هرچند “مسلچ و پاینز” در توسعه مفهوم فرسودگی شغلی نقش مؤثری داشته اند، ولی این مفهوم برای نخستین بار در دهه 70 میلادی توسط “هربرت فرویدنبرگر” بیان شد.( نیکلیک، 2005)
از طرفی فرسودگی شغلی تنها مسئله ی برخاسته از ضعف یا ناتوانی محض در كارمندان نیست، بلكه مرتبط با محیط كار و عدم هماهنگی بین خصوصیات ذاتی افراد و ماهیت شغل شان نیز هست. به هر میزان عدم هماهنگی بیشتر باشد به همان میزان پتانسیل فرسودگی شغلی بالا می رود . (مسلچ، 2005) و باعث كاهش اهمیت ارزش ها، ضعیف شدن اراده و روحیه می شود.(سوارس، 2004)
“مسلچ” و “جكسون” در سال 1982 تعریفی جامع از فرسودگی شغلی ارایه نمودند؛ این دو پژوهشگر فرسودگی شغلی را سندرمی روان شناختی می دانند كه تركیبی از سه مؤلفه تحلیل عاطفی ، مسخ شخصیت و كاهش موفقیت فردی است كه در میان افرادی كه با مردم كار می كنند به میزان های متفاوت اتفاق می افتد(هاکانن،2006) در واقع گروهی فرسودگی شغلی را با استرس شغلی یكی می دانند در حالی كه برخی دیگر استرس شغلی را دلیل اصلی فرسودگی شغلی بیان می كنند؛ وجه اشتراك تعاریف ارایه شده این است كه تمامی متخصصان به نوعی فرسودگی شغلی را در ارتباط با استرس شغلی می دانند. (فاربر،2003) “فرویدنبرگر” به عنوان اولین كسی كه از واژه فرسودگی شغلی با مضمون امروزی آن استفاده كرده است، فرسودگی شغلی را یك حالت خستگی مفرط كه از كار سخت و بدون انگیزه و بدون علاقه ناشی می شود. ( فرویدنبرگر،1975)
تحلیل عاطفی نوعی احساس تخلیه ی جسمی و روحی است كه به واسطه ی فشارهای شغلی ایجاد می شود؛ به گونه ای كه فردی كه قبلاً دارای انگیزه، پرانرژی، سرزنده و پرنشاط بوده، احساس می كند كارش خسته كننده و بی معنا شده است. از طرفی مسخ شخصیت عبارت است از پاسخ منفی و سنگدلانه، عاری از احساس و همراه با بی اعتنایی مفرط نسبت به مشتریان و ارباب رجوع؛ یعنی از دست دادن تمامی علاقه و احساسات عاطفی در برابر مراجعان و یا پاسخ گویی به آنان، به صورت غیر انسانی. (مک گراث، 1989) در مورد مولفه كاهش موفقیت فردی باید گفت که این مولفه به این معناست كه فرد احساس می كند عملكرد وی با موفقیت همراه نیست؛ در واقع می توان گفت كه در این رابطه موفقیت ادراكی مطرح است نه موفقیت واقعی. (مسلچ ، لیتر،2005)
امروزه این تصور وجود دارد كه فرسودگی شغلی ممكن است در هر شغلی ایجاد شود. (سپا، 2003) و شواهد بیانگر آن است كه این سندرم برای همة افرادی كه در انواع مشاغل فعالیت می كنند، می تواند تهدید بزرگی به شمار آید.(واتسون، 2003)همچنین برخی صاحبنظران معتقدند فرسودگی شغلی بدون در نظر گرفتن نوع شغل در میان افرادی كه با مردم كار می كنند به میزان های متفاوت اتفاق می افتد. (هاکانن، 2006) شواهد تحقیقاتی نشان می دهد که فرسودگی شغلی با غیبت های مکرر، بازنشستگی زودرس، عملکرد نامناسب و کاهش کیفیت تدریس، عزت نفس پایین و از لحاظ روانشناختی با علائم افسردگی رابطه دارد . علاوه بر آن ، تحقیقات متعدد دیگری نیز نشان می دهند که فرسودگی شغلی با علائم روان شناختی از قبیل افسردگی، اضطراب و مشکلات جسمانی از همبستگی مثبت و بالایی برخوردار است. (رستمی و همکاران، 1387)
فرسودگی شغلی نه تنها با بهداشت روانی یك شخص بلكه با میزان عملکرد نیز رابطه دارد؛ از این رو آشنا شدن با روش های مقابله مؤثر با فشارهای روانی و غلبه برفرسودگی شغلی می تواند به ارتقای بهداشت روانی و افزایش اثربخشی و بهره وری نیروی انسانی كمك كند. در گذشته صاحب نظران تصور می كردند سندرم فرسودگی شغلی بیشتر در مشاغل خدمات اجتماعی از قبیل پزشكان، معلمان، پرستاران، كارگران اجتماعی، مشاوران و مأموران پلیس رایج است. در حالی که می توان گفت فرسودگی شغلی مشكلی بالقوه در تمام مشاغل به ویژه مشاغل خدماتی از جمله بانك ها كه كاركنان آن با مشتریان، ارباب رجوع و قوانین دست و پاگیر دولتی سر وكار دارند به شمار می آید.
