امروزه دانش به عنوان مهمترین سرمایه و دارایی یک سازمان و محرکی برای ایجاد مزیت رقابتی، تحول سازمانی، نوآوری و غیره در سازمان به شمار میرود. این دارایی، در مقایسه با انواع دیگر داراییها، دارای این طبیعت منحصربهفرد است که هر چه بیشتر استفاده شود به ارزش آن افزوده میشود (نیرمال و همکاران[3]،2004). مدیریت این دارایی نامشهود در طول دهههای گذشته توجه زیادی را به خود جلب نموده به طوری که اجرای یک استراتژی موثر مدیریت دانش و تبدیل شدن به یک سازمان دانشمحور، شرط الزامی موفقیت سازمانها در دورهای است که به اقتصاد دانشمحور معروف است (گروز[4]،2002 ).
از این رو در اقتصاد دانشمحور و محیط پرتلاطم امروزی، دانشگاهها که مراكز آموزش، تولید دانش و نیروی كار دانشی میباشند، دانش نقشی مهم و استراتژیك در آنها ایفا میکند. بنابراین مؤسسات آموزشی نیازمند شناسایی وضع موجود خود، جهت توسعه برنامه های بهبود در راستای دستیابی به وضعیت مطلوب هستند و نیاز به سنجش اثربخشی مدیریت دانش در این مؤسسات توسط متخصصان و
افراد حرفهای بیش از پیش احساس شده و از اهمیتی ویژه برخودار است.
برای دستیابی به این مهم، پژوهش حاضر در پی سنجش اثربخشی مدیریت دانش در دانشگاه مازندران است. دلیل این انتخاب از یک سو به جهت اهمیت دانشگاه مازندران به عنوان یکی از دانشگاههای بزرگ در کشور و بزرگترین مرکز آموزش عالی استان و از سوی دیگر، تاکنون پژوهشی در این زمینه با توجه به ضرورت آن صورت نگرفته است.
4-1- اهداف پژوهش
این پژوهش به منظور توصیف و ارزیابی وضعیت اثربخشی مدیریت دانش در دانشگاه مازندران و افزایش سطح آگاهی مسئولین امر در این خصوص، به بررسی و تعیین عوامل و شاخصهای مؤثر در سنجش اثربخشی مدیریت دانش و میزان اثربخشی آن در دانشکده ها می پردازد تا به کمک آن، قوتها و ضعفهای موجود مشخص و برنامه ریزی های لازم در خصوص بهبود آن انجام شود. بنابراین اهداف پژوهش حاضر عبارتند از:
1- تعیین عوامل اصلی تأثیرگذار در سنجش اثربخشی مدیریت دانش در دانشکده های دانشگاه مازندران.
1-1- بررسی شاخصهای اندازه گیری عوامل تأثیرگذار در سنجش اثربخشی مدیریت دانش در دانشگاه مازندران.
2- سنجش اثربخشی مدیریت دانش در دانشگاه مازندران.
2-1- تعیین و سنجش اثربخشی مدیریت دانش در دانشکدههای دانشگاه مازندران.
5-1- سوال پژوهش
میزان اثربخشی مدیریت دانش در دانشکدههای دانشگاه مازندران چقدر است؟
6-1- روش پژوهش
این تحقیق نیز با مرور ادبیات موضوع، بررسی و مقایسه شاخصها و ابزارهای موجود در این زمینه، از رویکردی یکپارچه در قالب تکنیک فرآیند تحلیل شبکهای[1] (ANP) برای سنجش میزان اثربخشی مدیریت دانش و مقایسه دانشکدههای دانشگاه مازندران استفاده کرده است که در آن ابعاد کارت امتیازی متوازن[2] (BSC) به عنوان شاخصهای سنجش اثربخشی و ابزار شاخص عملکرد مدیریت دانش[3] (KMPI) به عنوان فرآیندهای چرخه دانش شناسایی شدند. همچنین دادههای تحقیق با روش میدانی و از طریق توزیع پرسشنامه مقایسات زوجی بین خبرگان دانشگاه جمعآوری شدهاند و از نرمافزار Super Decisions نیز برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شده است.
