پایه ای است که در علم حقوق همواره مورد بحث بوده و از مفاهیم کلیدی و مبنایی به شمار می رود که برای دانشجویان حقوق مورد توجه قرار می گیرد. شناخت دقیق این مفاهیم و مهم تر از آن رابطه ی میان آنها، مکاتب مخلف حقوق را به خود مشغول ساخته و هر یک به فراخور نظرگاه و مبانی اولیه، پاسخی برای آن ترسیم نموده اند. از آن جمله، مکاتب جامعه شناختی است. بررسی رابطه ی میان مفهوم حقوق و اخلاق از جمله مباحث جنجالی می باشد، چنانکه می توان بدرستی آنرا دماغه ی هورن مباحث حقوقی دانست. در میان این تفاوت آرای مقابل و متضاد نسبت به بررسی این موضوع ، گروهی این دو را متعلق به دو دنیای کاملا متفاوت و بیگانه از هم می دانند، گروهی آنها را همبسته، واحد و حتی مکمل یکدیگر به شمار می آورند و بعضا ضمن رعایت بیگانگی و دوئیت میان آنها روابط و هماهنگی هایی میان آنها قایل می شوند. به هرترتیب از میان این همه، ما نگاه پوزیتویستی را بررسی می کنیم که امیل دورکیم، جامعه شناسی که روش علمی دقیق و مستقلی را برای بررسی پدیده ها ی اجتماعی و تحلیل واقعیت ها طرح انداخته، بدان پرداخته است.
رابطه ی میان حقوق و اخلاق را با تحلیل نگاه دورکیمی از این مفاهیم بررسی می کنیم تا ضمن بیان و معرفی حقوق دورکیم و اخلاق دورکیم رابطه ای که از گزاره های او برخواسته می شود را ارایه دهیم. پرداختن به سرچشمه ها و سرشت نیروی اخلاقی، از دیگر مسایلی است که در فرایند مقررات گذاری جوامع اهمیت قابل توجهی دارد و بسیاری از سؤالات مربوط به فلسفه ی حقوق در گرو پاسخ به آن می باشد، بنابر این با بررسی مفهوم اخلاق، منشأ و خصوصیات قاعده ی اخلاقی این مسأله را نیز بررسی خواهیم کرد.
ب) اهمیت موضوع و انتخاب چرایی آن
بررسی رابطه ی حقوق و اخلاق، با رویکرد جامعه شناختی از آن روست که در میان مباحث حقوقی، جای یک تحلیل میان رشته ای خالی بنظر می رسید. چرا که حقوق در کارزار تنظیم و تنسیق مقررات اجتماعی و به سامان کردن روابط اجتماعی گاهاً در تقابل با قواعد اخلاقی قرار می گیرد، آنجا که عمل کردن و پایبندی به یک تکلیف اخلاقی، ممکن است به معنای زیر پا گذاشتن مقررات اجتماعی و قواعد حقوقی باشد، یا حتی آنجا که تنظیم یک قاعده ی حقوقی ممکن است از پیشینه ای اخلاقی برخوردار باشد. به هر ترتیب شناخت دقیق این دو مفهوم حقوقی یا به تعبیر دورکیم، واقعیت اجتماعی ما را در مقام رویارویی با این دسته از قواعد ( قواعد اخلاقی و حقوقی مقابل هم ) و تشخیص جایگاه اهمیت آنها در مقررات گذاری یاری می رساند. حتی اگر بخواهیم از این فراتر رویم باید گفت؛ فهم و شناخت دقیق این واقعیت های اجتماعی ما را در هضم و پذیرش قواعد حقوقی و اخلاقی مقابل یکدیگر یاری می رساند. انتخاب رویکرد امیل دورکیم به عنوان نظریه ی مبنای این رساله از آن روست که او را پیشگام جامعه شناسی علمی مستقلی می دانیم که سعی در تبیین اخلاقی غیر دینی، در جامعه
داشته تا از رهگذر آن قواعد نظم دهنده ی جامعه را تحلیل کند خواه قواعد حقوقی یا اخلاقی.