از سوی دیگر قرار داشتن بانك سپه در فضای رقابتی و الزام اساسی موفقیت در این فضا كه همانا بهره مندی از كاركنان سالم، سرحال و پر شور و نشاطی است كه با انگیزه ی قوی و روحیه بالایی به ارایه خدمات با كیفیت به مشتریان و ارباب رجوع بپردازند نیز از عوامل دیگری است كه نشان می دهد تلاش برای پیشگیری از بروز فرسودگی شغلی به موفقیت بانك سپه و خصوصا کارکنان صف در بهبود عملکرد سازمانی در این محیط رقابتی و جدید كمك خواهد كرد. مسئله ی اصلی كه در این پژوهش در كانون توجه قرار دارد”چگونگی بروز فرسودگی شغلی در میان كاركنان بانك سپه و ارتباط آن با عملکرد کارکنان و ارایه راهكارهای مقابله با آن” است.
لذا در این تحقیق، محقق در پی این است که مولفه های فرسودگی شغلی کارکنان صف بانک سپه استان قم را بررسی کرده و آن را رتبه بندی نماید و اینکه فرسودگی شغلی چه رابطه ای با عملکرد سازمانی می تواند داشته باشد؟
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
فرسودگی شغلی مشكلی بالقوه در تمام مشاغل به ویژه مشاغل خدماتی از جمله بانك ها كه كاركنان آن با مشتریان، ارباب رجوع و قوانین دست و پاگیر دولتی سر وكار دارند به شمار می آید. نكته ی مهم دیگر در رابطه با فرسودگی شغلی هزینه های مستقیم و غیر مستقیم آن است.فرسودگی شغلی باعث غیبت كاركنان از محل كار، كاهش كیفیت كار، تعارضات بین فردی با همكاران، مشكلات جسمی- روانی، تغییر شغل و سرانجام ترك خدمت می شود. ترك خدمت هزینه های زیادی برای سازمان به دنبال دارد. براساس اطلاعات موجود در اتحادیه اروپا همه ساله 20 میلیون یورو به مخارج ناشی از استرس و فرسودگی شغلی اختصاص داده می شود. در ایالات متحده این هزینه به 350 میلیون دلار در هر سال می رسد. (مارتینو،2003) فرسودگی شغلی منجر به افت كیفیت ارایه خدمات می شود. (مسلچ، 2001، 397-422) فرسودگی شغلی در درازمدت منجر به دست كشیدن از كار، غیبت، روحیه پایین، تحریك پذیری، درماندگی، عزت نفس پایین، افزایش اضطراب می شود. اگر به علایم فرسودگی شغلی توجه نشود و درمانی برای آن صورت نگیرد هم فرد و هم سازمانی كه فرد در آن سازمان مشغول به کار است . بنابراین توجه مدیریت بانك ها به موضوع فرسودگی شغلی سبب ارتقای عملکرد سازمانی، بهبود روابط بین فردی، افزایش كیفیت ارایه خدمات و كاهش هزینه های ناشی از غیبت، بازنشستگی پیش از موعد و ترك شغل می شود.
1-4- سئوال های تحقیق
آیا بین فرسودگی شغلی بر عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم ارتباط معناداری وجود دارد؟
آیا بین تحلیل عاطفی بر عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم ارتباط معناداری وجود دارد؟
آیا بین مسخ شخصیت بر عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم ارتباط معناداری وجود دارد؟
آیا بین كاهش موفقیت فردی بر عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم ارتباط معناداری وجود دارد؟
1-5- اهداف تحقیق
بررسی ارتباط بین فرسودگی شغلی با عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم
بررسی ارتباط بین تحلیل عاطفی با عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم
بررسی ارتباط بین مسخ شخصیت با عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم
بررسی ارتباط بین كاهش موفقیت فردی با عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم
1-6- فرضیه های تحقیق
بین فرسودگی شغلی با عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم ارتباط معناداری وجود دارد.
