وبلاگ

توضیح وبلاگ من

تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مقابله و مدیریت استرس بر افزایش عملکرد تحصیلی دانشجویان رشته پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی

استرس را یکی از جنبه های طبیعی و اجتناب ناپذیر زندگی انسان معاصر خوانده اند که به اشکال مختلف تعریف شده است (هوخلی[12]، 1983). برخی آن را در یک کلمه به فشار روانی یا تنیدگی تعریف کرده و گروهی آن را پاسخ فیزیولوژیک انسان به محرک های محیطی تهدید کننده دانسته اند(لی داکس[13]، 1986).این موضوع که استرس ماهیتی جسمانی، شناختی یا عاطفی دارد، از دیرباز مورد بحث اندیشمندان بوده است. شناخت گرایان به عنوان رویکرد غالب در روانشناسی عصر حاضر، جسم، ذهن و احساس را اجزاء تفکیک ناپذیر وجود آدمی می داند که هر یک از آن ها متشکل از اجزایی متعدد و بهم تنیده هستند و در شبکه ای متعامل، رفتار را شکل می دهند(لازاروس[14]، 1999).

 

آموزش، انتقال اطلاعات، تواناكردن فرد به انجام كاری یا تغییر در عقاید و احساسات او بوده است. هدف از آموزش، تسهیل یادگیری و ایجاد تجربه های خوشایند برای فرد می باشد(اسدی نقبی، زندی و نظری، 2010). رسالت نظام های آموزشی، پروراندن انسان هایی پرتكاپوست كه می خواهند از قیدهای بی شمار و گوناگون وجودیشان رها گشته و راه تكامل خود را هموار سازند(صابریان و حاجی آقایی، 2006). در حرفه های علوم پزشکی که با جان انسان ها سرو کار دارند دانشجویان علوم پزشکی به ویژه دانشجویان دانشکده پرستاری ومامایی، به علت خواسته های روانی بالا و دامنه تصمیم گیری کم در حرفه خود و نیاز به فراگیری دانش و مهار ت های متعدد برای نقش های مختلف و گسترده خود، با عوامل استرس زای متعددی مواجه می شوند(رضایی و حسینی، 1385).

 

دانشجویان این رشته علاوه بر استر س های ناشی از محیط آموزشی، در معرض استرس های محیط بالینی نیز قرار می گیرند زیرا تقریباً 50% از زمان این دانشجویان به فعالیت های بالینی اختصاص دارد(اباذری، عرب، عباس زاده و رشیدی نژاد، 1381).

 

اگر دانشجویان استرس را به مثابه یک مبارزه احساس كنند، انگیزه آ ن ها جهت یادگیری افزایش می‌‌‌یابد اما اگر میزان آن زیاد و تهدیدكننده باشد می تواند باعث افت تحصیلی و مانع از ظهور استعدادها و توانایی های بالقوه و شكوفایی اندیشه های خلاقشان شده و نقص در عملكرد مفید آنان را به دنبال داشته باشد(بندورا[15]، 1986).

 

در نظریه ی اجتماعی- شناختی چنین بیان می گردد که توانایی انسان برای برقراری ارتباط با محیط و ایجاد تغییر در آن، کارکرد ارتباط تعاملی بین عاطفه، شناخت و رفتار است. بندورا اظهار می دارد که انسان از یک خود نظامی برخوردار است که او را قادر می سازدتا تفکرات، احساسات و رفتارهای خود را مورد سنجش و کنترل قرار دهد. این خود نظامی متشکل از ساختارهای شناختی و عاطفی است و توانایی چون الگوسازی و یادگیری از دیگران، طرح ریزی راهبردهای رودر رویی با موقعیت های مختلف، انعطاف پذیری و خودنظم دهی رفتار را دارد و علاوه بر این اجزای ساختاری، از مکانیسم هایی برخوردار است که کاکردهایی چون دریافت، ادراک، تنظیم و ارزشیابی رفتار و موقعیت را میسر می سازد(بندورا،1978). از دید بندورا ، خود نظامی، نقش میانجی را در بین اطلاعات حاصل از رویدادهای محیطی و کنش های فرد ایفا می کند و به همین دلیل، از یک سو متاثر از محیط و از سوی دیگر موثر بر آن است. بنابراین، درجات رویارویی با رویدادهای استرس زا به وسیله فرد تجربه می شود، تنها متکی بر ویژگی های عینی این رویدادها نیست، بلکه تفکر منبعث از خودنظامی، نقش موثرتری در این برانگیختگی بر عهده دارد(بندورا، 1989).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

یکی از كاركردهای مهم این دوره از زندگی، دستیابی به استقلال و خودمختاری است كه به شكل توانایی تصمیم گیری مستقل و انجام تكالیف زندگی بدون اتكا به دیگران پدیدار می شود(نظری، بهشتی و ارزانی، 1385).

 

تغییر روابط با خانواده و دوستان، سازگاری با تكالیف و محتوای درسی جدید، مراقبت از بیماران بدحال و در حال مرگ، مشاهده درد و رنج مردم، ترس از اشتباه در بالین بیمار، برخورد با انواع بیمار ی های خطرناک و واگیر می تواند به شدت بر این دانشجویان تأثیر گذاشته و حتی منجر به اضطراب و افسردگی در آ ن ها گردد(حیاتی و محمدیان، 2008).

پروژه دانشگاهی

 

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

مقابله کردن عبارت است از تلاش هایی که برای کنترل و اداره کردن موقعیت هایی که به نظر خطرناک و تنش زا می رسند، به عمل می آید(آل کلینیک[16]، 2001). از دیدگاه لازاروس و فولکمن[17] (1984)، مقابله عبارت است از تلاش های فکری، هیجانی و رفتاری فرد که هنگام روبه رو شدن با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار گرفته می شود (دافعی، 1999). در واقع منابع مقابله شامل ویژگی های خود شخص می باشد که قبل از وقوع استرس وجود دارند؛ مانند برخورداری از عزت نفس، احساس تسلط بر موقعیت، سبک-های شناختی، منبع کنترل و خود اثر بخشی، و توانایی حل مسأله (وفایی پور، 2000).

 

طبق نظر لازاروس و فولكمن دوشیوه اصلی مقابله با استرس وجود دارد كه به عنوان رو ش های مقابله مسأله مدار و هیجان مدار شناخته می شوند. روش های مقابله مسأله مدار كه در آن هدف اصلی، تسلط یافتن بر موقعیت و ایجاد تغییر در منبع فشارزاست و رو ش های مقابله هیجا ن مدار كه در آن، هدف اصلی كاهش یا تبدیل سریع آشفتگی هیجانی است(براهانی، 2005).