Analytical Network Process .1
Balanced scorecard.2
Knowledge management performance index.3
رهبری اخلاقی[2] طی سالهای آغازین هزاره سوم میلادی در حوزه ایجاد یک فضای کاری سالم و به واسطه پیامدهای سازمانی ، گروهی و فردی که به همراه دارد ، به شدت مورد توجه قرارگرفته است (گل پرور و همکاران ، 1389 : 4). در این نوع رهبری ، ارزشهای اخلاقی پذیرفته شده برای همه ، نظیر عدالت[3] ، انصاف[4]، صداقت[5] ، درستی و راست کرداری[6] محور تمرکز و توجه هستند.
یک مدیر یا سرپرست از طریق به نمایش گذاشتن اصولی که بر شمرده شد ، در کنار برقراری روابط انسانی و صمیمانه با کارکنان ، شیوه های رفیع نیازهای انسانی و صمیمانه با کارکنان ، شیوه های رفع نیاز های انسانی و مشروع کارکنان و سازمان را در اجتماعی هدفمند برای رسیدن به افق های رشد و تعالی فردی و جمعی گرد هم می آورد. این نحوه عملکرد بدون تردید سلامت و امنیت بیشتری را در فضای سازمان حکمفرما خواهد نمود . دلیل نظری اینکه چرا رهبران و مدیران اخلاق مدار قادرند تا چنین تاثیر شگرفی بر جای گذارند ، در درجه اول به حضور فرایند های یادگیری اجتماعی[7] در محیط های کار مربوط می شود.
از آنجائیکه هر مدیر یا سرپرستی در دنیای کاری خود به شدت از طرف کارکنان تحت نظر است ، طبیعی است که در صورت پای بندی به ارزش ها و اصول اخلاقی نظیر بی طرفی و عدالت و انصاف ، به عنوان الگو از طرف کارکنان برای الگوبرداری انتخاب خواهد شد .
از طرف دیگر مدیران اخلاق گرا با رفتار خود ، جو و فضای کاری مبتنی بر آرامش ، امنیت و اطمینان خاطر را فراهم می کنند . این امر از طریق مطالعاتی که در آنها نشان داده شده رهبری اخلاقی باعث تاثیر برهویت اخلاقی کارکنان می شود ، بخوبی قابل ردیابی است . بنابراین رهبری اخلاقی قادر است تا از طریق فرآیندهای معطوف به فضاسازی اخلاقی و الگوبرداری[8] بر کارکنان در تمامی سطوح اثرات خود را بر جای گذارد ( گل پرور و همکاران ، 1389 : 5).
از زمره متغیرهایی که تحت تاثیر رهبری اخلاقی قرار می گیرد ، می توان به تعهد سازمانی[9] اشاره کرد .
رفتار و نگرش های رهبر بر زیر دستان و سرنوشت سازمان آنها تاثیر می گذارد. لذا یکی از مهمترین وظایف رهبر داشتن یک دیدگاه اخلاقی در مدیریت است . رهبری که به طور اخلاقی عمل می کند بی نهایت موفق خواهد بود و رهبری که یک اساس اخلاقی در رفتار و فعالیت های خود نداشته باشد شکست می خورد (آوی[10] ، پلانسكی[11] و والومبوا[12] ،2010 : 2) .
پیروان وقتی که دارای رهبرانی اخلاقی هستند از رهبران خود راضی تر و متعهد تر به سازمان می شوند (اوگونفوورا [13] ، 2009 : 23). در سازمان ها رهبران در سطوح مختلف نقش مهمی در توسعه و تقویت فرهنگ اخلاقی و رفتارهای اخلاقی دارند. بنابراین تعجب آور نیست که تحقیق پژوهشگران درباره ی رهبری اخلاقی در حال افزایش باشد . طبق نظر براون و همکارانش رهبری اخلاقی دارای دو بعد فرد اخلاقی و مدیر اخلاقی می باشد .