بین تحلیل عاطفی با عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم ارتباط معناداری وجود دارد.
بین مسخ شخصیت با عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم ارتباط معناداری وجود دارد.
بین كاهش موفقیت فردی با عملکرد سازمانی در کارکنان صف بانک سپه استان قم ارتباط معناداری وجود دارد.
1-7- متغیرهای تحقیق
متغیرهای تحقیق عبارتند از:
جدول 1-1: متغیرهای تحقیق
متغیر مورد بررسی | مولفه ی مورد بررسی | شماره سئوالات | تعداد گویهها |
متغیر مستقل
(فرسودگی شغلی) |
تحلیل و خستگی عاطفی | 1 الی 9 | 9 |
مسخ شخصیت | 10 الی 14 | 5 | |
كاهش موفقیت فردی | 15 الی 22 | 8 | |
متغیروابسته
(عملکرد سازمانی) |
عملکرد سازمانی | 23 الی 64 | 42 |
1-8- قلمرو تحقیق
1-8-1 – قلمرو موضوعی
آنچه که در این تحقیق به عنوان محور اصلی مطرح است، تاثیر فرسودگی کارکنان صف بانک سپه استان قم بر عملکرد سازمانی است . بر این اساس ، مباحث مربوط به فرسودگی شغلی کارکنان ، عملکرد سازمانی که در حوزه مدیریت منابع انسانی قرار می گیرد ،قلمرو موضوعی این تحقیق را تشکیل می دهند.
1-8-2 – قلمرو مكانی
قلمرو مکانی این تحقیق، شعب بانک سپه استان قم می باشد.
1-8-3 -قلمرو زمانی
قلمرو زمانی بین بهمن1392 تا شهریور 1393 می باشد.
1-9- تعریف واژگان کلیدی تحقیق
فرسودگی شغلی: فرسودگی شغلی را سندرمی روان شناختی می دانند كه تركیبی از سه مؤلفه تحلیل عاطفی ، مسخ شخصیت و كاهش موفقیت فردی است كه در میان افرادی كه با مردم كار می كنند به میزان های متفاوت اتفاق می افتد(هاکانن،2006). فرسودگی شغلی را یك حالت خستگی مفرط كه از كار سخت و بدون انگیزه و بدون علاقه ناشی می شود. ( فرویدنبرگر،1975)
تحلیل عاطفی: تحلیل عاطفی نوعی احساس تخلیه ی جسمی و روحی است كه به واسطه ی فشارهای شغلی ایجاد می شود؛ به گونه ای كه فردی كه قبلاً دارای انگیزه، پرانرژی، سرزنده و پرنشاط بوده، احساس می كند كارش خسته كننده و بی معنا شده است.
مسخ شخصیت: مسخ شخصیت عبارت است از پاسخ منفی و سنگدلانه، عاری از احساس و همراه با بی اعتنایی مفرط نسبت به مشتریان و ارباب رجوع؛ یعنی از دست دادن تمامی علاقه و احساسات عاطفی در برابر مراجعان و یا پاسخ گویی به آنان، به صورت غیر انسانی. (مک گراث، 1989)
كاهش موفقیت فردی: در مورد كاهش موفقیت فردی باید گفت که این مولفه به این معناست كه فرد احساس می كند عملكرد وی با موفقیت همراه نیست؛ در واقع می توان گفت كه در این رابطه موفقیت ادراكی مطرح است نه موفقیت واقعی. (مسلچ ، لیتر،2005)
عملكرد سازمانی: شاخصی است كه چگونگی تحقق اهداف یك سازمان یا موسسه را اندازه گیری می نماید (هو، ٢٠٠٨ ).
ارتباط اولیه بشر از طریق ایجاد صدا بوده است. با میل به کمی ارتباطات گسترده تجهیزاتی مانند طبل و یا دود مورد استفاده قرار گرفت. تلاش برای ارتباط با نقاط دور همچنان ادامه یافت و در این زمینه بشر به دستاورد های بزرگی دست یافت یکی از اولین ساخته مهم بشر در استفاده از طیف الکترومغناطیسی رادیو بوده است که آنتن نقش اساسی را در این زمینه جهت انتقال سیگنال ایفا می کند. با گسترش ارتباطات، نیاز روز افزون به ساخت آنتن با بهره و پهنای باند فرکانسی بالا ایجاد شده است و امروزه تلاش بشر در جهت بهبود مشخصات تشعشی و کاهش اندازه آنتن است.