 

برخی از نویسندگان، رویارویی استرس را فرایندی مستمر و پویا خوانده اند که مستلزم برنامه ریزی، تلاش و ارزیابی مستمر است، اما همیشه به پیامدهای مثبت و موفقیت آمیز منتهی نمی شود. به بیان دیگر تلاش های انسان برای حل تعارض بین مقتضیات یک موقعیت تنش زا و ظرفیت های فردی، ممکن است با شکست روبه رو گردد و تجارب مکرر شکست، شخص را به سوی کوشش هایی می کشاند که موجب تخریب خود اوست(کریزی[18]، 1999)در این نوع واکنش ها، که اجتناب از رویارویی خوانده شده است، شخص نگرش بدبینانه و مایوس کننده ای به موقعیت دارد و از تلاش شناختی و رفتاری در جهت حل مسأله یا سازگاری عاطفی با آن، کناره می جوید(حمایده[19]،2011).

 

طی دهه های اخیر شیوه های انطباق با استرس و آثار آن بر کارکردهای مختلف اجتماعی افراد، مانند فعالیت های تحصیلی و شغلی مورد توجه محققان قرار گرفته است. یافته های برخی تحقیق ها نشان داده اند که دانش آموزان برای مقابله با استرس از شیوه های مختلفی استفاده می کنند و یکی از عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی در دوره ی دبیرستان، تدبیری است که فرد برای رویارویی با استرس اتخاذ می کند(مدی[20]، 1984).

 

با توجه به مطالب ذکر شده هدف اصلی این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مدیریت و مقابله با استرس بر عملکرد تحصیلی دانشجویان رشته پرستاری دانشگاه آزاد بندرعباس می باشد؛ لذا سؤال اصلی این پژوهش این است که آیا آموزش مهارت های مقابله و مدیریت استرس برعملکرد تحصیلی دانشجویان موثر است؟

 

[1] – PeraltaRamirez, Robles, Navarrete

 

[2] – Rocha-Sing, I.A

 

[3] – T. Ergene

 

[4] – J. Benson,

 

[5] – R. Hembree,

 

[6] -Soares AP, Guisande AM, Almeida LS, Paramo FM.

 

[7] -Davis KD, Winsler A, Middleton M.

 

[8] -Pitt V, Powis D, Levett-Jones T, Hunter S.

 

[9] -Bahammam AS, Alaseem AM, Alzakri AA, Almeneessier AS, Sharif MM.

 

[10] -Sansgiry SS, Bhosle M, Sail K.

 

[11] – W. Davis, L. lysaker.

 

[12] -Hockley, R

 

[13] -Le Doux, J

 

[14] -Lazarus, R

 

[15] -Bendura

 

[16]- Al klineke C.

 

[17] -Fullkman

 

[18] – creazy

 

[19] – Hamaide, sh

 

[20] -Maddi

تعیین رابطه صفات شخصیت، سبک ها و ابعاد دلبستگیبا راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در …

انسان عصر حاضر با توجه به پیچیدگی ها و دشواری های زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبه های گوناگون می بایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیت های دشوار زندگی برخوردار باشد. یکی از مهمترین این توانایی ها، توانایی تنظیم و کنترل هیجانها در زمینه های مختلف می باشد.

 

در سالهای اخیر توجه متخصصان به موضوع تنظیم هیجان در سازگاری با رویداد های استرس‎زا در زندگی باعث گردیده تا برخی پژوهشگران به مطالعه ی راهکارهای شناختی مؤثر بر کنترل و تنظیم هیجان بپردازند (برای مثال گلمن[28]، 1995؛ مایر، کاروسو و سالووی[29]، 2000؛ به نقل از بهرامی، 1390). شواهد زیادی نشان می دهد که تنظیم هیجان با موفقیت یا عدم موفقیت در حوزه های مختلف زندگی مرتبط است ( شاته[30] و همکاران، 2007).

 

علی رغم گذشته، امروزه نظریه های جدید در قلمرو هیجان بر نقش مثبت و انطباقی هیجان تأکید دارند (مثلاً لازاروس[31]،1991؛ توبی و کاسمیدز[32]، 1990؛ فردریکسون[33]، 2001) و نشان می دهند که هیجان می تواند نقش سازنده ای در حل مسئله، پردازش اطلاعات (پالفای و سالووی[34]، 1993)، فرایند تصمیم گیری (آیزن، روزن زویگ و یونگ[35]، 1991)،  نو آوری و خلاقیت ( استردا[36]، یونگ و آیزن، 1997) و افزایش یادگیری (کاهیل[37]و همکاران، 1994) داشته باشد . با این حال نباید فراموش کرد که هیجان ها همواره سودمند نیستند و در بیشتر اوقات باید آنها را تنظیم و مدیریت کرد.

 

فقدان توانایی تنظیم هیجان می تواند منجر به برانگیختگی های هیجانی زیان آور،          نا سازگاری و عدم هدایت هیجان شود و بدین ترتیب مانع از داشتن توانایی عملکرد سازش یافته و شایسته گردد (مولائی، 1389). افرادی که در تنظیم هیجان های خود مهارت ندارند قادر نخواهند بود از خود در مقابل تنیدگی محافظت نمایند. چنین افرادی، افسردگی، نا امیدی و اندیشه پردازی خودکشی بیشتری را گزارش می دهند (تاج دهقانی، 1391).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

بنابراین مدیریت و سازماندهی هیجانها به فرد کمک می کند تا در شرایط استرس زا از راهبرد‎های سازش یافته، کار آمد و مثبت تنظیم هیجان استفاده کند و بر عکس، هر چه مدیریت و سازماندهی هیجانی ضعیف تر باشد، احتمال بروز بحران های هیجانی در شرایط استرس زا و استفاده از راهبرد های سازش نا یافته تر و نا کار آمد تر مثل راهبرد های هیجان مدار منفی، افزایش می‎یابد.

 

به باور گارنفسکی و کرایچ[38] (2006)، استراتژی های تنظیم شناختی هیجان، کنش هایی هستند که نشانگر راه های کنار آمدن فرد با شرایط استرس زا و یا اتفاقات ناگوار است یا به نحوه تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه آسیب زا اطلاق می گردد. از جمله رایج ترین این راهکارهای شناختی می توان به سرزنش خود[39]، سرزنش دیگران[40]، نشخوار فکری[41]،
تلقی فاجـعه آمیز[42]، توسـعه ی چشم انداز[43] (دیدگاه گیری)، تمرکز مجدد مثبت[44]، ارزیابی مجدد مثبت[45]، پذیرش شرایط[46] و تمرکز مجدد بر برنامه ریزی[47] اشاره نمود (گارنفسکی و همکاران، 2009). به لحاظ نظری راهبردهای سرزنش خود، سرزنش دیگران، نشخوار فکری، تلقی       فاجعه آمیز به عنوان راهبردهای سازش نایافته تنظیم شناختی هیجان در نظر گرفته می شوند، در حالی که راهبردهای پذیرش شرایط، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و توسعه ی چشم انداز، تحت عنوان راهبردهای سازش یافته تنظیم شناختی هیجان مطرح می شوند (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون[48]، 2001).

