امروزه بسیاری از مردان دارای همسر شاغل هستند، یعنی سرپرستی خانواده ای را به عهده دارند که در آن دو نفر برای کسب درآمد کار می کنند و به طور مشترک در حفظ و نگه داری اقتصادی خانواده سهیم هستند، این مسأله به عنوان طرحی از ساختارهای غیرسنتی خانواده از جنبه های مختلف قابل بررسی و تحقیق است. زنان علاوه بر انجام امور خانه و زندگی خود، بار سنگینی فعالیت اجتماعی و اشتغال خارج از خانه را نیز به دوش می کشند. زن به عنوان یکی از اساسی ترین ارکان خانواده، دارای نقش اساسی در جهت تدام و استمرار آن می باشد. زن در محیط خانه دارای مسئوولیت های زیادی است. اول آنکه زن در نقش همسر قرار می گیرد؛ بنابراین همسری را به بهترین نحو ایفا نماید، به طوری که وسایل تعالی بخشیدن و رشد وجودی همسرش را فراهم نموده و مایه سکون و آرامش او باشد. دوم زن دارای نقش مادری است. وظیفه یک مادر تربیت فرزندان صالح است. سوم مدیریت کانون خانواده بر عهده زن بوده و گردانندگی و گرمی آن بر عهده زن می باشد. چهارم، نقش اقتصادی زن می باشد. با پیشرفت جوامع و تغییر شیوه زندگی، در بسیاری از موارد زنان نیز ناچار هستند برای تأمین معاش در خارج از خانه به کار اشتغال داشته باشند و امروزه سهم آن ها در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی بر جسته تر از گذشته است. این تعدد نقش ها مسایل جدیدی را به دنبال داشته است(پاولا،383-373:1986).
مسأله اشتغال زنان پدیده ای است که جامعه ما نیز با آن مواجه شده است و هر روز بر تعداد زنانی که تمایل به اشتغال در بیرون از منزل دارند افزوده می شود. کار زنان جنبه های مختلف زندگی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. اشتغال زنان با مسایلی، چون درگیرهای روانی میان زن و مرد مواجه گردیده است. از این رو انجام تحقیق های متعددی در زمینه پیامد اشتغال زنان بر روابط درون خانواده و تأثیر آن که بر وضعیت روحی زنان ضروری است. از این رو این پژوهش در پی بررسی رابطه اشتغال زنان با عزت نفس آنها می باشد.
فرضیات تحقیق
برای بررسی اثر اشتغال زنان بر عزت نفس آنها، فرضیه های زیر آزموده شده است:
1-به نظر می رسد وضعیت اشتغال زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
2-به نظر می رسد نوع شغل زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
3-به نظر می رسد میزان تحصیلات زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
4-به نظر می رسد درآمد زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
5- به نظر می رسد سن زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
6- به نظر می رسد سن ازدواج زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
7- به نظر می رسد وضعیت تاهل همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
8- به نظر می رسد میزان استفاده از رسانه های گروهی همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
سوالات تحقیق:
برای بررسی اثر اشتغال زنان بر عزت نفس آنها، سوالات زیر بیان شده است:
1- آیا وضعیت اشتغال زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
2- آیا نوع شغل زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
3- آیا میزان تحصیلات زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
4- آیا درآمد زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
5- آیا سن زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
6- آیا سن ازدواج زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
7- آیا وضعیت تاهل همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
8- آیا میزان استفاده از رسانه های گروهی همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
اهداف تحقیق:
1- بررسی رابطه وضعیت اشتغال زنان با عزت نفس آنان.
2- بررسی رابطه نوع شغل زنان با عزت نفس آنان.
3- بررسی رابطه میزان تحصیلات زنان با عزت نفس آنان.
4- بررسی رابطه درآمد زنان با عزت نفس آنان.
5- بررسی رابطه سن زنان با عزت نفس آنان.
6- بررسی رابطه سن ازدواج زنان با عزت نفس آنان.
7- بررسی رابطه وضعیت تاهل با عزت نفس آنان.
8- بررسی رابطه میزان استفاده از رسانه های گروهی با عزت نفس آنان.