یکی از آنتن هایی که بسیار مورد استفاده قرار می گیرد آنتن میکرواستریپ است. ساختار کلی این آنتن بدین صورت است که یک پچ هادی و صفحه زمین توسط زیرلایه دی الکتریک از یکدیگر جدا شده اند. این ساختار تا انقلاب در کاهش اندازه و مجتمع سازی در مقیاس بزرگ مدارات الکترونیکی در 1970 مورد توجه قرار نگرفت. سپس Munson از این آنتن به عنوان آنتن با حجم کم بر روی راکت و موشک استفاده کرد و یک مفهوم عملی در جهت حل مشکلات سیستم آنتن ارائه کرد. مدل های ریاضی متنوعی برای این آنتن در نظر گرفته شد و کاربرد های آن در زمینه مختلف گسترش یافت. تعداد مقالاتی که در ده سال اخیر چاپ شده است اهمیت این آنتن را نشان می دهد.
عموما ثابت دی الکتریک کم را برای تشعشع بهتر در نظر می گیرند. پچ که بر روی دی الکتریک قرار می گیرد می تواند شکل های متنوعی داشته باشد اما مستطیل و دایره بیشتر رواج دارد.مشکل سایر اشکال این است که تحلیل آن ها سخت است و محاسبات عددی بسیار سنگینی دارد. مشخصه آنتن میکرواستریپ طول، عرض، امپدانس ورودی، بهره و مشخصات تشعشی آن است. پارامتر های مختلف و شیوه طراحی آن ها در فصل دوم به طور کامل ارائه شده است.
مکانیسم انتقال و تشعشع در یک میکرواستریپ بدین صورت است که یک منبع جریان نقطه ای در قسمت فوقانی زیر لایه دی الکتریک که به زمین متصل شده است مطابق شکل 1-1 در نظر می گیرند، با توجه به جهتی که موج منتشر می شود رفتار منحصر به فردی نشان می دهد Pozar , 1995; Lee et al., 1997; Garg et al., 2000)).
شکل 1-1: دوقطبی در نظر گرفته شده بر روی آنتن میکرو استریپ (Garg et al., 2000)
امواج سطحی که به سمت پایین حرکت می کنند زاویه ای بین و دارند،با این زاویه به صفحه زمین برخورد می کنند که باعث انعکاس موج شده وبه سمت بالا حرکت می کنند سپس به مرز دی الکتریک به هوا که دوباره ایجاد انعکاس می نماید، مواجه می شوند، این پروسه مکررا ادامه می یابد. این روند را انعکاس کلی می نامند. اندازه دامنه میدان در بعضی از زوایای برخوردی تقویت می شود که این امر سبب تحریک مجموعه گسسته از مد های موج سطحی می شودPozar , 1995)).
همانطور که در شکل1-2 مشخص است، میدان های باقیمانده در درون دی الکتریک محبوس می مانند و به صورت نمائی در سمت فوقانی سطح کاهش می یابند. بردارα جهت بیشترین میرایی را نشان می دهد.موج به صورت افقی در جهت β منتشر می شود. با دو جهت α وβ که برهم عمود هستند، موج به صورت موج صفحه ای غیر یکنواخت خواهد بود.
امواج سطحی قسمتی از انرژی سیگنال را جذب می کنند که این امر سبب کاهش دامنه سیگنال و بازده آنتن می شود.همچنین، این امواج کوپلینگ نادرست بین اجزا آنتن ومدارات مختلف ایجاد می نمایند این اثر عملکرد آنتن میکرو استریپ را به طور محسوس کاهش می دهد.
در آرایه های پریودیک فازی اثر کوپلینگ امواج سطحی بسیار مضر است و آرایه در بعضی از زوایای خاص نمی تواند ارسال یا دریافت کند، زیرا این امواج به مرز خارجی ساختار میکرو استریپ برخورد می نمایند و توسط لبه ها انعکاس و انکسار می یابند.امواج انکساری تشعشع اضافی ایجاد می نمایند که باعث ایجاد تشعشع جانبی[5] و افزایش سطح قطبی شدگی جانبی[6] می شود.امواج سطحی برای آنتن و مدارات بسیار مضر هستند و تا حد امکان باید کاهش یابند.