 

به نظر می رسد مانند هر مقوله روان شناختی، هیجان و تنظیم آن هم، از عوامل موقعیتی و عوامل فردی تأثیر می پذیرد. علیرغم این که ظرفیت شناختی تنظیم هیجان، کلی و جهان شمول است اما نمی توان تفاوت های فردی را در افکار و روش هایی که هر فرد در هیجان، خود را تنظیم می کند نادیده گرفت. صفات شخصیت، سبک ها و ابعاد دلبستگی در چارچوب عوامل فردی از جمله عناصری هستند که در پژوهش حاضر در کنترل و تنظیم هیجان مورد توجه قرار گرفته اند.

 

شخصیت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روان شناسی دانست، زیرا محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند یادگیری، انگیزه، ادراک، تفکر، عواطف، احساسات، هوش و مواردی از این قبیل است (شاملو، 1382). شخصیت، یک سازه ی کلی است که از مجموعه ویژگی های فردی تشکیل می شود و به سه عامل تفکر، عواطف و رفتارهای بیرونی قابل مشاهده که در تعامل با عناصر محیط ایفای نقش می نماید، اشاره دارد (نجمی و حسن زاده، 1389).

نتیجه تصویری برای موضوع هوش

در سال های گذشته، تحقیقات شخصیت فاقد یک چهارچوب قابل قبول در جهت توصیف ساختار و ذات شخصیت بوده و در خصوص خصیصه های شخصیتی میان محققین اختلاف نظر وجود داشته است. با این وجود امروزه توافق حاصل شده است که مدل پنج عاملی شخصیت که اغلب «پنج بزرگ[49]» نامیده می شود می تواند برای توصیف بیشتر جنبه های برجسته شخصیت افراد مورد استفاده قرار گیرد (نیک بخش، جوادی و مظفری، 1386).

 

مک کری و کاستا[50] (1987) با استفاده از تحلیل عاملی به این نتیجه رسیدند که می توان بین تفاوت ها ی فردی در خصوصیات شخصیتی پنج بعد عمده را منظور نمود.                     روان رنجور خویی[51](N) به تمایل فرد برای تجربه اضطراب، تنش، ترحم جویی، خصومت، تکانشوری، افسردگی و عزت نفس پایین بر می گردد. در حالیکه برون گرایی[52](E) به تمایل فرد برای مثبت بودن، جرات طلبی، پر انرژی بودن و صمیمی بودن اطلاق می گردد.                  تجربه پذیری[53](O) به تمایل فرد برای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف پذیری و خردورزی اشاره دارد. درحالیکه توافق پذیری[54](A) با تمایل فرد برای بخشندگی، مهربانی، سخاوت،  همدلی و همفکری، نوع دوستی و اعتماد ورزی همراه است. سر انجام اینکه وظیفه شناسی ©[55] به تمایل فرد برای منظم بودن، کارا  بودن، قابلیت اعتماد و اتکا، خود نظم  بخشی، پیشرفت مداری، منطقی و آرام بودن اطلاق می‎گردد.

 

تحقیقات اﺧﻴﺮ در ﻣﻮرد ﻋﻮاﻣﻞ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ (از ﺟﻤﻠﻪ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ واﻟﺪ و ﻓﺮزﻧـﺪ) ﺷـﻜﻞ دﻫﻨـﺪه ﺗﻨﻈـﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎن، در ﻧﻈﺮﻳﻪ  دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﺎﻟﺒﻲ (1969)رﻳﺸﻪ دارﻧـﺪ. از دﻳـﺪ ﻧﻈﺮﻳـﻪ ﭘـﺮدازان دﻟﺒـﺴﺘﮕﻲ (ﺑـﺎﻟﺒﻲ، 1969؛ ﺷﻴﻮر و ﻣﻴﻜﺎﻟﻴﻨﺴﺮ، 2002) ﻧﻮع ارﺗﺒﺎط ﻓﺮد ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮاده و در اﻳﻦ ﺑﻴﻦ، ﻛﻴﻔﻴـﺖ دﻟﺒـﺴﺘﮕﻲ از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮاﻣﻞ اﺳﺎﺳﻲ و ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار ﺑﺮ راﻫﻜﺎرﻫﺎی ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.

 

بدون شک یکی از تحولات بسیار مهم در حوزه روان شناسی معاصر نظریه دلبستگی بالبی است که اهمیت نقش تجارب هیجانی اولیه کودک با مراقب خود را در رشد هیجانی و شناختی فرد برجسته می سازد. از نظر بالبی، دلبستگی یکی از نیازهای بنیادین  انسان ها  می باشد (رمضانی، شمس اسفند آباد و طهماسبی، 1385).

 

براساس یافته های نظریه دلبستگی، تفاوت های فردی در الگوهای فعال و به تبع آن در
جهت گیری دلبستگی بزرگسالان با الگوهای متمایزی از سبک های کنار آمدن و راهبردهای    نظم بخشی هیجانی و شناختی مرتبط است (کافتسیوس[56]، 2004). به عبارت دیگر افراد با     سبک های دلبستگی متفاوت، راهکارهای متفاوتی را برای تنظیم عواطف و پردازش اطلاعات هیجانی به کار می برند. افراد دارای سبک دلبستگی ایمن[57] برای نظم دهی به هیجان ها از    راهبرد هایی سود می جویند که تنیدگی را به حد اقل می رسانند و هیجان های مثبت را فعال  می سازند (میکالینسر و فلورین[58]، 2001) و افراد واجد سبک های دلبستگی نا ایمن[59] از        راهبرد های نظم دهی هیجانی نا مناسب و هیجان های منفی استفاده می کنند ( بشارت و شالچی، 1386).

 

دلبستگی و سبک های آن شالوده رشد عاطفی و اجتماعی سالم و کسب اعتماد نسبت به دیگران است یا به عبارت دیگر عدم تکوین دلبستگی به یک فرد مهم در سال های اولیه زندگی می تواند به نا توانی در برقراری رابطه نزدیک و قطع شدن پیوند های عاطفی منجر شود. چنانچه این ویژگی به الگوی ثابت رفتاری تبدیل شود عمیقاً با نحوه ی ادراک و تفسیر فرد از جهان و واکنش او به رویداد های استرس زا و موقعیت های هیجانی مرتبط خواهد شد . این الگو های ثابت در واقع همان ویژگی های شخصیتی می باشند، که تأثیرات مثبتی روی نگرش ها و رفتار ها و انگیزش فرد در موقعیت های خاص می گذارند (تاج دهقانی، 1391). بنابراین می توان گفت که توانایی های هیجانی به نوعی با سبک ها و ابعاد دلبستگی، تعاملات اجتماعی وشکل گیری شخصیت مرتبط می باشند .