ج) پیشینه تحقیق
در زمینه ی تحلیل مفهومی حقوق و اخلاق، تا کنون مباحث زیادی صورت گرفته چنانکه، تا مطالعات حقوقی بوده بحث و تبیین مفهوم حقوق هم بوده، همینطور در مورد مفهوم اخلاق و رابطه ی میان آنها چیزی که سراسر تحت عنوان فلسفه ی حقوق و فلسفه ی اخلاق مشحون از چنین تحلیلی می باشد. در بیان رابطه ی میان آنها نیز وضع به همین صورت است. اما آنچه پیش از این انجام نشده، بررسی دو مفهوم از مفاهیم اساسی فلسفه ی حقوق، در آثار دورکیم می باشد. چرا که، پیش از این با نگاه جامعه شناختی به اندیشه های او نظر انداخته اند. گذشته از این، به این دلیل که دورکیم بدنبال همان علمی کردن کرسی جامعه شناسی و بعد هم ساخت اخلاقی پوزیتیو بوده ، به مسأله ی حقوق و منشأ قانون و رابطه ی حقوق و اخلاق مستقیماً توجهی نداشته ، پیش از این هم، در این مورد بحثی در آثار او صورت نگرفته ، بنابر این ما به استخراج و بررسی نظر او می پردازیم تا بتوانیم متوجه شویم چه رابطه ای میان مفهوم حقوق با واقعیت اخلاقی دورکیم برقرار است.
د) اهداف تحقیق
اگر جامعهشناسی به نتایجی که مایهی بهبود وضع جامعه شوند نینجامد، شایستهی یک ساعت زحمت هم نیست. بر اساس این گزاره ی منطقی هدف از این تحقیق ارایه ی شناختی روشن از مفهوم حقوق و اخلاق است و شناسایی یک باب از هزاران بابی که در میان مکاتب و آثار فلسفه ی حقوق نسبت به رابطه ی این دو تقریر یافته. اما گذشته از این، کارکردی که در فرایند این تحقیق مترصد بوده، عبارتست از شناسایی مرز دقیق مفاهیمی چون ، اخلاق ، دین و حقوق. چراکه در فرایند قانونگذاری و یا حتی تربیت های اجتماعی که صورت می گیرد دانستن تأثیر و تأثراتی که حقوق و اخلاق می توانند نسبت به هم داشته باشند، می تواند بعضا مانع از بروز قوانینی گردد که پذیرش اجتماعی را به همراه نداشته و موجب سرکوب و فشار بر جامعه می شود از طرفی، یا موجب بی اعتنایی و تخطی از التزام به قانون می شود از طرفی دیگر.
ه) سوالات تحقیق
_سؤال اصلی: نسبت میان قواعد اخلاقی و حقوقی از منظر دورکیم چیست؟ حقوق و اخلاق در نگاه پوزیتویستی دورکیم چه جایگاهی دارند؟ دورکیم چه رابطه ای را میان حقوق و اخلاق در نظر می گیرد آیا قایل به جدایی آنهاست و یا وحدت میان آنها؟
_سؤالات فرعی: آیا جامعه ی سالم و به هنجار ، جامعه ای است عاری از هرگونه جرم و اقدام غیر اخلاقی ؟ نسبت میان جرم و اخلاق چیست؟
_ آیا اخلاق دورکیم یک اخلاق دینی است یا سکولار؟ منظور از اخلاق سکولار دورکیم چیست؟
_ دورکیم ، منشأ اخلاق و قانون را در چه چیزی ارزیابی می کند؟
_ آیا با تغییر جوامع و در فرایند تحول شرایط زیستی و مبانی اعتقادی جامعه و اخلاق رایج در آن، حقوق هم تغییر می کند؟
و) فرضیه های تحقیق
-گزاره های دینی الزاماً تقارن و مناسبتی با قواعد اخلاقی ندارند. هیچ الزامی در تبعیت قواعد اخلاقی از دین نیست به این معنی که نمی توان گفت هر عملی که مبنای دینی نداشته باشد غیر اخلاقی است. یا تنها امور دینی ، اخلاقی هستند.