درکشورهای وابسته به درآمدهای نفتی برخلاف روند اقتصادهای سالم که رشد اقتصادی کشور بر پایه در تولیدات داخلی صورت می گیرد و تجارب خارجی در خدمت فرآیند رشد اقتصادی«توسعه متعادل و ظرفیت های متناسب تولیدی می باشد، تولید، صدور نفت و واردات کالا، اساس چرخش بیشتر فعالیت های اقتصادی قرار می گیرد، مبنای این ساخت اقتصادی این است که همواره بودجه دولت به عنوان عامل مسلط نه به اتکاء به توان درآمدزایی اقتصاد ملی و برداشت از تولیدات داخلی، بلکه از طریق فروش ثروت های طبیعی در حدی بیش از ظرفیت جذب جامعه عمل کرده و موجب رشد قدرت خرید و تقاضای کل گردیده است و موجبات فشارهای تورمی را فراهم می کند، از آنجا که تولید کشور توان پاسخگویی به تقاضای فزایندة مردم را ندارد، توسل به واردات مورد نیاز، روش غالب در تأمین عرضه تلقی شده است، معمولاً در این کشورها تزریق درآمد نفتی همراه با کسری بودجه و عملیات انبساطی سیستم بانکی تقاضای کل را افزایش داده، که این ترقی مسبوق به افزایش تولید نبوده و به صورت دفعی و به میزان زیاد صورت می گیرد در حالی که افزایش تولید تنها در بلندمدت و به صورت تدریجی میسر است، در این شرایط افزایش درآمدهای سرانه، تنها به دلیل افزایش درآمدهای نفتی می باشد و این
پدیده حتی در اقتصادهای متنوع و نسبتاً بزرگ مانند ایران نیز قابل مشاهده است (العباسی، 1991:17).
از آنجا که سهم صادرات نفت خام از کل صادرات کشور به طور متوسط در دوره مطالعه حدود 80 درصد بوده و به همین خاطر تجارت خارجی و تراز بازرگانی کشور نیز متأثر از تغییرات درآمد نفتی می باشد، درآمدهای حاصل از صادرات نفت تابعی از دو عامل قیمت جهانی نفت و حجم صادرات نفت می باشد و با عنایت به اینکه ایران به عنوان یک عضو اوپک، کنترلی بر دو پارامتر ذکر شده ندارد، لذا انتظار می رود متغیر قیمت نفت از بیشترین درجه برونزایی در میان متغیرهای کلان اقتصادی برخوردار باشد، بنابراین جهت جلوگیری از بروز بحران های اقتصادی و طراحی سیاست های اقتصادی مناسب و به منظور حفظ تعادل و ثبات اقتصادی، بررسی اثرات تغییر در قیمت های جهانی نفت بر روی متغیرهای کلان اقتصادی می باشد، به طوری که برنامه ریزان بتوانند به هنگام بروز تکانه های نفتی، تأثیر آن را بر متغیرهای کلان به حداقل ممکن کاهش دهند و سیاست های صحیحی را اتخاذ کنند. در این مقاله پس از بیان نظری و پیشینه تحقیق، روند قیمت و متغیرهای اقتصاد کلان را به اختصار بیان کرده و با استفاده از روش «خودرگرسیون برداری» اثر نوسانات قیمت نفت بر متغیرهای کلان اقتصادی کشور را برای دوره مذکور بررسی نماید.
این تحقیق در فقدان مطالعات کیفیت زندگی در کشورهای در حال توسعه، فقدان دانش و آگاهی در مورد تغییرات کیفیت زندگی در مقیاس کوچک و فقدان مطالعات تجربی در مورد رابطه بین ابعاد عینی و ذهنی زندگی بر حسب حالات چهار گانه کیفیت زندگی خلاصه می شود.