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

پروژه دانشگاهی

 

با توجه به مطالب بیان شده و اهمیت هیجان و تأثیر آن بر زندگی و سلامت روانی و جسمانی افراد، در این پژوهش به تعیین رابطه صفات شخصیت، سبک‎ها و ابعاد دلبستگی با راهبردهای شناختی تنظیم هیجان پرداخته شده است و از آنجا که نوجوانان و بویژه دانش آموزان به دلیل نقش مهمی که در اداره آینده کشور دارند از قشرهای مهم و از فعالترین گروه های سنی در یک جامعه محسوب می شوند و به دلیل شرایط سنی و موقعیت خاص اجتماعی در معرض استرس ها، چالش ها و مسائل بحرانی فراوان می باشند این پژوهش درمیان این گروه سنی یعنی دانش آموزان دبیرستانی انجام گردیده است.

 

[1] -emotions

 

[2]- Gross&Tompson

 

[3]  – Nesse & Ellsworth

 

[4]- Passer &Smith

 

5- Lewis & Haviland

 

[6]-Frijda

 

[7]-Bechara, Damasio&Damasio

 

[8]-Campell- Sills&Barlow

 

[9]-Eisenberg,Hofer&Vaghan

 

[10]- Shaver & Mikulincer

 

[11]-emotion regulation

 

[12]-personality traits

 

[13]- attachment  and  dimensions styles

 

[14] -Bowlby

 

[15] -Hazan

 

[16] -Ainsworth

 

[17] -anexity

 

[18]- Cassidy

 

[19]- Brown Field

 

[20]- Dewitte

 

[21]- Roque & Verssimo

 

[22]- sensitivity

 

[23]- responsiveness

 

[24]- distressing affects

 

[25]- Wearden

 

[26]- Lucy

 

[27]- Gresham & Gullone

 

[28]- Golman

 

[29]- Mayer,Caruso & Salovey

 

[30]- Schutte

 

[31]- Lazarus

 

[32]-Tooby & Cosmides

 

[33]-Fredrickson

 

[34]-Palfai &Saolovey

 

[35]- Isen,Rosenzweig & Young

 

[36]- Estrada

 

[37]- Cahill

 

[38]-Garnefski & Kraaij

 

[39]- self-blame

 

[40]- other-blame

 

[41]- rumination

 

[42]-costastrophizing

 

[43]- putting in to perspective

 

7-postive reoppraisal

 

[45]-postive refousing

 

[46]- acceptance

 

[47]- refocus on planing

 

[48]- Spinhoven

 

[49]- big five

 

[50]-Mccare & Costa

 

[51]- neuroticism

 

[52]-extraversion

 

[53]-opennessto experience

 

[54]-agreeableness

 

[55]-conscientiousness

 

[56]- Kafetsios

 

[57] -secure

 

[58]- Florian

 

[59] -insecure

تعیین سهم تاب آوری، شدت و مدت درد درکیفیت زندگی بیماران مبتلا به درد مزمن

درد یكی از شكایات شایع ودشوار در مراجعان درمانهای سرپایی است و یکی از دشوارترین و وقت گیرترین شکایات پزشکی به شمار میرود. که اغلب به رهیافت طلبی و جست وجوی یک آسیب عضوی جواب نمیدهد(ورهاک1، به نقل از نوروزی 1387،).درد در علوم زیستی، پزشكی، روانی و اجتماعی یكی از مقولات بسیار چالش انگیز به شمار میرود و مهم تر ازآن نحوه كنارآمدن با زندگی توام با درد است، همچنین چالشی برای تسكین و كاستن از اثرات مخرب آن بر زندگی فرد است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

از نظر IASP 2 درد به معنی یك تجربه حسی و عاطفی ناخوشایند همراه با یك آسیب بافتی فعال یا بالقوه است یا بدان صورت بیان می گردد. درد بر زندگی روزانه افراد اثرگذار است، پس شناخت، پیشگیری و درمان آن نیازمند مداخله در زندگی روزمره افراد می باشد. درمان دردهای مزمن ازین لحاظ باید مورد توجه قرار گیرند كه در بسیاری از موارد علت آنها می تواند روانشناختی و محیطی باشد و در این بین شناخت علم پزشكی از اثر درد بر سلامت روان افراد به خصوص درد مزمن بسیار ناكافی وكم است، زیرا درد مزمن سرتاسر زندگی فرد را در برمیگیرد و بر ابعاد گوناگون كیفیت زندگی فرد اثر میگذارد .

 

کیفیت زندگی مفهومی چند بعدی است که شامل سطح بهینه ای از احساس بهزیستی در زمینهای كاركردهای جسمانی، شناختی، روانی و اجتماعی میباشد.

 

 

 

 

    1. 1. Verhak

 

  1. International Association of The Study of Pain

 

منظور از این احساس بهزیستی نایل شدن به آهداف فردی است كه  به وسیله ی شیوه هایی که فی النفسه ارزشمند و توسط فرد برگزیده شده اند و موجب تسهیل در زندگی روزمره میگردند.(كنتروساندرسون1،1999؛به نقل ویلهایت2،کلر3،هودز4،کادول5،2003).

 

به عنوان مثال درد مزمن باعث ایجاد مشكلات جسمی شده و ممكن است فرد بر اثر خود بیماری یا اثرات جانبی آن ازفعالیت های فیزیكی برای همیشه بازداشته می شود و همچنین باعث اختلال درابعاد روان شناختی، كاهش فعالیتهای بیمار و كیفیت زندگی در رابطه دردهای حاد و مزمن پرداخته شود. بنابراین باید به دنبال شناسایی عواملی باشیم كه دردها به خصوص دردهای مزمن و حاد به وسیله آنها برروی كیفیت زندگی افراد تاثیرمی گذارند، که بتوانیم به حداقل رساندن این عوامل، تاثیر مخرب آنها را بر کاهش کیفیت زندگی افراد کاهش دهیم. یكی از مفاهیم بسیار مهم در مجامع علمی امروز كه نقش بسیارمهمی در به حداقل رساندن تاثیرات مخرب درد و سایر عوامل تاثیرگذار بركیفیت زندگی دارد مفهوم تاب آوری است. مفهومی كه گرچه هنوز درمورد ماهیت آن توافق چندانی صورت نگرفته اما به دلیل اینكه یكی ازشاخصه های سلامت روانی است اهمیت خاصی دارد. مفهوم تاب آوری اشاره دارد به سازگاری موفق در مقابل مشكلات و فشارهای روانی زندگی با وجود گرفتاریها و اتفاق های ناگهانی و ناگوار و برگشتن به شرایط عادی(گرمزی ومستان،1991).در دو دهه ی گذشته تاب آوری در حوزه ی روانشناسی تحولی توجه روز افزون پیدا کرده است. مفهوم تاب آوری در برگیرنده ی دوعامل بسیارمهم است. عامل عملكردی و عامل پویشی، كه به عملكرد موثر در وظایف زندگی به وسیله ی یك تعامل پیچیده بین ریسكهای گوناگون و عاملهای

پایان نامه های دانشگاهی

 محافظتی است.(کارولی6،رولمن7،2006).