– اگرچه در دوران ابتدایی زندگی بشر، دین حاکم بر قواعد اخلاقی و حقوقی بوده، دست کم، در دوران معاصر برای اخلاقی بودن، انواع دلایل و توجیهات فلسفی وعقلی وعرفی و انسانی و اجتماعی مستقلی ارائه شده است.
– حقوق و اخلاق علی رغم مشابهت ها و هم پوشانی هایی که بعضاً میانشان شاهد هستیم، الزاماً واحد و منطبق بر هم نیستند و چه بسا قواعد حقوقی که وجه غیر اخلاقی داشته باشند.
– نیاز به قانون بیش از نیاز به اخلاق است.
– اگرچه نمی توان هیچ حکم دستوری و تکلیفی برای پیروی قواعد حقوقی از قواعد اخلاقی داشت، اما نمی توان منکر مناسبت ها و شباهت های قواعد آنها بوده و قایل به بی تفاوتی قواعد حقوقی نسبت به قواعد اخلاقی باشیم.
ز) روش تحقیق و جمع آوری اطلاعات و داده ها
– روش مورد استفاده در این تحقیق، روشی توصیفی- تحلیلی بوده، که در آن برای جمع آوری منابع نیز با بهره گیری ازروش کتابخانه ای، از منابع مختلف فارسی و انگلیسی که در دسترس نگارنده قرار داشته استفاده گردیده است.
ح) ساماندهی تحقیق
این رساله در چهار فصل دسته بندی شده که ابتدا در فصل اول، با معرفی اجمالی دورکیم، بستر ها و زمینه ی فکری او را از تصویب و برقراری مکتب جامعه شناسی علمی مختص به دورکیم تا پوزیتویسم حقوقی بررسی خواهیم کرد و ضمن بیان و معرفی پوزیتویسم حقوقی دورکیم به تحلیل و نقد آن می پردازیم. در فصل دوم به معرفی واحد تحلیلی دورکیم یعنی واقعیت اجتماعی می پردازیم که ضمن آن واقعیت اخلاق را چنانکه مد نظر دورکیم بوده بشناسیم. مفهوم اخلاق، پیوسته در میان مطالعات مربوطه هم نشینی با دین داشته، بنابر این در فصل دوم در مبحثی مجزا این نکته را روشن خواهیم کرد که آیا امکان مفهومی میان اخلاق دینی می توان متصور بود یا نه؟ و هم چنین اینکه، اخلاق دورکیم، اخلاقی دینی است یا غیر دینی ؟ و در پایان با بررسی این نکته که اخلاق دورکیم اخلاقی غیر دینی است به بیان و بررسی اخلاق سکولار می پردازیم و مرز میان اخلاق لاییک و سکولار را روشن می کنیم.
در فصل سوم با معرفی و تکاپوی در آثار دورکیم آنجا که به مفهوم حقوق پرداخته، حقوق مورد نظر دورکیم را معرفی می کنیم و کارکرد و نقش حقوق را در جامعه شناسی دورکیم مشخص می کنیم. با بررسی انواع نظام های حقوقی دورکیم، نقش حقوق را در مدیریت ناهنجاری های اجتماعی و در کنترل جرم تبیین می کنیم و در نهایت به بررسی منشأ قانون می پردازیم.
در فصل چهارم بر اساس دستاوردها و گزاره های بدست آمده در خلال بررسی مفاهیم اخلاق و حقوق در جامعه شناسی دورکیم به بررسی رابطه ی حقوق و اخلاق می پردازیم و بر اساس آن ها دیدگاه دورکیم را در خصوص نسبت حقوق با اخلاق استخراج می کنیم و ضمن بیان به بررسی و تحلیل آن می پردازیم.
