تحقیق پرداخته شده است تا مشخص شود تحقیق حاضر به دنبال بیان چه موضوعی است و در ادامه اهمیت تحقیق حاضر و اهداف و پرسشهای این تحقیق آورده شده است و بعد از آن تعریفی از مفاهیم اصلی تحقیق در نظر متفکران مورد بررسی دکتر کچویان و دکتر میرسپاسی را آورده ایم.
موضوع این تحقیق نسبت سنت با مدرنیته ایرانی می باشد. بحث پیرامون نسبت تاریخی سنت و مدرنیته یکی از موضوعاتی است که همواره در حوزه جامعه شناسی مطرح بوده است،بنابراین می توان یکی از محورهای همیشگی بحث در حوزه جامعه شناسی و اندیشمندان آن را بحث پیرامون نسبت سنت و مدرنیته دانست. “یکی از چالشهای علوم اجتماعی ایران نسبت میان سنت و تجدد است .جامعه ایران به شیوه های مختلف با آثار گذر از وضعیت سنتی به وضعیت جدید مواجه است.مطالعه این موضوع زمینه ساز تبیین و تحلیل بسیاری از مشکلات،رویدادها و وقایع اجتماعی معاصر است.به این دلیل علوم اجتماعی ایران نمی تواند نسبت به شناسایی پیامدهای این گذار و نوع مواجه با آن بی اعتنا باشد”(جواهری،3:1389).
“قبل از آغاز مشروطه ورود مدرنیته به ایران شروع شد با آن استمرار پیدا کرد اما مشکل آن در ایران این بود که همواره به صورت یک ابزارانگاری سطحی باقی ماند و تبدیل به تفکر و تاملی عمیق نشد این مساله علت داشت و علت عمده اش این بود که زمانی که به طور جدی به مدرنیته پرداختند نمی دانستند که در واقع این چیزی که امروزه به مثابه ابزار تکنولوژیک ظاهر شده امری فوق ابزاری است.البته بعضی ها توجه به این مساله کردند و دریافتند که مدرنیته صرفا ابزار نیست برای همین سید جمال از این روح که در واقع همان روح مدرنیته است نسبتا برخوردار بوده و بر اساس همین درک و فهم متفکری مدرن است”(مددپور ،1380 :41 -42 ).
اگر بخواهیم به اجمال تجدد را به دو بخش عمده ی ابزاری و انتقادی تقسیم کنیم،فرایندها و سازمانهای تجدد ابزاری و فرایندها و سازمانهای تجدد انتقادی هرکدام به شکلی خاص در جامعه ی ایرانی مطرح شدند و برخوردها و نتایج متفاوتی را آفریدند .حتی در گروه ها و طبقات و لایه های مختلف اجتماعی به نوعی ویژه با هر کدام از ابعاد و لایه های تجدد برخورد شد.به طور نمونه حکومتگران ،نخبگان و توده های مردم هر کدام به صورتی مشخص و با رویکردی متفاوت با قضیه ی تجدد برخورد کردند و از دیدگاه خویش به طرح پرسش در باب تجدد پرداختند.ولی شاید هیچ کدام از آنان نتوانستند به تجدد و پیامدهایش در کلیت آن بپردازند.مسئله ی تجدد و طرح آن در ایران یک مسئله ی تک بعدی نبود.تجدد پدیده ای پیچیده بود که تقلیل آن به هر کدام از ابعادش آن را از حیز انتفاع می انداخت و شناخت دقیقش را امکان پذیر نمی کرد(گودرزی،22:1386).
می توان گفت که برای شناخت جوامع دیگر باید هر روشنفکری ابتدا در پی فهم جامعه خودش باشد.بنابراین”یکی از موضوعات اساسی برای روشنفکر امروز شناخت خود است زیرا در راستای شناخت هویت ایرانی است که می توان خود را در برابر جهان قرار داد تا دنیا را بهتر شناخت و در سیر جهانی قرار گرفت(جهانبگلو195:1379). روشنفکری وضعیتی برون موضعی است یعنی از موضع خودش درمی آید و می
تواند از یک فرهنگی به فرهنگ دیگر سفر کند و تمام عناصری را که از آن فرهنگ می خواهد بگیرد بیاورد درون جغرافیای هویتی خودش این طوری بهتر می تواند از هویت خودش و از روح قومی اش دفاع کند”(جهانبگلو ،216:1379). بنابراین متفکران حال حاضر ایرانی نیز در پی فهم تحولات ایران به بررسی تاریخ این سرزمین می پردازند و می خواهند جایگاه جامعه ایرانی را در جهان به طور واقع بینانه مورد توجه قرار دهند.