1-3- ضرورت تحقیق:
سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری در جستجوی کارآمدترین ابزارها برای بهبود زندگی شهروندان هستند. مرور ادبیات تحقیق نشان می دهد که توافق عمومی در میان محققان، سیاستگذاران و برنامه ریزان در خصوص نیاز به مطالعه کیفیت زندگی در نواحی شهری وجود دارد. این مطالعات اغلب وظایف کلیدی از قبیل آگاه کردن شهروندان، گروههای اجتماعی و سیاستگذاران از روندهای کیفیت زندگی را بر عهده دارند. نتایج مطالعات کیفیت زندگی می تواند به ارزیابی سیاست ها، رتبه بندی مکان ها، تدوین استراتژیهای مدیریت و برنامه ریزی شهری کمک کرده و درک و اولویت بندی مسائل اجتماع را برای برنامه ریزان و مدیران شهری به منظور ارتقای کیفیت زندگی شهروندان تسهیل سازد. همچنین یافته های کیفیت زندگی می تواند برای باز شناسی استراتژیهای سیاسی قبلی و طراحی سیاست های برنامه ریزی آینده استفاده شوند(Lee, 2008). علاوه بر این، مطالعات کیفیت زندگی می تواند به شناسایی نواحی مسأله دار، علل نارضایتی مردم، اولویت های شهروندان در زندگی، تاثیر فاکتورهای اجتماعی- جمعیتی بر کیفیت زندگی و پایش و ارزیابی کارایی سیاست ها و استراتژیها در
زمینه کیفیت زندگی کمک کند. در این راستا سانتوس و مارتینز اشاره می کنند که مشارکت اجتماع محلی در مطالعات کیفیت زندگی می تواند پشتیبانی مهمی برای تعیین سیاست ها و اهداف بلند مدت باشد(Santos and Martins, 2007).
مطالعات کیفیت زندگی در شهرهای ایران به طور قابل توجهی کمیاب هستند. از این رو نیاز به ارزیابی و انتقال مفاهیم کیفیت زندگی که در کشورهای توسعه یافته شکل گرفته اند، به کشور ایران احساس می شود. این مسئله می تواند سهم بسزایی در پیشرفت مطالعات کیفیت زندگی و فواید زیادی برای برنامه ریزان شهری و سیاست گذاران داشته باشد.
در این مطالعه، هسته اصلی بررسی جنبه های ذهنی و عینی کیفیت زندگی در سطح محلات شهر نورآباد است. از این رو، این مطالعه تغییرات محلی کیفیت زندگی را آشکار خواهد ساخت و همچنین اطلاعاتی را فراهم می نماید که می تواند برای بهبود روش شناسی مطالعه کیفیت زندگی در نواحی شهری ایران و برنامه ریزی توسعه به منظور ارتقای کیفیت زندگی شهروندان شهر نورآباد مورد استفاده قرار گیرد.
1-4- اهداف تحقیق:
هدف اصلی این مطالعه سنجش کیفیت زندگی و ارزیابی تغییرات مکانی آن در سطح محلات شهر نورآباد می باشد، که در راستای آن اهداف فرعی زیر مورد توجه قرار گرفته اند:
سنجش کیفیت ذهنی زندگی و رضایت از قلمروهای زندگی در سطح شهر و محلات شهر نورآباد؛
توسعه مدل علی برای کیفیت ذهنی زندگی در شهر نورآباد؛
شناسایی ابعاد ذهنی و عینی کیفیت زندگی در شهر نورآباد؛
سنجش کیفیت کلی زندگی از طریق ترکیب کیفیت عینی و ذهنی زندگی در سطح شهر و محلات شهر نورآباد؛
ای بر نانوفناوری
نانو فناوری محدودهای از فناوری است كه در این محدوده انسان میتواند انواع مواد، وسایل و ابزارها و بطور كلی، سیستمها و سازههای گوناگون را در مقیاس یك میلیاردم متر طراحی كرده و به مرحله ساخت برساند. بطور دقیق مشخص نیست که بشر اولین بار در چه زمانی استفاده از مواد در ابعاد نانو را آغاز کرده است. اولین جرقه فناوری نانو (البته در آن زمان هنوز به این نام شناخته نشده بود) در سال
1959 زده شد. در این سال ریچارد فاینمن طی یك سخنرانی با عنوان « فضای زیادی در سطوح پایین وجود دارد » ایده فناوری نانو را مطرح ساخت. وی این نظریه را ارائه داد كه در آیندهای نزدیك میتوانیم مولكولها و اتمها را به صورت مسقیم دستكاری كنیم. سخنرانی او شامل این مطلب بود كه میتوان تمام دایرهالمعارف بریتانیا را بر روی یك سنجاق نگارش كرد [1[.