برخورداری از فضا، امكانات و سرانههای فرهنگی، تفریحی و ورزشی از جمله حقوق شهروندی بهشمار رفته و در عصری كه از آن تحت عنوان “تمدن فراغت” نام برده میشود برنامهریزی به منظور بهینهسازی نحوه گذران اوقات فراغت گروهها و قشرهای مختلف مردم امری ضروری و اجتناب ناپذیر محسوب میگردد.
برنامهریزی جهت برخورداری و بهبود بخشیدن به شاخصها و سرانههای فرهنگی، تفریحی و ورزشی و بهینه سازی نحوه گذران اوقات فراغت مستلزم شناخت وضع موجود امكانات و سرانه های فرهنگی، تفریحی و ورزشی در هر محله و نیازسنجی و تعیین نیازهای فرهنگی، تفریحی و ورزشی محلههای مختلف میباشد.
سنجش نیازهای گروه هدف كه معمولاً از آن تحت عنوان نیازسنجی[1]، یاد میشود یكی از نخستین مراحل در روند برنامهریزی به شمار رفته و فرآیندی است كه فاصله و شكاف بین “وضع موجود” و “وضع مطلوب” را شناسایی نموده و سپس در قالب نیازها اولویت بندی میكند. در فرآیند نیازسنجی و تعیین نیازها كلیه گروههای ذینفع مشاركت نموده و “برنامه ریزی از پایین به بالا” از قوه به فعل در آمده و جامه عمل میپوشد.
بدین ترتیب روی آوری سازمانهای دست اندركار تهیه و اجرای طرحهای توسعه شهری به نیازسنجی و تعیین نیازهای مردم نخستین گام در جهت جلب مشاركت مردمی و دگرگونی در رویكرد برنامهریزی از “برنامهریزی برای مردم” به “برنامهریزی با مردم” و به بیان سادهتر توجه به مهمترین عنصر توسعه یعنی انسان در فرآیند تهیه و اجرای طرحهای توسعه شهری به شمار میرود. به همین سبب در ادبیات جدید توسعه با توجه به اهمیت نقش مردم در جامعه از “مردم” به عنوان ثروت واقعی جامعه یاد شده و اصطلاح تخصصی “توسعه از پایین به بالا” نیز ناظر به نقش مشاركتی مردم در فرآیند توسعه میباشد.
تجربههای جهانی نشان میدهد كه از 1980 میلادی به بعد در برنامههای توسعه و همچنین توسعه شهری توجه فزایندهای به رویكرد مشاركتی[2]، صورت گرفته تا جایی كه در حال حاضر مشاركت شهری رمز موفقیت طرحهای توسعه شهری و یكی از معیارهای عملكرد مدیریت شهری و اركان آن (شهرداریها و شورای شهر) به شمار میرود.
عمدهترین نتایج و پیآمدهای مشاركت شهری عبارتند از:
مشاركت شهری برای نظام مدیریت شهری و توسعه شهری كاركردهای گوناگونی دارد كه از جمله این كاركردها میتوان به افزایش دسترسی به اطلاعات شهری، تعیین اولویتها و نیازهای شهروندان و كوششهای جمعی برای اجرای طرحهای توسعه میباشد.
مشاركت شهری در اجرای طرحهای توسعه دارای چندین سطح گوناگون است. “راجر” حداقل به شش سطح اشاره كرده است:
اطلاعات موجود از آن حكایت دارد كه در گذشته بسیاری از طرحهای توسعه محلهای بدون انجام پروژههای نیازسنجی و مشاركت صاحبنظران و ساكنین محله در تعیین نیازهای محله، تهیه و به مورد اجرا گذاشته شده و نتیجه حاصله از آن موازی كاری، ایجاد فرصتهای دسترسی ناعادلانه به امكانات و فضاهای اجتماعی، فرهنگی در سطح محلههای مختلف و بالاخره تهیه و اجرای طرحهای توسعه ناسازگار با مقتضیات و ملاحظات فرهنگی- اجتماعی محله بوده كه معمولاً مورد استقبال ساكنین محله قرار نمیگرفت.