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

 

    1. Sanderson 5.Caldwell

 

    1. Whilhite 6.Karoly

 

    1. Keller 7.Ruehlman

 

  1. Hodges

 

 

 

کانر1 دیویدسون2(2003(معتقد هستند که تاب آوری تنها پایداری در برابر آسیبها یا شرایط تهدید کننده نیست بلکه شرکت فعال و سازنده در محیط است، آنها تاب آوری را توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی – روانی درشرایط خطر ناک میدانند. افرون بر این محققان بر این باورند که تاب آوری نوعی ترمیم خود با پی آمد های مبثت هیجانی، عاطفی و شناختی است (لوتار وهمکاران 2000). با این كه تاب آوری بیشتر با مفهوم مقابله و كنارآمدن ارتباط و شباهت دارد. بیشتر باعث گسترش قابل ملاحظه ای در هدف های فردمی شود. تاب آوری نه تنهاعاملهای محافظتی بالقوه مثل سعی در خودآگاهی درمقابل بیماریها و مشكلات را مشخص می كند بلكه شامل ژنتیك، عصب شناسی، فاكتورهای رشدی، میان فردی، معنوی و ویژگیهای شناختی غیر وابسته فشارروانی را هم شامل میشود(مثل هوش).(فریتاس3،دونی4،1998؛كورتیس5 و سیچتی 6،2003).:

 

امروزه تاب آوری به عنوان یك عامل تعدیل كننده مهم در كاهش ناراحتی ها و فشارهای روانی ناشی از دردها

 

بخصوص درد مزمن مورد توجه است. در تحقیقی که (فرایبرگ7،همدا8،روزنوینگ9،مارتینسن10،2005)با هدف بررسی صحت پیش بینی مقیاس تاب آوری برای بزرگسالان  RSA11 بر روی 42زن و 38 مبتلا به دردهای مزمن با میانگین سنی 25 انجام دادند. به نتایج زیر رسیدند:1. عامل تاب آوری بیشتر بر فشارهای روانی ذهنی تاثیر دارد تا دردهای روانی 2. افراد دارای تاب اوری بالا بیشتر به خودشان در برابر ناملایمتیها و فشارهای روانی زندگی کمک میکنند3. تاب آوری میتواند به سازگاری موفقیت امیز با چالشها کمک کند4. تاب آوری باعث تطابق بیشتر و افزایش حفاظت در برابر موقعیتهای فشارزا میشود.

 

 

 

 

 

 

    1. Conner 7. Freiberg

 

    1. Davidson 8. Hjemda

 

    1. Freitas 9. Rosenvinge

 

    1. Downey 10. Martinussen

 

    1. Curtis 11. Resilience Scale for Adult

 

  1. Cichetti

 

با توجه به مطالب و پژوهش های  ذکر شده، سوال اصلی این پژوهش این است که آیا می توان کیفیت زندگی افراد مبتلا به دردهای مزمن را بر اساس میزان تاب آوری، مدت و شدت درد پیش بینی کرد ؟

 

سوالهای فرعی که این پژوهش به دنبال پاسخ به آنهاست شامل :

 

آیا سلامت جسمانی مبتلایان به درد مزمن بر اساس میزان تاب آوری، شدت و مدت درد قابل پیش بینی است؟

 

آیا سلامت روانشناختی مبتلایان به درد مزمن بر اساس میزان تاب آوری، شدت و مدت درد قابل پیش بینی است ؟

 

آیا سلامت اجتماعی بر اساس مبتلایان به درد مزمن میزان تاب آوری، شدت و مدت درد قابل پیش بینی است ؟

 

آیا سلامت محیط بر اساس مبتلایان به درد مزمن میزان تاب آوری، شدت و مدت درد قابل پیش بینی است؟

رابطه ابعاد کمال گرایی با باورهای معرفت شناختی

باورهای معرفت شناختی که امروزه به عنوان یک سازه شناختی مهم در حوزه یادگیری و آموزش محسوب می شود، بینش مناسبی درباره فهم چگونگی ساخت دانش توسط افراد فراهم می آورد (هوفر[18] ، 2000)، تمرکز باورهای معرفت شناختی بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی، با کار پری [19](1970) آغاز شد. محققان شناختی معتقدند که نظام اعتقادات شخصی افراد درباره ماهیت دانش و یادگیری ـ باورهای معرفت شناختی ـ زمینه یا مجموعه ای از فرضیات هستند که از طریق تفکر و یادگیری اتفاق می افتد (کیچنر[20]1983، شونفلد[21] 1983، به نقل از پائولسن  و والز [22]، 1998).

 

تحقیقات آموزشی نشان می دهند باورهای معرفت شناختی بر رویکردهای یادگیری و نتایج یادگیری ذهنی تاثیرگذار است (شومر، 1990). همچنین باورهای معرفت شناختی نیز یکی از جنبه‌های سیستم عمومی باورهاست و چگونگی رویکرد آن به دانش به عنوان یکی از اجزا سیستم باورهای شخصی به حساب می آید و سیستم باورها تعیین می کند که چگونه شخص اطلاعات و ایده های جدید را پردازش کند، چگونه با دیدگاه های مخالف روبرو شود و رفتارهای خودش را تغییر دهد.

 

اهمیت باورهای معرفت شناختی از آنجا روشن می شود که محققان نشان داده اند، باور معلمان در خصوص ماهیت دانش در نوع تصمیم گیری آنان و برنامه ریزی درسی و اجرای آن تاثیرگذار است. اعتقاد بر آن است که بکارگیری استراتژی معلمان، حل مسئله آنها و همین طور استفاده از متون مختلف، تحت تاثیر باورهای معرفت شناختی قرار می گیرد.