واژه فناوری نانو اولین بار توسط نوریوتانیگوچی[2] استاد دانشگاه علوم توكیو در سال 1974 بر زبانها جاری شد. او این واژه را برای توصیف ساخت مواد (وسایل) دقیقی كه محدودیت ابعادی آنها در حد نانومتر میباشد، به كار برد. در سال 1986 این واژه توسط كی اریك دركسلر [3] در کتابی تحت عنوان « موتور آفرینش: آغاز دوران فناوری نانو » بازآفرینی و تعریف مجدد شد. وی این واژه را به شكل عمیقتری در رساله دكترای خود مورد بررسی قرار داده و بعدها آن را در کتابی تحت عنوان « نانوسیستمها، ماشینهای مولكولی، چگونگی ساخت و محاسبات آنها » توسعه داد [2[.
فناوری نانو و نانوعلوم در اوایل دهه ۱۹۸۰ با تولد علم خوشهها و اختراع میکروسکوپ تونلی روبشی آغاز به کار کرد. این توسعه سبب کشف فولرین در سال ۱۹۸۶ و نانولولههای کربنی در چند سال بعد شد. تحول دیگر این فناوری مربوط به ساخت نانو بلورهای نیمههادی بود که منجر به افزایش شدید تعداد نانوذرات اکسید فلزی و نقاط کوانتومی گردید. میکروسکوپ نیروی اتمی ۵ سال بعد از میکروسکوپ تونلی روبشی اختراع شد تا با کمک آن بتوان آرایش اتمها را بررسی کرد.
مطالعهی فرآیند رشد و ساختار سطح کاربردهای عملی فراوانی در علوم و تکنولوژی دارد و بخش عمده ای از فیزیک حالت جامد و علم مواد را تشکیل میدهد. در واقع اکثر خواص مواد به ساختار و نحوه شکل گیری آنها وابسته است. فرآیندهای رشد سطح نه تنها در گسترهی وسیعی از کاربردهای فیزیکی بلکه در شیمی، بیولوژی و علوم مهندسی نیز نقش مهمی را ایفا می کند. از این رو تا کنون تحقیقات فراوانی مبتنی بر روشهای عددی و یا تحلیلی برای بررسی خواص گوناگون فرآیندهای رشد سطح صورت گرفته است[[i]و[ii]].
در واقع شکل گیری سطوح میتواند ناشی از فرآیندهای متفاوتی باشد. برخی سطوح در نتیجهی حرکت و گسترش فصل مشترک[1] ایجاد شده از شارش سیال در محیط های ناهمگن یا بی نظم شکل می گیرند که بطور مثال به سطوح حاصل از پیشروی آب یا جوهر در کاغذ میتوان اشاره کرد. برخی دیگر از سطوح در اثر کاهش ذرات بوجود می آیند، مانند سطوحی که در اثر فرسایش، خوردگی و یا پوسیدگی ایجاد میشوند[[iii]]. سطوحی نیز در اثر اضافه شدن ذرات رشد می کنند مانند باکتریها، تومورها و بافتهای بیولوژیکی [3و[iv]] و یکی از مهمترین سطوحی که توسط فرآیندهای رشد شکل میگیرند، لایه های نازک هستند که از انباشت های اتمی حاصل می شوند[5-8] و بدلیل خواص ویژهای که دارند کاربردهای فراوانی در علوم و تکنولوژی دارند.
همگی این سطوح در طی فرآیند رشد، زبر یا ناهموار میشوند که این ویژگی ناشی از ماهیت تصادفی فرآیند رشد می باشد که نقشی اساسی در شکلگیری نهایی سطح مشترک دارد. لازم به ذکر است که منشأ این تصادف بستگی به فرآیند رشد مورد مطالعه دارد. بعنوان مثال درمورد پیشروی آب یا جوهر در کاغذ، منشأ این تصادف طبیعت بینظم محیطی است که فصل مشترک درآن گسترش مییابد و در فرآیند انباشت اتمی، تصادفی بودن مکانهایی که شار ذرات فرودی در بازههای زمانی نامعین تصادفی به آنها می رسند و همچنین حرکت براونی [2]ذرات روی سطح در طی فرآیند پخش سطحی مسئول این ماهیت تصادفی است.
زبری سطوح روی خواص آن اثر میگذارد. بعنوان مثال زبری در خواص اپتیکی لایههای نازک و پراکندگی مؤثر از این لایهها نقش مهمی بر عهده دارد[9]، همچنین در چسبندگی لایهها به یکدیگر و اصطکاک آنها و یا خاصیت الکتریکی لایهها مؤثر است[10-12].