تعهد سازمانی كاركنان نیز به ویژه از نظر مدیران سازمان، در جهت دست یابی به موفقیت و تعالی سازمانی یك مسأله بسیار مهم می باشد. امروزه با سرعت فزاینده ای تغییر در سازمانها، مدیران به دنبال راه هایی برای افزایش تعهد سازمانی كاركنان می گردند تا از این طریق به مزیت رقابتی دست یابند. تعهد سازمانی یك نگرش است، یك حالت روانی است كه نشان دهنده نوعی تمایل، نیاز و الزام جهت ادامه اشتغال در یك سازمان می باشد. تمایل، یعنی علاقه و خواست قلبی برای ادامه فعالیت در سازمان می باشد. نیاز، یعنی اینكه بخاطر سرمایه گذاری هایی كه در سازمان كرده ناچار به ادامه خدمت در آن است و الزام عبارت است از دین، مسئولیت و تكلیفی است كه فرد در برابر سازمان دارد و خود را ملزم به ماندن در آن می بینند ( آلن و می یر[14] , 1990 : 3 ). بهترین برنامه های سازمانی بدون تعهد سازمانی به نتیجه ای نمی رسد در حالی که با تعهد سازمانی برنامه های خیلی ساده نیز ، بسیار موفق خواهند بود. برای باقی ماندن نیروی انسانی و جلوگیری از هزینه های مجدد در سازمان و اتلاف منابع سازمانی باید به تعهد سازمانی کارکنان اهمیت داد و آن را بر انگیخت تا از نتایج سودمند و معجزه آسای تعهد سازمانی در سازمان بهره مند شویم. آلن و می یر برای تعهد سازمانی سه بعد قائل هستند ؛ تعهد عاطفی[15] ، تعهد هنجاری[16] ، تعهد مستمر[17] .
بنابراین با توجه به این که امروزه سازمانها، هزینه های هنگفتی را به علت عدم تعهد کارکنانشان نسبت به سازمان ( مانند : هزینه های مربوط به ترک خدمت کارکنان، غیبت آنها و همچنین هزینه های ناشی از کارمندیابی، جذب و آموزش مجدد نیروهای جدید و … ) ، به طور ناخواسته متقبل می شوند، به نظر می رسد که رهبری اخلاقی مدیران و تقویت میزان آن در سازمانها، با توجه به فرآهم نمودن زمینه های مناسب، منجر به مزایایی هم برای افراد و هم برای سازمان می شود، و می تواند باتعهد سازمانی کارکنان رابطه داشته باشد. حال با عنایت به اهمیت تعهد و نقشی که رهبری اخلاقی مدیران ممکن است در ارتقای آن ایفا کند و نیز تاثیری كه تعهد سازمانی كاركنان در دستیابی به اهداف یك سازمان مانند بانك ملی ایران ایجاد می نماید ، مساله این تحقیق بررسی رابطه ی تعهد سازمانی كاركنان با رهبری اخلاقی مدیران در بانك ملی ایران است .
لذا این پژوهش در پی آن است تا رابطه ی رهبری اخلاقی را با بهبود تعهد سازمانی کارکنان مورد بررسی قرار دهد که آیا رهبری اخلاقی با تعهد سازمانی کارکنان رابطه ی معنی داری دارد یا خیر؟
1-2- اهمیت و ضرورت تحقیق
یکی از عواملی که در بقای سازمان ها بسیار موثر است ، نیروی انسانی می باشد . نیروی انسانی نقش مهمی در موفقیت و رسیدن به اهداف در سازمان ها دارد . از شاخص هایی که باعث برتری یک سازمان نسبت به سازمان دیگر می شود ، داشتن نیروی انسانی توانمند و متعهد عنوان شده است . نیروی انسانی متعهد فراتر از وظایف و مسئولیت های شغلی خود فعالیت می کند و می تواند عامل مهمی در موفقیت سازمانی باشد. رهبری یکی از وظایف مدیریت را تشکیل می دهد . شیوه فعالیت یا رهبری رهبران می تواند تعهد ، عملکرد شغلی ، رضایت و رفتار های اخلاقی زیر دستان را افزایش یا کاهش دهد ( خونتیا و سوار [18]، 2004 : 13).
رهبری اخلاقی طی سال های آغازین هزاره سوم میلادی در حوزه ایجاد یک فضای کاری سالم و به واسطه پیامدهای سازمانی ، گروهی و فردی که به همراه دارد به شدت مورد توجه قرار گرفته است (گل پرور و همکاران ، 1389 : 4).
امروزه افراد انتظار دارند در سازمانی كاركنند كه مورد توجه قرار گیرند ، به خوبی درك شوند و مورد احترام قرار گیرند و دوست دارند احساس صداقت ، درستكاری ، قابلیت اعتماد ، اعتماد به نفس و اینكه قسمتی از سازمان هستند داشته باشند. فردی كه این قبیل محیطی با این خصوصیات را ایجاد می كند ، مسلما رهبر است كه باید تمام رفتارهایش قابلیت های اخلاقی را منعكس كند و اصول صداقت و شرافت تعیین كننده ی تمام زندگیش باشد. یك رهبر باید به ارزش های اخلاقی وفادار باشد و از قوانین اخلاقی كه بیان كننده راستی ،
تلاش برای انجام بهترین ها و صادق بودن در همه اوقات به منظور ایجاد یك سازمان شفاف ، پیروی كند(ییلماز[19] ، 2010 : 3949).