[1] Superstrate
[2] Metamaterial
[3] Nicolson Ross Weir
[4]Particle Swarm Optimization
[5] Side Lobe
[6] Cross Polarization
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
از آن جا كه همواره زنان نیمی از اعضای جامعه را تشكیل میدهند چنین انتظار میرود كه این نیروی بالقوه و گسترده با مشاركت بالفعل خود در فعالیتهای متنوع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چرخهای جامعه را همگام با مردان به حركت درآورند و موفقیتهایی بیشتر از این راه به دست آورند، اما در طول تاریخ، فرصتها و امكانات برای زنان به نحوی توزیع نشده است كه به راحتی بتوانند همدوش مردان در صحنه جامعه حاضر شوند و در واقع بدون محدودیت جنسی به ایفای نقشهای شایسته خویش بپردازند. در حوزهی تصمیمگیری نیز دستیابی زنان به مشاغل و پایگاههای مدیریتی همپای افزایش كمی مشاركت آنان در بازار كار نبوده است، به نحوی كه زنان همواره در پستهایی قرار گرفتهاند كه ناگزیر بودهاند كارهای تكراری و در سطح پایین را انجام دهند. اغلب زنان در پستهای ستادی و به عنوان دستیار مدیران صفی انجام وظیفه كردهاند و به ندرت مسئولیتهای مدیران صفی را بر عهده داشتهاند (اوت و شفریتز، 1379: 888). با وجودی كه نیمی از جامعه انسانی را در جهان زنان تشكیل میدهند، اما جلوه حضور این نیمه، نه در ایران و نه در بقیه جهان، چندان پررنگ به نظر نمیرسد، چرا كه تبعیض، عقاید قالبی و پیشداوریها موجبات ارزیابی نازل از تواناییهای زنان را فراهم كرده است. همچنین محدودیتهای فرهنگی موجود سبب میشود كه نه تنها، زنان به برخی مشاغل روی نیاورند، بلكه در موقعیتهای خاص، مدیران نیز از استخدام آنها خودداری میكنند. ایجاد فرصتهای اشتغال و پذیرش زنان در مشاغل كلیدی، ریشههای عمیق در طرز تفكر و برداشتهای جامعه از زن و تواناییها، امكانات و استعدادهای او دارد (ساعتچی، 1376: 3ـ5 و 74ـ167).
با این كه مدیریت زنان در سازمانها و مراكز مختلف دستآوردهای خوبی به همراه داشته، ولی گرایش عمومی مدیران در سازمانها، به گزینش مدیران مرد معطوف بوده است. در این میان، آنچه بیش از شایستگی و توانمندی مورد نگرش قرار میگیرد جنسیت است. پژوهشهای زیادی در خصوص علل حضور كمرنگ زنان در پستهای مدیریتی را مورد بررسی قرار دادهاند، پارهای از این پژوهشها، عوامل درونی زنان مانند: نداشتن اعتماد به نفس و خودباوری، نداشتن تخصص كافی، ارتباط با پرسنل تحت سرپرستی، سبك مدیریتی زنان و … را مورد مطالعه قرار دادهاند و پارهای دیگر به بررسی عوامل بیرونی مانند ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی مرد سالار، جامعه پذیری زنان و مسئولیتهای خانوادگی و … پرداختهاند (احسان و همكاران، 1387). نتیجهی پژوهش استنگل و كین[1] (1994) نشان داد كه محدودیت زمانی برای زنان به علت وظایف خانوادگی، نمیتواند تأثیری در شایستگی مدیران و مربیان زن به اندازهی همتایان مردشان داشته باشد (استنگل و كین، 1994). ارتباط با پرسنل تحت سرپرستی از دیگر مشكلات زنان در پستهای مدیریتی است. پژوهشی دیگر، یكی از مشكلات را نداشتن تمایل به همكاری از سوی مردان یا زنان به عنوان زیردست با مدیران زن میداند(فاطمی صدر، 1380). عبدالهی (1381) در پژوهش خود دریافت برای ایفای نقش مدیر موفق، شناخت یادگیری و بكارگیری مهارتهای سیاسی در سازمان لازم است و یكی از متغیرهای مهم در تصمیمگیریهای سازمانی وجود ائتلافها، بازی قدرت و سیاست بازی میباشد، ولی زنان علاقهای به كاربرد مهارت سیاسی ندارند. در پژوهش ایزیز ستلز و همكارانش[2](2006) و ماری فرانك فاكس[3](2006) برای بررسی علل عدم ارتقاء زنان