در مطالعهی فرآیندهای رشد علاوه بر ساختار نهایی سطح، دینامیک رشد یعنی تحول زمانی سطح نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. در حقیقت بررسی تحول ناهمواری یا زبری سطح در طی پدیدهی رشد میتواند کمک بسزایی در فهم و کنترل این پدیده داشته باشد و از لحاظ کاربردی مهم باشد[13-15].
یکی از مفاهیم مدرنی که برای مطالعهی دینامیک زبری مورد استفاده قرار میگیرد مقیاس بندی[3] است. در واقع بسیاری از کمیتهای قابل اندازهگیری از روابط مقیاس بندی[4] سادهای تبعیت میکنند. بعنوان مثال برای تعداد زیادی از سیستمها پهنای فصل مشترک با توانی از زمان افزایش مییابد و در یک مقدار معین اشباع میشود که این مقدار بصورت یک قانون توانی با سایز سیستم افزایش می یابد.
مطالعهی چنین روابط مقیاس بندی به ما اجازه میدهد تا کلاسهای جهانی[5] را تعریف کنیم. مفهوم جهان شمولی که محصول مکانیک آماری مدرن میباشد، به بیان این حقیقت میپردازد که فاکتورهای ضروری کمی هستند که در تعیین نماهای مشخص کنندهی روابط مقیاسی نقش دارند. بنابراین سیستمهایی که در نگاه اول هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد رفتار یکسانی دارند یعنی دارای نماهای بحرانی یکسانی هستند و در یک کلاس جهانی قرار میگیرند.
شکلگیری و تغییر ناهمواری سطوح در حال رشد تحت تأثیر عوامل زیادی است که تقریباً تشخیص همهی آنها غیر ممکن است. یک دانشمند همیشه امیدوار است که تعداد کمی قوانین اصلی برای تعیین شکل و دینامیک سطوح موجود باشد که بتوان با در نظرگرفتن آنها به معرفی مدلهایی پرداخت که خواص اساسی فرآیند رشد را توصیف می کنند.
در چند دههی اخیر مطالعات زیادی برای بررسی دینامیک رشد لایههای نازک انجام شده و مدل های زیادی ارائه گردیده که با توجه به این
مدلها مشخصاتی که از این سطوح بدست میآید متفاوت است. از جملهی این مدلها میتوان به مدل انباشت تصادفی[6][1]، مدل انباشت تصادفی با واهلش سطحی[7][16]، مدل انباشت پرتابی[8][17و18]، مدل جامد روی جامد محدود شده[9][19] و مدل کاردر –پاریزی-ژانگ[10][20] اشاره کرد. مدلهای دیگری نیز پیشنهاد شده که در آنها دو یا چند مدل انباشت با هم ترکیب شده اند[21و22] و یا نشست دو نوع ذره مورد بررسی قرار گرفته است[23-25] تا بتوان با استفاده از آنها زبری سطوح واقعی را توصیف کرد. همچنین اخیراً نشست ذرات با اندازههای مختلف بهروش انباشت تصادفی مورد بررسی قرار گرفته است[26-28]. نشست ذرات با اندازههای مختلف یکی از راههای تولید سطوح متخلخل است که این سطوح کاربردهای فراوانی در حافظه های مغناطیسی[29]، سلول های خورشیدی[30] و نانولولههای کربنی[31و32] دارند.
لایههای نازک رسانا، نیمهرسانا و دیالکتریک، کاربردهای بسیاری در ساخت افزارههای فعال و غیر فعال بکار رفته در ابزارآلات الکترونیکی حالت جامد دارند. معمولاً از آنها بعنوان ترکیباتی با ثابت دیالکتریک پایین، سنسورها، پوششهای اپتیکی، مواد عایق و غیره استفاده میشود. بنابراین بررسی خواص انتقالی از جمله رسانندگی الکتریکی نها از اهمیت ویژهای آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است و برای مدت های طولانی بصورت عملی و نظری مورد مطالعه بوده است[33].