قادری در کتاب اندیشه در مرز می گوید:روشنفکران امروز به سه گروه تقسیم می شوند روشنفکران سکولار و روشنفکران نواندیش دینی و کسانی که در چارچوب سنت از اسلام یا از تشیع دفاع می کنند(قادری،92:1386).در این نوشتار ما به دو موضع نظری متفاوت در ایران به ترتیب اندیشه های علی میرسپاسی را در گفتمان پست مدرنیستی بررسی می کنیم زیرا ایشان در تمامی آثارش در دفاع از هویت سکولار و دین را به حوزه خصوصی محدود می کند و متاثر از اندیشمند پست مدرنیستی رورتی است و اندیشه های دکتر کچویان را در گفتمان سنتی بررسی می کنیم زیرا ایشان در تمامی آثارشان دفاع از دین و هویت دینی مورد توجه قرار داده اند و حتی اندیشه دیرینه شناسی فوکو را در راستای فهم گفتمانهای موجود در تاریخ ایران مورد استفاده قرار می دهد.
در مورد گفتمان سکولار ” در رویکرد پست مدرنیستی برخلاف نگرش تجدد گرایان،تجدد با توجه به طرح و ایده های محقق نشده و آسیب ها و خلاهای به وجود آمده مورد حمله شدید قرار می گیرد.معتقدان به این رهیافت تجدد را شکست خورده و طرح و آرمانهای آنرا برای رهبری جامعه آینده ناتوان می دانند.به همین جهت در پست مدرنیسم پیامدهای برآمده از تجدد غربی ناشی از مولفه هایی دانسته می شود که تجدد بر آن متکی است و به آن می بالد.مولفه هایی همچون ایمان به علم مدرن،عقلانیت ابزاری ،صنعت مدرن ،اعتقاد جدی به اصول و مبانی علم و جهان شمول.برعکس در رویکرد پساتجددگرایی مشروعیت عناصر و مولفه های فوق مورد سوال قرار می گیرد.با این رهیافت نگرش ما به تجدد خوش بینانه نخواهد بود بلکه به علائم بیماری و فروپاشی نظام تجدد واقف می شویم(خاکی قراملکی، 94:1391).
در مورد گفتمان سنتی “مدرنیته در ایران تا آنجا که می توانست به زبان دینی سخن گوید به ظاهر منشا اثر بیشتری داشت و هر وقت که زبان دینی خویش را از دست می داد،مسلما حتی کتابهایش امکان انتشار نمی یافت.به همین دلیل وقتی مکتوبات کمال الدوله آخوند زاده نوشته شد همواره به صورت نسخه خطی باقی ماند .این نکته نشان می دهد که هیچ وقت مدرنیته ای که بخواهد با زبان الحاد عمل کند در ایران موفق نیست (مددپور ،1380 : 43-44).سنت گرایی در سالیان اخیر از جمله دیدگاههای رایج و تامل برانگیز در کشور ما بوده است.این دیدگاه مفهوم ویژه و مثبتی از سنت را مبنا قرار می دهد و به احیا سنت اهتمام می ورزد.به دلیل تاکید سنت گرایان بر سنت به غلط تصور می شود که نظریه آنها نظریه ای سنتی است و ربطی به وضعیت امروز ما ندارد .در اینجا نشان داده ایم که سنت گرایی هرچند یک نظریه مدرن نیست ،اما نظریه ای معاصر است و پیوندی عمیق با دنیای امروز دارد(رحمتی،1:1387).
در این نوشتار مقایسه اندیشه متفکران دکتر حسین کچویان و دکتر علی میرسپاسی دو پیشفرض دارد: اول اینکه دیدگاههای دکتر کچویان و میرسپاسی برحسب نظریات و دستاورد قابل مقایسه اند و آنان دارای اعتبار و اهمیت قابل مقایسه ای هستند. دوم مقایسه چیزی با چیز دیگر این فرض را در خود نهفته دارد که چیزهای مورد مقایسه از لحاظی خاص یکسان و از لحاظی دیگر متفاوتند .در این نوشتار نیز این دو پیش فرض را لحاظ خواهیم کرد. شناسایی اندیشه روشنفکری در دیدگاههای مختلف و متعارض نیازمند به کارگیری روش مقایسه ای است و روش تطبیقی کیفی یکی از روشهایی است که کمتر مورد توجه تحقیقات علمی قرار می گیرد . در این نوشتار سعی داریم با اتخاذ نگاه تطبیقی به درک روشنی از مسئله تاریخی نسبت سنت با مدرنیته در آرای دکتر حسین کچویان و دکتر علی میرسپاسی برسیم.