 

تحقیقات اخیر بر رابطه میان باورهای معرفت شناختی معلمان و رفتار تدریس آنها تأکید دارند و می تواند بر تصمیم گیری در کلاس درس و روش تدریس و مدیریت کلاس و یادگیری تأثیر بگذارد(تایکل[23] ، 2005). برای مثال آریدوندو و راسنسکی[24](1996) در تحقیق خود دریافتند، معلمانی که از باورهای معرفت شناختی پیچیده ای برخوردارند نسبت به معلمانی که دارای باورهای معرفت شناختی خام هستند از راهبردهای تدریس ساختارمند بیشتر استفاده می کنند. همچنین معلمانی که باورهای معرفت شناختی آنها مترقی است، خلاق تر و دموکراتیک ترند و با فراگیر همدل هستند(تایکل، 2005).

 

بعضی مطالعات نشان داده اند که باورهای معرفت شناختی به عنوان پیش بین کننده های عملکرد تحصیلی عمل می کنند. بعنوان مثال شومر(1990) نشان داد که باور در یادگیری سریع (باورهایی که در مدت زمان کوتاهی اتفاق می افتد)،  نتیجه گیریهای ساده سازی شده، عملکرد ضعیف و اعتماد بیش از اندازه را پیش بینی می کند و باور در دانش قطعی (باوری که دانش قطعی و غیر قابل تغییر است)، نتایج مطلق نادرست در تکالیف کامل کردنی را پیش بینی می کند. به عبارت دیگر هر چه اعتقاد به سریع و ناگهانی بودن فرایند یادگیری در دانش آموز قوی تر باشد، پیشرفت تحصیلی کمتر است و هر چه این باور که توانایی یادگیری ذاتی و تغییر ناپذیر است بیشتر باشد، احتمال اینکه دانش آموز یادگیری را کم اهمیت و بی نتیجه بداند بیشتر می شود. دوئک و لگت[25] (1988) گزارش کردند که اگر دانش آموزان براین باور باشند که توانایی آنها قابل تغییر است تکالیف مشکل را به عنوان تکالیفی در نظر می گیرند که بایستی با آنها درگیر شوند، بنابراین سعی می کنند تا علاوه بر اتخاذ راهبردهای یادگیری مناسب، در فعالیت حل مسئله برخورد بهتری از خود نشان دهند. دانش آموزان با استفاده از مهارتهای خود نظم داده شده می توانند موقعیت ها را به نحوی ترتیب دهند که به یادگیری و عملکرد تحصیلی بهتری نائل شوند.

 

هلسچیو[26](1998)، در مطالعه خود به این نتیجه دست یافت که دانش آموزان دارای باورهای معرفت شناختی سطح بالا و آنهایی که از راهبردهای عمیق یادگیری استفاده می کنند نسبت به بقیه دانش آموزان در کلاس درس بهتر عمل می کنند.

 

نتایج پژوهش های شومر(1993) نشان می دهد که باورهای معرفت شناختی بر میزان مشارکت فعال در یادگیری، مقاومت و پشتکار در انجام تکالیف مشکل، درک مطلب و حل مسائل تاثیر می‌گذارد و می توانند به یادگیری کمک کنند و یا مانع آن شوند.

 

شومر(1990) معتقد است که اگر دانش آموزان باور کنند دانش فهرستی از حقایق یا سبدی از اطلاعات است، راهبردهای مطالعه هماهنگ با این باورها را انتخاب خواهند کرد و ممکن است اقدام به یادسپاری مطالب و سایر معیارهای درک مطلب کنند.

 

دانش آموزان در برخورد با  تکالیف آموزشگاهی به شیوه های مختلف واکنش نشان می دهند. این واکنش در بعضی همراه با انگیزه و اشتیاق جهت یادگیری و در برخی همراه با اکراه و امتناع می‌باشد. برخی از آنها با مسائل تحصیلی درگیر شده و برای هر چه بیشتر شدن یادگیری تلاش می‌کنند و برای پیشرفت خود معیارهای بالایی در نظر می گیرند و برای رسیدن به آن از هیچ کوششی فروگذار نیستند، با این وجود از تلاش خود راضی نبوده و مدام از این که به اهداف خود نرسند مضطرب و نگرانند و علی رغم کسب موفقیت، خود را لایق این شایستگی نمی دانند. اینگونه دانش آموزان دارای نوعی ویژگی شخصیتی هستند که کمال گرایی نام دارد.

 

کمال گرایی به عنوان ویژگی شخصیتی و تاثیر آن بر رفتار انسان سابقه ای طولانی دارد که نقش مهمی را در سازش یافتگی افراد ایفا می کند، ولی پژوهش ها دربارة آن در چند دهۀ اخیر افزایش یافته است.

 

کمال گرایی به عنوان یک سازه شخصیتی باعث می شود دانش آموزان انتظارات بالایی از خود داشته و تلاش دائم کنند تا عملکرد بهتری داشته باشند و به طور مداوم از خود، ارزیابی انتقادی داشته باشند

 

( فروست و روزنبلت، 1990). می توان گفت کمال گرایی، یکی از موضوعات اساسی مرتبط با اضطراب و عملکرد تحصیلی دانش آموزان است (وینر، کارتون[27] 2012 ).

 

بسیاری از یافته های پژوهشی نشان داده اند که ویژگی هایی همچون کمال گرایی تعیین کننده های اصلی بازخورد ها و گرایش ها و رفتار محسوب می شوند و بسته به اینکه کمال گرایی مثبت باشد یا منفی تأثیرات متفاوتی بر عملکرد و پیشرفت فرد کمال گرا خواهد داشت( بشارت، 1383).

 

کمال گرایی مثبت دارا بودن احساس پیشرفت و رسیدن به پیامدهای مطلوب است که این امر موجب می گردد تا فرد، محدودیت ها و

دانلود مقالات

 موانع را بپذیرد و با تلاش برای موفقیت و دستیابی به معیارهای بالا قرین است و کمال گرایی منفی و ناسازگارانه اغلب به عنوان یک همبسته با بیماری های روانی مورد تایید قرار گرفته که براساس عدم رضایت و انتقاد دائمی از عملکرد شخصی مشخص می گردد که با نتایجی مانند عزت نفس پایین با اضطراب و خشم همراه است.

 

انز و همکاران[28] (2002)، در تحقیقی که به بررسی جنبه های مثبت و منفی کمال گرایی پرداختند، نشان دادند، کمال گرایی بهنجار دارای خصوصیات انگیزشی است که موجب تقویت تلاش فرد برای رسیدن به موفقیت می شود و نتایج مثبتی  به دنبال خواهد داشت. علاوه بر این، ممکن است سبب درمان بسیاری از آشفتگی ها و درماندگی های روانی گردد و ایده های جدید را پردازش کند، که چگونه با دیدگاه های مخالف روبرو شود و رفتارهای خودش را تفسیر کند.