شواهدی مبنی بر بحران در زمینه ی رهبری اخلاقی و تصمیم گیری اخلاقی در تقریبا همه بخش های زندگی حرفه ای هم سازمانی و هم اجتماعی وجود دارد مانند فسادهای اخلاقی شركت های بزرگ ، بد به كار بردن منابع شركت ، عملكرد بد مالی و فعالیت ها ی بازاریابی غیرقانونی و سلطه جو(وینستون ، 2007 ،به نقل از راهداری شمالی، 1389 : 1).
رهبری اخلاقی شكلی از رهبری است كه نیازمند توسعه ی استانداردهای اخلاقی برای اداره رفتارهای كاركنان و اجرای استانداردهای اخلاقی به طور موثر در رفتارهایشان می باشد . رهبری اخلاقی می تواند به عنوان تلاش برای گسترش عدالت ، نشان دادن احترام به ویژگی های فردی دیگران و تركیبی از ویژگی های صداقت ، قابلیت اعتماد ، امین بودن ، خلوص ، تصمیم گیری دموكراتیك و مشاركت حمایتی ،دلسوز بودن و مهربان بودن توصیف شود ( ییلماز ، 2010 : 3950 ) .
همچنین ترک اختیاری سازمان توسط کارکنانش به طورکلی هم برای سازمان و هم در نتیجه برای مشتریان یا کسانیکه از خدمات سازمان به نحوی استفاده می کنند، نامطلوب، مخرب و هزینه بر است، از طرفی کارکنانی هم که در سازمان بالاجبار باقی می مانند و دارای تعهد سازمانی( به ویژه تعهد عاطفی) پایین می باشند، بهره وری لازم را برای سازمان نخواهند داشت. بنابراین سازمان ها باید در صدد یافتن راهی برای افزایش تعهد سازمانی و در نتیجه کاهش ترک اختیاری سازمان توسط افرادش و نیز افزایش میزان بهره وری و بهبود عملکرد افراد باشند. تحقیقات نشان داده است که ترک سازمان توسط افراد در روحیه و بهره وری سایر افراد که در شرکت باقی می مانند، تاثیر منفی دارد. و همچنین این امر باعث کاهش رضایت مشتریان نیز می شود. طبق نظر دیوید موریس، میانگین هزینه جایگزین کردن یک کارمند ساده که 6 دلار در ساعت برای شرکت درآمد ایجاد می کند،2076 دلار می باشد و میانگین هزینه جایگزین کردن یک کارمند حرفه ای که هر ساعت 15 دلار برای شرکت درآمد ایجاد می کند، 5190 دلار می باشد. بر این اساس هزینه هایی که یک موسسه با کارکنانی که حداقل حقوق را دریافت می کنند، هر ساله برای جابجایی کارکنانش می پردازد، بالغ بر 100000 دلار می شود ( باک و واتسن[20] ، 2002: 177 ) .
از طرفی یکی از منابع مهم رشد اقتصادی، بهرهوری میباشد. در اقتصاد ایران آمارها حاكی از پایین بودن میزان بهرهوری عوامل تولید می باشند و همچنین در برخی موارد روند آن نیز در سال های اخیر نزولی بوده است.
از اینرو متوجه میشویم که تعهد سازمانی تا چه حد در کاهش هزینههای جابجایی کارکنان و سایر هزینههای جانبی که از این مقوله ناشی میشوند و همچنین بهبود میزان بهرهوری و عملکرد کارکنان،مفید و موثر میباشد و در نتیجه شناسایی عوامل موثر بر تعهد سازمانی،بهویژه عواملی که تغییر آنها بهطور مستقیم در دست خود سازمان میباشد،در سازمانهای کشورمان بسیار ارزشمند و ضروری است ( اعرابی و باقری كلجاهی ، 1387 : 19 – 18 ) .