1-1-بیان مساله:
تحولات جامعه ایرانی از نظر مواجه تاریخی سنت و مدرنیته امری چالش برانگیز بوده است و در جامعه ایرانی تعارض بین سنت و مدرنیته در کانون اندیشه متفکران قرار دارد.این مواجه از نگاه گرایش های مختلف روشنفکری روایات متفاوتی پیدا کرده است.در یک دسته بندی اجمالی دو دسته سنت گرایان و پست مدرن ها دو نوع تحلیل متفاوت و متعارض از این نسبت ارائه داده اند. هر یک از این رویکردها تلقی خاصی از نسبت مدرنیته و سنت دارند، علت اختلاف نظرها نه تنها در منافع ایدئولوژیک جریانات یاد شده، بلکه در طرز تلقی و تعریف آنها از مدرنیته و سنت می باشد. می توان گفت نسبت سنت و مدرنیته به درجات متفاوتی بر تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران تاثیر داشته اند.بنابراین به دلیل برخوردهای سیاسی ،اجتماعی و حتی فرهنگی که به سبب این نسبت در می گیرد، این مواجه می تواند مساله ای با اهمیت در محافل علمی و در سطح جامعه باشد. بنابراین بحث از این گونه مسائل نه تنها برای روشنفکران بلکه حتی برای کلیه آحاد جامعه نیز دارای اهمیت است زیرا این درگیری های فکری در تمام سطوح اجتماعی تاثیر گذار می باشد. جریانهای سیاسی و اجتماعی در کشور همواره نیازمند نظریه پردازی در تحلیل گذشته ،حال و آینده اند از این رو می توان بازتعریف اندیشه تاثیر گذار(نسبت سنت و مدرنیته) را در پویایی های سیاسی و اجتماعی امری اساسی دانست. می توان گفت که هم فهم سنتی و هم فهم نوگرایانه از منظر ایدئولوژیک اندیشیدن برابرند و هر دو به دنبال واکاوی در گذشته برای پاسخ دادن به مسائل معاصرند.بنابراین بررسی نسبت سنت و مدرنیته نیازمند فهم تاریخی این جریانات است. همچنین با توجه به اینکه تاکنون در زمینه اندیشه های دکتر کچویان و دکتر میرسپاسی تحقیقی منسجم و روشمند انجام نشده است و اینکه غالب اندیشه های دکتر میرسپاسی و دکتر کچویان در زمینه جامعه شناسی می باشد ضرورت نظری دارد درباره اندیشه های این دو متفکر تاثیر گذار در جامعه معاصر ایران مطالعه ای دقیق صورت گیرد.این تحقیق می تواند مسیری را برای تحقیقات دیگر در حوزه جامعه شناسی برای فهم جامعه شناسی بومی ایرانی بگشاید و همچنین یافتن نظریات بومی در اندیشه متفکران مورد بررسی (دکتر کچویان و دکتر میرسپاسی)می تواند فهمی را از جامعه ایران و تحولات آن ارائه کند.
این پایان نامه به دنبال بررسی نسبت تاریخی سنت و مدرنیته در آرای متفکران شاخص ایرانی دکتر حسین کچویان و دکتر علی میرسپاسی می باشد. این نوشتار در پی این است که با نگاهی تطبیقی و انتقادی(برای روشن کردن ابهامات و تعارضات)اندیشه این دو متفکر مورد بررسی قرار گیرد. هدف این نوشتار نیز رسیدن به درک روشن از نسبت سنت و مدرنیته در نگاه متفکرین شاخص ایرانی دکتر حسین کچویان و دکتر علی میرسپاسی و تحلیل انتقادی افکار این متفکرین,توصیف افکار متفکرین تاثیر گذار(میشل فوکو و ریچارد رورتی)به ترتیب بر اندیشه(کچویان) و (میرسپاسی) و رسیدن به مبانی تئوریک در اندیشه دکتر کچویان و دکتر میرسپاسی،تحلیل تحولات تاریخی ایران و راه حل برون رفت از چالش سنت و مدرنیته در نگاه این دو متفکر و همچنین مقایسه افکار و پیدا کردن نقاط اشتراک و افتراق اندیشه های هر یک از این دو متفکر مورد نظر است .در این پژوهش با مقایسه این دیدگاههای متفاوت ظرفیت اندیشه متفکران ایرانی در حوزه جامعه شناسی را نمایان می سازد و تحلیل شباهتها و تفاوتهای دیدگاه آنها تفاوتهای نگرشی آنها را نشان می دهد .هدف نهایی ما این است تا با فهم درستی از نظریات دکتر کچویان و دکتر میرسپاسی نسبت سنت و مدرنیته در اندیشه این دو متفکر را نشان دهیم.
فرم در حال بارگذاری ...