 

فلت و هویت (2006)، در تحقیقی به مقایسۀ کمال گرایی مثبت و منفی و تاثیر آن بر اختلالات روانی پرداختند،  نتایج تحقیق نشان داد کمال گرایی منفی، با ایجاد تمایل افراطی در فرد به وضع معیارهای بالا و تفکر غیر منطقی برای دستیابی به آنها فرد را در معرض انواع فشارها قرار می دهد و در صورت عدم دستیابی به اهداف مورد نظر، فرد همواره خود را سرزنش می کند. در نتیجه احساس خستگی، افسردگی و فرسودگی روانی اجتناب ناپذیر خواهد بود.

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

می توان فرض کرد که سازه های شخصیتی با باورهای معرفت شناختی رابطه داشته باشد، با این فرض کمال گرایی مثبت که با ویژگی هایی همچون استانداردهای فردی سطح بالا، اعتماد به نفس بالا و پیشرفت می تواند باعث تقویت باورهای معرفت شناختی در ابعاد مختلف شود و از آنجایی که کمال گرایی منفی اضطراب و عزت نفس پایین را پیش بینی می کند، همچنین کمال گرایی منفی یکی از عوامل خطر برای اختلال وسواس عملی و اختلال خوردن، اضطراب اجتماعی و ترس اجتماعی، اختلال بدریختی بدنی، افسردگی، استرس مزمن و بیماری های قلبی می باشد (رایس و دیلوو[29]،2002)، و با توجه به اینکه دانش آموزان آینده سازان مملکت هستند، می‌توان باورهای معرفت شناختی را در ابعاد مختلف با کاهش کمال گرایی منفی و افزایش کمال گرایی مثبت تقویت کرد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

در رابطه با سازه های شخصیتی با باورهای معرفت شناختی پژوهش های محدودی صورت گرفته و همچنین تحقیقات کمی در جهت ترسیم رابطه کمال گرایی و پیچیدگی شناختی یا سبک معرفتی انجام شده است(مارتین و اشبی2004). بنابراین پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سؤال است که:

 

آیا  ابعاد کمال گرایی مثبت و منفی قادر به پیش بینی باورهای معرفت شناختی است؟

 

[1] -epistemolog

 

[2]-epistemological beliefs

 

3 – Schommr

 

[4]- Elder

 

[5]- Buchl

 

[6]-Hammer & Elby

 

[7]-Schommr- Aikins

 

[8]- Hutter

 

[9]- Bromme ,Piesch & Stahl

 

[10]-Perfectionism

 

[11] – Slade & Owens

 

8 -Forst, Marten, Lahart, & Rosenblate

 

9 -Bowrns

 

 

 

[14] – Flett & Hewitt

 

[15] -Stoeber & Stoeber

 

[16] -Schultz & Schultz

 

[17] – Martin &   Ashby

 

[18]- Hofer

 

[19]- Perry

 

3- Kitchner

 

4- Schoenfeld

 

[22] -Paulsen & Wells

 

6- Tickl

 

1-Arredono and Rucinski

 

[25] – Dweck &  Leggett

 

3- Holschuh

 

[27]- Weiner &  Carton

 

1- Enns & et al

 

1 – Rice & Dellwo

رابطه استرس شغلی، تعهد سازمانی و تفکر سازندهبا فرسودگی هیجانی پرستاران شاغل در بیمارستان دولتی استان هرمزگان

فرسودگی هیجانی[1]، به عنوان یکی از حوزه های فرسودگی شغلی مورد توجه است که مسلش[2] و جکسون [3]مطرح کرده اند زمانی به وقوع می پیوندد که فشارهای متعدد ناشی از تقاضا های شغلی در طول زمان موجب انباشت خستگی در فرد می شود. از علائم آشکار فرسودگی هیجانی می توان به افزایش غیبت ازکار، کناره گیری و ترس از بازگشت به شرایط کارپس از کناره گیری و غیبت اشاره کرد (لوین[4] و سالگر[5]،2009). فرسودگی هیجانی احساس پوچی، درماندگی و نومیدی است که به دلیل خواست های عاطفی و فیزیولوژیکی افراطی ایجاد می شود. در این حالت فرد نسبت به کار، مشتریان و یا ارباب رجوع سازمان و همکاران خود با دیدی منفی برخورد می کند. این موضوع که کارمند فرسوده قادر نیست احساس ها و خواست های دیگران را رعایت کند، در واقع گویای آن است که برخورد چنین فردی عاری از جنبه انسان دوستانه شده است. کارکنانی که از فرسودگی هیجانی رنج می برند نسبت به کارشان بسیار سخت گیرند و از قوانین و مقررات و روش های انجام کار به صورت اجبار تبعیت می کنند،چون خسته تر از آنند که بتوانند آرام باشند. کارکنان فرسوده فشار زیادی را برسلامتی روانی و کارایی همکاران و زیردستان خود وارد می آورند، قربانیان فرسودگی هیجانی با کار سخت و غیرمعمولی که در سازمان انجام می دهند،احترام و یا دانش های قابل توجهی کسب می کنند و به خودشان ثابت می کنند که افراد با ارزشی هستند، بهای اضافه کاری طولانی مدت آنها، انبوهی از استرس و همچنین کاهش سریع انرژی است که بدن نمی تواند انرژی هدر رفته را به همان میزان جایگزین نماید و همین شرایط منجر به مشکلات جسمی و روانی می گردد.. وقتی که ذخیره های جسمانی بر اثر ادامه یافتن شرایط شغلی استرس زا ته می کشد، ممکن است به موازات آن نیروهای عاطفی فرد نیز تحلیل روند. نشانه اولیه فرسودگی هیجانی زمانی مشخص می شود که این قبیل کارکنان ساعات طولانی تری را صرف انجام کار می کنند. اما به دلیل خستگی و انعطاف پذیری کمتر به نتیجه می رسند.(ماسلاچ[6]،1982). مطالعه ای روی 219 سرپرست و مدیر موسسه رفاه دولتی نشان می دهد که فرسودگی هیجانی تقریباً با استرس شغلی ارتباط دارد.استرس شغلی را می توان روی هم جمع شدن عامل‌های استرس‌زا و آن گونه وضعیت‌های مرتبط با شغل[7] دانست كه بیشتر افراد نسبت به استرس‌زا بودن آن اتفاق نظر دارند. برای نمونه یكی از وضعیت‌های پر‌استرس[8] و مرتبط با شغل این است كه از یك سو كارگر یا كارمند در معرض خواست ها یا فشارهای زیاد در محیط كار قرارگیرد و از سوی دیگر برای برآوردن این خواست‌ها وقت محدودی در اختیار داشته باشد و طبیعی است كه چون نمی تواند از پس انجام آنها براید با ایرادگیری ‌های پی در پی سرپرستان روبه رو می‌شوند .