در شغل های مدیریتی به تبیین مسایل نابرابری جنسیتی پرداخته است و به عاملهایی هم چون تبعیص جنسیتی، اندك بودن تعداد زنان، مشكلات خانوادگی، فرهنگ مردسالاری محیط سازمانی، تصورات قالبی بودن جنسیتی، ساز و كارهای ممانعت و … در این راستا كرده است (جانعلیزاده و همكاران، 1387). بسیاری بر این باورند كه جو حاكم بر سازمانها و باور نداشتن مدیران و كاركنان مرد و حتی زنان شاغل به تواناییهای مدیریتی زنان باعث ایجاد شرایط موجود شده است. این باورهای عمومی در حالی در سطح جامعه وجود دارند كه شاهد افزایش نسبی زنان تحصیل كرده دانشگاهی در كشور هستیم (یزدخواستی و همكاران، 1388). با توجه به پژوهش های انجام شده و مشکلات موجود در عدم ارتقاء زنان در پست های مدیریتی پژوهش حاضر بر آن است تا این موانع (مشهود و نامشهود) که مانع ارتقاء شغلی زنان در مشاغل مدیریتی می شود را شناسایی کند، که چه موانعی مانع ارتقای پست های مدیریتی زنان در سازمان ها می شود سپس راهکار هایی جهت رفع این موانع ارائه دهد.
1-3 ضرورت و اهمیت پژوهش
امروزه نقش تعیین كننده نیروی انسانی در توسعه یافتگی كشورها بر كسی پوشیده نیست. از میان عوامل تولید برای رشد و توسعه، یعنی منابع طبیعی و ثروت خدادادی ، نیروی انسانی، سرمایه، مدیریت و فناوری، نیروی انسانی است كه سهم اصلی را بر عهده دارد. تحولات چشمگیر در دو دهه اخیر در جهان باعث گردیده كه كاهش نابرابریهای جنسیتی، بخش جدایی ناپذیر فرایند توسعه گردد كه یكی از مهمترین این تحولات، تغییر در ضرورت حضور زنان در جامعه است (اشرف حامدی، 1385). از سوی دیگر، با توجه به این كه در سنجش شاخص توسعه دو عنصر مهم میزان بهرهگیری از منابع مادی و انسانی و میزان توزیع عدالت به عنوان دو ركن اصلی در عملكرد آن تعریف شدهاند، زنان با دارا بودن نیمی از نیروی انسانی (عامل توسعه) و نیمی از جمعیت ( هدف توسعه) میتوانند عاملی برای ایجاد و گسترش توسعه باشند. با نگاهی به وضعیت كنونی بازار كار ایران میتوان دریافت كه زنان ایرانی فاصله زیادی تا وضعیت مطلوب دارند. از تركیب جمعیت فعال كشور 85 درصد نیروی فعال را مردان و فقط 15 درصد آن را زنان تشكیل میدهند، اما این آمار در كشورهای صنعتی پیشرفته بسیار متفاوت است. در برخی از این كشورها، حدود 50 درصد زنان نیروی كار را در اختیار دارند و در كشورهای در حال توسعه در بخش كشاورزی ، 67 درصد از نیروی كار به زنان اختصاص دارد (پایگاه اینترنتی حوزه، 1387). به همین ترتیب در عرصههای مدیریتی و تصمیمگیری نیز وضعیتی نامناسبتر وجود دارد به گونهای كه تنها حدود 2/5 درصد از مدیران كشور زن هستند و هرچه به سوی سطوح بالای مدیریتی میرویم، این میزان كاهش مییابد و به 4/1 درصد در سطوح مدیر كل و معاون دستگاه میرسد (میرغفوری، 1385).بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسكن مركز آمار ایران در سال 1385، جمعیت كل كشور بالغ بر 70495 هزار نفر است كه 88/50 درصد مرد و 12/49 درصد زن هستند (طباطبایی یزدی، 1387). از طرفی بسیاری از پژوهش ها علل عدم ارتقاء زنان در پست های مدیریتی را عدم تمایل کارکنان سازمان می دانند در این خصوص در پژوهش عبدالهی(1381) مشخص گردیده كه 30 درصد كارمندان مرد از این كه مافوقشان زن باشد، احساس خوشایندی ندارند .