با توجه به آنچه كه گفته شد و به منظور پرهیز از موازی كاری، نابرابری محلات از حیث دسترسی به امكانات و تهیه و اجرای طرحهای توسعه مورد نیاز و سازگار با ساختار اجتماع- فرهنگی محله، با همکاری معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه یك و در راستای دستیابی به وضع مطلوب در شاخصهای توسعه اجتماعی و فرهنگی و افزایش سرانههای فرهنگی، ورزشی و تفریحی در محلههای تحت پوشش خود به نیازسنجی روی آورده تا با بهرهگیری از نتایج و یافتههای حاصل از آن طرحهای توسعه اجتماعی- فرهنگی را در محلههای قلمرو فعالیت خود تهیه و اجرا نماید.
فاکتورهای نوروتروفیک (NTFs) پروتئین های ترشحی ای هستند که به گیرنده های هدفشان متصل می شوند و از کاهش سلول های عصبی جلوگیری می کنند. فاکتورهای نروتروفیک باعث دوام سلولهای عصبی دوپامینژیکی می شوند که در جسم سیاه ماده مغز میانی قرار گرفته اند(68؛93). GDNF در سال 1991 کشف شد، و اولین عضو از خانواده GDNF لیگاندهای (GFL) است. GDNFدر سال 1993به عنوان یک فاکتور نروترفیک رشد وبقا، مشخص شده است. نشان داده شده به عنوان یک عامل تغذیه ای قوی برای نرونهای حرکتی ستون فقرات ونرونهای نورآدرژنیک مرکزی است .GDNF، نرونهای سروتونرژیک،دوپامینژیک وسلولهای گلیال را در برابر استرس اکسیداتیو محافظت می کند(113). GDNF فاکتور نروتروفیک مشتق از سلول گلیال، موجب رشد اکسون DAنرون های مغز میانی می شود.همچنین از نرونهای DAمحکوم به مرگ محافظت و به بازسازی مسیر SN_ST کمک می کند. شواهد مستقیم نشان می دهد GDNF در نرونهای واسطه DA روییده شده وجود دارد(44) . GDNF،از چندین جمعیت نرون ،در سیستم عصبی مرکزی، از جمله نرونهای حرکتی دوپامین مغز میانی،حمایت می کند . موجب دوام نرون های؛ حرکتی ، حسی و عصب سمپاتیک وپاراسمپاتیک می شود . همچنین عملکرد مهمی درخارج از سیستم عصبی دارد . برای تکثیر سلولهای عصبی روده ای وتحریک رشد کلیه ،برای سلولهای اولیه جنسی مرد تمایز وتجدید تشکیل اسپرماتوزوئید مهم می باشد(93). ذخیره مداوم GDNFبرای بقای سلولهای عصبی فعال شده یا کاتکولامین های بالغ ضروری می باشد. گیرنده نروتروفیک GDNF توسط CK2 در فعالیت حیاتی ،عبور سیگنال ،سنتز پروتئین ،چسبندگی سلول به سلول ورونویسی ژن که همه موجب بقائ بافت عصبی می شود به عنوان واسطه نقش دارد. GDNFبه همراه (گیرنده آلفا/گیرنده کیناز)GFRα1/Retدر حفاظت از سیستم عصبی ونروتوژنیک نقش دارد ومسیر Mapk/Erk (چرخه گلوتامات- گلوتامین که موجب جذب گلوتامات می شود)را تحریک می کند که مانع از مرگ سلولی ناشی از NMDAمی شودGDNF. در تعامل با گیرنده هایGFRα1/Ret در سطح سلول، موجب بقای میکروگلیال شده وفعالیت فاگوسیتوز را بهبود می بخشد .فعال سازی میکروگلیال موجب تولید GDNFمی شود .که این امر موجب بقای DAمی شودوفعالیت GPX-1را افزایش می دهد وآن را فعال می کند که این امر خواص حفاظتی GDNFرا با مهار استرس اکسیداتیو تقویت می کند وفاکتور رشد برای کمک به یادگیری وتقویت حافظه گزارش شده است (27). GDNF دارای خواص احیا کننده برای سلول های مغز است و به عنوان پتانسیل درمان برای بیماری پارکینسون نشان داده شده است. (44) . پیری با کاهش در عملکرد پاسخ های گیرنده بتا