 

فرسودگی هیجانی پیشرفته با انرژی، حرمت ذات، خود اثربخشی و دلبستگی شغلی پایین و با افزایش در نشانگان استرس جسمانی مشخص می شود و در مواقع بسیاری که حمایت اجتماعی مورد نیاز است، کناره گیری اجتماعی بروز می کند و به طور قابل ملاحظه ای عملکرد شغلی بدتر می شود و معمولا ارزیابی ضعیفی از عملکرد این افراد به عمل می آید.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

پژوهشهای زیادی تائید کرده که تجربه استرس مرتبط با شغل و به دنبال آن فرسودگی هیجانی ناشی از استرس شغلی می تواند اثرات زیان آوری برسلامت جسمی و روانی اشخاص داشته باشد. (سیئول[9]، اسپکتور[10]، کوپر[11]، 2005). پرستاری یکی از مشاغل به شدت پر استرس است، طوری که انستیتوی ملی بهداشت و ایمنی حرفه ای (NIOSH) آمریکا آن را در راس چهل حرفه پراسترس معرفی کرده است.

 

منابع استرس شغلی زیادی در محیط کار پرستاران تشخیص داده شده و در این راستاگران باری، فوریت کار، مرگ بیماران، استقلال در عمل، فقدان حمایت اجتماعی،تناسب شغلی ضعیف،عدم کفایت دانش تخصص لازم، محل کار ناایمن و محیط مراقبت بهداشتی به سرعت در حال تغییر، به عنوان استرس زاهای پرستاری شناخته شده اند.( آدایی[12]،وانگ[13]،2006 ؛همینگ وی[14]، اسمیت[15]، 1999). تحقیقات در گذشته نشان داده است که برون دادهای شغلی مثل استرس شغلی در ایجاد فرسودگی هیجانی موثر می باشد.( به نقل از توی[16]،آدامز[17]،1993). یکی از عوامل موثر در عملکرد پرستاران در بیمارستان داشتن تعهد سازمانی است و آنجا که تعهد سازمانی نوعی وابستگی عاطفی به سازمان می باشد.( به نقل از هراسکوویچ[18]، می یر، 2002).و شغل پرستاری با فشار عصبی زیاد و استرس همراه است و استرس شغلی و تعهد سازمانی نیز از عوامل تعیین کننده سازمانی هستند. پرستاران به واسطه ماهیت شغلشان به شدت در معرض فرسودگی هیجانی هستند.

 

تعهد سازمانی متغیری است که با انگیزش و خشنودی شغلی پیوسته است و دارای اجزاء زیر می باشد.

 

ـ قبول ارزشها و اهداف سازمان

 

ـ تمایل به اعمال تلاش برای سازمان

 

ـ دارا بودن میل قوی برای پیوسته ماندن به سازمان(ماودی[19]،پورتر[20] و استیرز[21]، 1982).

 

اخیرا روان شناسان صنعتی و سازمانی یک مفهوم سه مولفه ای از تعهد ارائه نموده اند: (می یر[22]،آلن[23]، اسمیت،1993) .این سه مولفه عبارتند از:

دانلود مقالات

 

 

1- عاطفی[24] 2- مستمر[25] 3- هنجاری[26]

 

تعهد عاطفی یا نگرش هنگامی رخ می دهد که کارکن به دلیل پیوستگی عاطفی میل به ماندن در سازمان دارد.

 

تعهد مستمر هنگامی وجود دارد که یک فرد باید در سازمان باقی بماند چون او به مزایا و حقوق نیازمند است و نمی تواند شغل دیگری پیدا کند.

 

تعهد هنجاری از ارزشهای کارکنان نشان می گیرد. افراد چنین باوری دارند که به سازمان مدیون هستند و در آن باقی می مانند و آن را درست ترین چیزی می دانند که انجام می دهند. تعهد سازمانی برای کارکنان مفید است و سبب افزایش انگیزش و خشنودی آنها و سبب پاداشتهائی چون ارتقاء و افزایش حقوق می شود. تحقیقات نشان میدهدابتدا استرس زمینه را برای فرسودگی هیجانی فراهم می آورد و پیش از آنکه استرس بطور مستقیم باعث واکنشهای رفتاری شود، ابتدا با اعمال فشار های متعدد برفرد باعث بهم خوردن تعادل روانی و عاطفی و نحوه تفکر آنها میشود(گل پرور و همکاران، 1387).

 

براساس نظریه اسپتاین، افرادی در کنار آمدن با استرس موفق ترند معمولا سازنده تر فکر می کنند افرادی که تفکرشان تخریبی است دچار استرس می شوند(اپستاین[27]،مایر،1989).طبق نظریه اسپتاین با یادگیری تفکر به گونه ای متفاوت می توان استرس را نیز کنترل کرد. اسپتاین چهار نوع تفکر طبقه بندی شده را تعیین کرد. تفکر طبقه بندی شده، تفکر خرافی، خوش بینی خام، تفکر منفی.

 

مطالعه مقیاس های تفکر سازنده شاخص هایی را در مورد تفاوت بین افراد با تفکر سازنده و افراد با تفکر مخرب نشان می دهد. تفاوت اصلی هنگام دریافت پیامدهای منفی رخ می دهد. هر دو گروه خواهان نتایج مثبت اند.اما افراد با تفکر مخرب، بعد از دریافت پیامد منفی، بیشتر گرایش به تعمیم دهی بیش از حد نسبت به خود دارند. عزت نفس آنها کاهش می یابد. احساس افسردگی می کنند و نسبت به عملکرد آتی خود احساس درماندگی می کنند و اینها نشان دهنده برخی از ویژگیهای افراد افسرده است. اسپتاین معقتد است افرادی که تفکر سازنده ضعیف دارند استرس بیشتری تجربه می کنند و به طور خود انگیخته با خلق تفکر منفی به نبود استرس زاهای بیرونی و تهدید آمیز بودن استرس زاهای بیرونی فکر می کنند.لذا پژوهش حاضر به دنبال پیش بینی فرسودگی هیجانی، از طریق متغیرهای استرس شغلی، تعهد سازمانی و تفکر سازنده می باشد.

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

[1] -Emotional Exhaustion

 

[2] -Maslach

 

[3] -jackson

 

[4] – Lewin

 

[5] -Salger

 

[6] -Maslach

 

[7] – job – related stuations

 

[8] – stressful

 

[9] -Siuol

 

[10] -Spector

 

[11] -Cooper

 

[12] -Addae

 

[13] -Wang

 

[14] -Hemingway

 

[15] -Smith

 

[16] -Tovey

 

[17] -Adams

 

[18] -Herscovitch

 

[19] -Mowday

 

[20] – porter

 

[21] -steers

 

[22] -Meyer

 

[23] -Allen

 

[24] Affective com mitment

 

[25] -Continuance com mitment

 

[26] -Normal commitment

 

[27] -Epstiein

 
مداحی های محرم