بر اساس آمار ارایه شده ، حضور زنان در پستهای مدیریتی موجب بهبود عملكرد مدیریت كشور و سازمان میشود. به این دلیل كه توانمندیهای مدیریتی تا حدودی به طور مساوی بین مردان و زنان توزیع شده است و یا به بیان دیگر، این موهبت الهی در هر دو گروه تقریباً به گونهی یكسان هدیه شده است. از این رو، عدم تأمین شرایط یا فرصتهای مناسب برای ارتقای زنان مستعد به مشاغل مدیریتی، موجب عدم استفاده حدود نیمی از ظرفیتها و استعدادهای در دسترس میشود. از این دیدگاه زنان توانمندیهای ویژهای دارند و از مهارتهایی «نرم» در مدیریت منابع انسانی برخوردارند كه در شرایط امروز بیش از گذشته مورد نیاز سازمانهاست. همچنین، با حضور زنان در مشاغل مدیریتی تحول سازمانها از لحاظ بهبود ارتباطات سازمانی و ترویج نوآوری تسهیل میشود. در ضمن، فناوری اطلاعات نیز زمینه حضور زنان را بیشتر كرده است (محمدی اصل، 1381) . از جمله مشکلاتی که با انجام پژوهش حاضر کاهش می یابد این است که با همگام نمودن ارزشها و باورهای افراد و سازمان و شیوههای درست اندیشیدن و تقویت وجوه مشترك و ارزشها و باورهای غالبی كه به اتفاق اعضای سازمان پذیرفته شده و حمایت میشود، به اعضای سازمان احساس هویت داده می شود و موجب انسجام و همنوایی درونی میان آنان در رسیدن به اهداف عالی سازمان می گردد. بنابراین، موضوع بالا به دلیل درصد بالای نیروی انسانی زنان و بهرهمندی جامعه از توانمندی آنان در پیشبرد اهداف كشور، از اهمیتی ویژه برخوردار است.
با توجه به اهمیت موضوع و ضرورت بكارگیری زنان پستهای مدیریتی و این كه آگاهی از توانمندیهای زنان میتواند نقش محوری در توسعه و پیشرفت كشور به همراه داشته باشد، از سوی دیگر موجب عدم شکل گیری سقف شیشه ای در سازمان می شود. از این رو، در این پژوهش پژوهشگر در پی شناسایی علل عدم ارتقای شغلی بانوان در پستهای اختصاصی در سازمان های دولتی شهرستان ساوه می باشد.
[1]Global Positioning System
[2]Wireless Local Area Networks
[3]Frequency Synthesizer
[4]Complementary Metal-Oxide-Silicon
[5]System-on-a-chip
[6]Local Oscillator
Voltage Controlled Oscillator
Low Noise Amplifire
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
به طور قطع یكی از دلایل اصلی سرعت پیشرفت توسعه فناوری در كشورهای پیشرفته صنعتی توجه به فرآیند تجاریسازی نتایج تحقیق داخلی آن كشورها بوده است و میتوان نتیجه گرفت كه توجه به این معنا برای كارگزاران ملی، مدیران تحقیق و توسعه، مدیران پروژه و به طور كلی مدیران فناوری در كشورها كه تحقیقات صنعتی در آن هنوز نوپاست و چشماندازهای آتی آن امید آیندهای روشن و تابناك را میدهد، امری ضروری است.
نیاز صاحبان صنایع، شركتها، سازمانهای دولتی و خصوصی به دانشگاه از یك سو و نیاز دانشگاه به كسب درآمد، نقش نوینی را برای جامعه آكادمیك ایجاد میکند. همكاری دانشگاه با همه نهادها و سازمانهای اجرایی از مصادیق توافقهای قراردادی است كه در خصوص فعالیتهای علمی و پژوهشی و شركتهای تجاری صورت میگیرد. این همكاری معمولاً با هدف دستیابی به توان علمی دانشگاه و تجربههای دولت، صنعت، شركتها و استفاده از آنها صورت میپذیرد ( آراسته، 58:1383).
در بخش دانشگاهی دیگر ذخیرهسازی دانش به تنهایی راضی كننده نمیباشد، بلكه اطمینان از كاربرد دانش به گونهای كه جامعه بتواند از منافع سرمایهگذاری در تحقیقات بهرهبرداری نماید یكی از اهداف اصلی تحقیقات دانشگاهی است. به طور كلی جامعه مستقیماً از منافع تحقیقات دانشگاهی بهره نمیبرد مگر آنكه راهكارهایی طراحی شود كه نتایج تحقیقات به عاملان اقتصادی در صنعت سپرده شود مشروط بر اینكه منافع دانشگاه تأمین گردد (فكور، 20:1383).