در طی چند دههی اخیر مطالعات زیادی روی رسانندگی وابسته به فرکانس جامدات بی نظمی چون؛ نیمه رساناهای آمورف[11]، شیشههای یونی[12] ، پلیمرها[13] ، کریستالهای غیر کامل[14] و … انجام شده است[34-40]. به منظور بررسی مشاهدات تجربی مدل های متعددی ارائه گردیده است[41-43]. بیشترین مطالعات روی مدلی به نام مدل جهشی صورت گرفته است[44و45]. این مدل براساس پرش حاملهای بار در یک محیط تصادفی که معمولاً با یک شبکه نمایش داده میشود توصیف میشود. برای وارد کردن اثر بینظمی محیط در این مدل، معمولاً نرخ گذار، یعنی احتمال پریدن حاملهای بار از یک مکان به مکانهای دیگر، بصورت تابعی نمایی از انرژی فعال سازی یا فاصلهی تونل زنی در نظر گرفته میشود که تنها برای پرش به نزدیکترین همسایهها غیر صفر است. مدل جهشی تنها در یک بعد حل دقیق دارد و در ابعاد بالاتر از روشهای تقریبی برای حل آن استفاده میشود. این تقریبها یک تصویر کیفی از بسیاری از خواص رسانش متناوب فراهم میکند ولی مقادیر آنها برای تعیین دقیق رسانندگی وابسته به فرکانس دقیق نیست. در مدل جهشی معمولاً فرض بر این است که حاملهای بار با یکدیگر بر هم کنش ندارند. بنابراین اثر خود طردی که بنا بر آن در هر مکان شبکه تنها یک ذره میتواند وجود داشته باشد و همچنین اثر برهم کنش کلونی نادیده گرفته میشود. با وارد کردن این اثرات مدل بسیار پیچیده میشود[46]. به منظور وارد کردن بر هم کنش های کولنی از یک مدل ماکروسکوپیک استفاده میشود. این مدل از نظر مفهومی از مدلهای جهشی سادهتر است و براساس اثر معروف ماکسول-واگنر یعنی اثری که در آن ناهمگنی محیط باعث وابستگی رسانندگی به فرکانس میشود شکل گرفته است[47].
در این پروژه در ابتدا با استفاده از روش مونت کارلو به شبیه سازی فرآیند رشد سطوحی میپردازیم که از نشست ذرات خطی با اندازهای متفاوت در (1+1) بعد ساخته میشوند. ذرات خطی با استفاده از مدل انباشت پرتابی(BD) برروی یک سطح تخت مینشینند. با مطالعه تحول زبری بر حسب زمان، رابطهی مقیاس بندی فامیلی-ویچک[15] برای این فرآیند رشد بررسی میشود و با بدست آوردن نماهای مقیاسی، کلاس جهانی نشست ذرات با اندازههای متفاوت با استفاده از مدل BD مورد مطالعه قرار خواهد گرفت و با توجه به اهمیت تخلخل در چنین سطوحی، چگونگی فرآیند رشد تخلخل با زمان و وابستگی آن به اندازهی ذرات مطالعه خواهد شد. سپس با در نظر گرفتن اهمیت خواص رسانندگی چنین سطوحی و تأثیر ساختار و نحوهی شکلگیری آنها روی این خواص، به مطالعهی رسانندگی مؤثر وابسته به فرکانس و همچنین رسانندگی مستقیم سطوح رشد یافته، با حل عددی معادلهی رسانش در این سطوح، خواهیم پرداخت. تحول زمانی رسانندگی همزمان با فرآیند رشد سطوح را مورد بررسی قرار میدهیم و به مطالعهی وابستگی رسانش مؤثر به اندازهی ذرات، میزان تخلخل سطوح و فرکانس میپردازیم.
ساختار این پایان نامه بصورت زیر میباشد:
در فصل اول ابتدا به چگونگی توصیف کمی پدیدهی رشد سطح و معرفی کمیتهایی چون زبری، نماهای مقیاسی و طول همبستگی پرداخته و به اختصار چند مدل بنیادی رشد سطح معرفی میشود. سپس به توضیح شبیه سازی انجام شده برای فرآیند رشد سطوح توسط نشست ذرات خطی با مدل BD میپردازیم.
در فصل دوم به بررسی مسئله رسانش در جامدات بی نظم و بدست آوردن معادلات رسانش در
آنها پرداخته میشود، معادلهی بدست آمده گسسته میشود و با حل معادلات گسسته شده، مقادیرپتانسیل برای تمام نقاط سطح، جهت محاسبهی رسانندگی ماکروسکوپیک سطوح رشد یافته، بدست می آید.
و در نهایت در فصل سوم ابتدا نتایج مربوط به شبیه سازی فرآیند رشد سطوح ارائه میشود. سپس رفتار رسانندگی مؤثر سطوح تولید شده مورد بررسی قرار میگیرد.