آدرنرژیک در مخچه در ارتباط است. گزارش شده سلول فاکتور نروتروفیک مشتق از گلیال (GDNF)،ازانحطاط نرون های نروآدرنرژیک به دنبال ضایعات اعصاب جلوگیری می کند . فعالیت بدنی موجب کاهش مقدار قابل توجهی اکسیژن در کل بدن و به خصوص در ماهیچه های اسکلتی می شود.بخش کوچکی از اکسیژن(2-5٪)به اکسیداتیو متوسط تبدیل شده و موجب تغییرات بیوشیمیایی و آسیب بافت می شود.کاهش فعالیت سیستم آنتی اکسیدان می تواند باعث افزایش اکسیداتیو در طی ورزش شود .تمرین بدنی باعث افزایش فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان ماهیچه ای و کبدی و تسهیل مقدار حذف ،گونه های اکسیژن غیر فعال و کاهش سطح استرس اکسایشی می شود (65). در میان الگوهای ورزشی مختلف، فعالیت اختیاری روی چرخدوار، دوی اجباری تردمیل و حرکات مقاومتی عضلانی ، رایج ترین مدلهای ورزشی اتخاذ شده هستند.این ورزشها، جدا از مزایای بدنی خود، عملکرد شناختی را بهبود بخشیده و بازتوانی عصبی را بعد از آسیب مغزی، آسانتر میکنند(90).امروزه استفاده از مکمل های گیاهی افزایش چشمگیری یافته است.یکی از این گیاهان ازگیل ژاپنی است.گیاه ازگیل ژاپنی با ترکیبات فنولیک ، متابولیت های ثانویه ای هستند که به نوعی از طریق کاهش استرس اکسایشی کاهش دهنده ریسک چندین بیماری می باشند(80). اگر چه تحقیقات زیادی در رابطه با اثر تمرین بر پارکینسون انجام گرفته است اما هنوز طرحی که اثر همزمان تمرین اختیاری و عصاره هیدروالکلی گل گیاه ازگیل ژاپنی را به صورت پیش درمانی و پیشگیری از کاهش سطح GDNF در موش های مدل تجربی بیماری پارکینسون که بر اثر تزریق 6-هیدروکسی دوپامین به داخل بطن سمت راست مغز ایجاد شده باشد صورت نگرفته است. همچنین طول مدت تمرینات در تحقیقاتی که از نوع اختیاری آن استفاده کردند، کوتاه بوده است. لذا محقق در نظر دارد به این پرسش پاسخ دهد که :
1-آیا تمرین اختیاری روی چرخ دوار(wheel running) برسطح GDNF مخچه موش های پارکینسونی القائی توسط 6 هیدروکسی دوپامین (6-OHDA)”.اثر حفاظتی دارد ؟.
2-آیا مصرف عصاره گل گیاه ازگیل ژاپنی برسطح GDNF مخچه موش های پارکینسونی القائی، توسط 6 هیدروکسی دوپامین (6-OHDA)”.اثر حفاظتی دارد ؟.
3-آیا ترکیب تمرین اختیاری روی چرخ دوار و مصرف عصاره گل گیاه ازگیل ژاپنی، برسطح GDNF مخچه موش های پارکینسونی القائی، توسط 6 -هیدروکسی دوپامین (6-OHDA)”اثرحفاظتی دارد؟
4-آیا بین مقادیر GDNF مخچه ، گروههای تحقیق تفاوت وجود دارد؟