كشورهای دارای اقتصاد پویا و متحرك، دانشگاههای قویای دارند كه با دولت، صنعت و تجارت ارتباط و هماهنگی همه جانبه دارند. یكی از بسترهای توسعه این ارتباط جهتگیری در تبدیل این تولیدات علمی به محصول از طریق دایر نمودن شركتهای تجاری است. این شركتها را كه علاوه بر كاربردی كردن نتایج تحقیقات، هدف درآمدزایی برای دانشگاهها را دربر دارند، بنگاههای دانشگاهی مینامند كه به ندرت در دانشگاههای ایران دیده میشوند.
به طور معمول بودجه دانشگاهها از منابع متعددی تأمین میشود. معمولاً در اكثر كشورها دولت منبع اصلی تأمین كننده اعتبارات است، لكن همانگونه كه شاهد هستیم افزایش تعداد دانشگاهها و جمعیت دانشجوی، دولتها را از تأمین بودجه و امكانات لازم برای دانشگاهها ناتوان ساخته است. لذا دانشگاهها برای انجام برنامهها و تحقق اهداف خود تلاش مینمایند، مكانیزمهای مختلفی را برای تأمین هزینههای خود بكار گیرند، بدون آنكه از مسیر اصلی خود كه تولید علم و دانش است منحرف شوند. یكی از روشهای تبدیل تولیدات علمی به كالا و خدمات از طریق ایجاد شركتهای دانشگاهی است. ایجاد این شركتها نام جدیدی است كه دانشگاه را به سمت طرح ایدههای جدید كه نیازهای جامعه را تأمین كند هدایت مینماید، بدون آنكه این مراكز از مسیر اصلی خود كه كشف مرزهای جدید دانش برای پاسخگویی به نیازهای جامعه و توسعه علم و فناوری است منحرف شوند ( شمس و افضلان، 42:1383).
امروزه، افزایش اعتبار دانشگاهها از طریق انتقال تجاری دانش، نقش اساسی را در افزایش سرمایه انسانی دانشگاهها ایفا میكند. این امر به وسیله جذب با هوشترین دانشجویان از برترین دانشكدهها امكانپذیر میگردد(Nicola et al,2004:11). بنابراین مشاهده میشود جذب با استعدادترین دانشجویان مرهون افزایش اعتبار دانشگاه از طریق تجاریسازی است.
تجاریسازی را میتوان به عنوان فراگرد انتقال و دگرگونی دانش نظری موجود در نهادهای دانشگاهی به برخی انواع فعالیتهای اقتصادی تعریف كرد(Spilling,2004:205).
جولی[8] (1997) تجاریسازی را فراگردی تعریف میكند كه از بینش فناوری بازار آغاز شده و به كاركردهای پایدار محصول متناسب بازار ختم میشود(Spilling,2004:189).
در ادبیات نوآوری نیز تعاریف نزدیك به هم از تجاریسازی صورت گرفته است. (دایان [9]2004) سادهترین تعریف تجاریسازی را “عرضه یك محصول جدید در بازار”میداند.(Acworth,2008:200).
ریمر، آیسرمن[10] و دیگران (2005) تجاریسازی را «فرآیند تبدیل فناوری به محصولات موفق اقتصادی» تعریف میكنند (فكور،1385: 40 ).
از تعاریف فوق بر میآید كه تجاریسازی فرآیندی است كه ایده، نتیجه تحقیق یا اختراع حاصل از بخش دانشگاهی را به محصولات، خدمات و فرآیندهای قابل عرضه در بازار تبدیل میكند.
مطالعات در زمینه انتقال فناوری نشان میدهد، كه مؤثرترین روش آن تربیت دانش آموختگان است. زیرا ارتباط با صنعت موجب اختصاص بودجههای تحقیق و توسعه از طریق پژوهشهای مشترك میگردد و امكان دسترسی به دانشجویان آشنا با فناوری نوین را فراهم میسازد. از اینرو، تحقیقات دانشگاهی به طور خاص در زمینه تحصیلات تكمیلی و رسالههای آنان در رشتههای مهندسی و علوم اهمیت فوقالعاده در بسترسازی پتانسیل تحقیقاتی دانشگاه و بالطبع جذب درآمدهای غیردولتی پایدارتر دارد. پژوهشگرانی همچون ریتان (2006)[11]، جیو(2005)[12]، مورگان و همكاران(2003)[13]و لینك(2005)[14] در تحقیقات خود بر این امر اشاره داشتهاند.