با توجه به اختلاص ها و امكان انجام اقدامات غیر قانونی كه گاها در موسسات مالی و اقتصادی دولتی و یا خصوصی شاهد آن هستیم و عواقب بسیار منفی و زیان باری كه از لحاظ اقتصادی و بخصوص اعتباری به بار می آورند ،اهمیت تعهد سازمانی كاركنان در اینگونه سازمانها را دو چندان نموده است . جامعه آماری تحقیق نیز ، بانك ملی ایران در نظر گرفته شده كه بزرگترین بانك جهان اسلام بوده و از مهمترین ، موثرترین و معتبرترین بانك ها در عرصه افتصادی كشور و حتی سایر كشورهای منطقه خاورمیانه می باشد ، تعهدسازمانی كاركنان یكی از عناصر مهم در دستیابی به اهداف اقتصادی تعریف شده بوده و نیز رهبری اخلاقی مدیران با عنایت به تاثیری كه بر تعهد سازمانی كاركنان داشته و نتایج فرهنگی كه به بار می آورد ، بسیار حائز اهمیت می باشند شاید به جرات بتوان گفت این دو متغیر عواملی اساسی در موفقیت یا شكست بانك ها و به تبع آن بانك ملی ایران به حساب آیند.
لذا با توجه به اهمیت رهبری اخلاقی وتاثیر آن بر بهبود عملکرد و بازدهی كاركنان در تمامی سطوح و به تبع آن بر سازمان ، این پژوهش به بررسی رابطه ی رهبری اخلاقی و تعهد سازمانی می پردازد.
[1] – Catter
[2] – Ethical leadership
[3] – justice
[4] – Fairness
[5] – Honestly
[6] – Integrity
[7] – learning social
[8] – Modeling
[9] – organizational commitment
[10] – Avey
[11] – Palanski
[12] – Walumbwa
[13] – Ogunfowora
[14] – Allen & Meyer
[15] – Affective commitment
[16] – Normative commitment
[17] – Continuance commitment
[18] – Khuntia & Suar
[19] – Yilmaz
[20] – Buck & Watson
دوره نوجوانی و جوانی دوره ای از زندگی است كه فرد دارای خصوصیات ، توانایی ها و اندیشه های ویژه ای می باشد . این دوره به مثابه پلی بین كودكی و بزرگسالی است كه فرد باید مهارتهای لازم برای زندگی را كسب نماید و در واقع موفقیت آینده فرد را تا حدود زیادی به عملكرد دوره جوانی وابستگی دارد . چالشها و مسائلی كه افراد در جوانی با آنها مواجه می شوند در دوره های بعدی زندگی تأثیر بسزایی خواهند داشت ، بنابراین می توان گفت : خشونت جوانان ، نشان از یك پیام دارد و آن چیزی نیست جز رشد خشونت در سطح جامعه . با نگاهی گذرا به صفحات حوادث روزنامه ها می توان رد پایی از خشونت را در جوانان جستجو كرد ، حوادثی كه بیان كنندۀ پرخاشگری و خونریزی در جامعه و نشان از یك بحران دارند ، بحرانی كه هر روز بر وسعت آن افزوده می شود . سالانه به طور متوسط 42379 پرونده در كشور به پرونده های ناشی از خشونت افزوده می شود كه بسیاری از این پرونده ها مربوط به نوجوانان و جوانان است ( ستوده ، 1385 : 53 ) .
در جوامع مختلف خشونت به شكل های مختلف بروز می كند اما مشكل از آنجا آغاز می شود كه خشونت از شكل طبیعی خارج و به یك بیماری ناهنجاری عمیق اجتماعی تبدیل می شود و بر گروهها و اقشاری از جامعه به صورت سیستماتیك فشار می آورد . از آنجائیكه خشونت و دیگر رفتارهای ضد اجتماعی جوانان در دو دهه گذشته افزایش یافته است و خطر ارتكاب خشونت در اواسط دوره جوانی به بیشترین حد خود می رسد . خشونت دوره بزرگسالی عموماً با خشونت دوره جوانی رابطه دارد ، چرا كه بزرگسالان قبلاً یك جوان بوده اند . اگر خشونت دوره جوانی را كاهش دهیم می توان گفت كه خشونت دوره بزرگسالی نیز كاهش خواهد یافت . پدیده خشونت امری فراگیر بوده و متعلق به جامعه خاصی نیست ، البته میزان آن از كشوری به كشور دیگر یا از شهری به شهر دیگر متفاوت است ؛ اما با این وجود می توان گفت كه اكثر جوامع از آن رنج می برند . خشونت از آسیب های جدید و شایع در جامعه است . خشونت جوانان به عنوان رفتار آزار دهنده به لحاظ روحی ، جسمی و … از جمله مواردی است كه همواره در اكثر جوامع وجود داشته و روز به روز در حال افزایش است . بر اساس گزارش جهانی خشونت و بهداشت در سال 2000 میلادی حدود 199000 قتل برای جوانان جهان گزارش شده است ( 2/9 نفر در 100000 نفر ) ؛ به عبارت دیگر روزانه ، به طور متوسط 565 نفر نوجوان و جوان در اثر خشونت بین شخصی كشته می شوند . كه این میزان قتل جوانان طبق بررسی های به عمل آمده ، در كشورهای در حال توسعه و كشورهایی كه از نظر اقتصادی در حال گذار هستند نسبت به دیگر كشورها بیشتر بوده است .
به نظر می رسد كه این مسئله در ایران با توجه به جوانی جمعیت جدی تر باشد ؛ چرا كه بیشترین مرتكبان خشونت و دیگر رفتارهای ضد اجتماعی در هر جامعه ای را نوجوانان و جوانان تشكیل میدهد . گسترش دامنه بروز خشونت و پرخاشگری در جامعه ایران به ویژه در سالهای اخیر یكی از جدی ترین آسیب های اجتماعی به شمار می رود . حتی خشونت و پرخاشگری بدنی و روانی چنان طبیعی شده است كه ما در زندگی روزمره به شكلهای مختلف بارها با آن روبرو می شویم ( توسلی و فاضل ، 1381 : 115-116 ) .
رئیس سازمان ملی جوانان حجت الاسلام حاج علی اکبری در مصاحبه ای اظهار داشته ، افسردگی ، پرخاشگری و نابهنجاری روانی در میان جوانان در حال افزایش است(علی اکبری 1389: 25)
بنابراین می توان گفت كه خشونت و پرخاشگری جوانان یكی از معضلات و مشكلات عمده جامعه امروزی ایران است كه باید برای درمان و پیشگیری آن به صورت جدی اقدام نمود و چنانچه به موقع اقدام نشود زیانهای جبران ناپذیری را به همراه دارد ، ما نیز در این پژوهش در صدد بررسی خشونت جوانان و عوامل موثر برآن در بین جوانان شهرستان گیلانغرب هستیم.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
جوانی یكی از بحرانی ترین ، حساس ترین ، پر تلاطم ترین دوران زندگی به حساب می آید این دوران از اهمیت ویژه ای برخوردار است و سرنوشت آینده فرد با تصمیمات درست و منطقی در این دوران گره خورده است . دوران جوانی پر كشمكش و گاه دشوار در زندگی است . كه با تغییرات جسمانی ، روانی و شناختی همراه است ، با توجه به ویژگیهای خاصی كه این دوران دارد كم كردن و از بین بردن خشونت جوانان و هدایت آنها به صورت عملی نیازمند مسئولیت عظیم و بزرگی است كه تلاش وسیعی را می طلبد ، از این رو برای حل مشكل ابتدا باید آن را شناسایی كرده و علل و عوامل مؤثر بر آن را بررسی نموده و در مرحله بعدی است كه می توان به ارائه راه حلهای مناسب پرداخت و این امر جز با پژوهشی هدفمند حاصل نخواهد شد.
پژوهش درباره خشونت جوانان از چند جهت واجد اهمیت است . جوانان كه دست به خشونت می زنند ، دچار این بلیه اجتماعی می شوند ، در اكثر موارد فرصتهای جبران ناپذیری را از حیث تحصیل و كار از دست می دهند. وجود چنین سابقه نامطلوبی در زندگی آینده تأثیر فراوانی می گذارد و با توجه به پذیرفته نشدن آنها در حلقه های درسی و كار آبرومند و آینده ساز ، قشری مطرود از این گونه افراد به وجود می آید كه به نوبه خود مسئله را برای نسل های آینده تشدید می كند و باعث تباهی كودكان و نوجوانان بیشتری می شود.
خشونت جوانان از لحاظ سلامت اجتماعی قابل توجه است و ممكن است موجب تنش هایی بین خانواده ها ، همسایگان و دیگران شود . بررسی مسئله خشونت جوانان هم از لحاظ وقت و نیرویی كه دولت صرف حل آنها می كنند نیز اهمیت دارد ، و از طرفی درك و شناسایی عواملی كه خطر قربانی شدن و مرتكب شدن جوانان را افزایش می دهد ، برای رشد برنامه ها و سیاست های مؤثر و عملی پیشگیری از خشونت حائز اهمیت است . اهمیت و ضرورت این مطالعه چه از لحاظ بعد نظری یا شناخت بهتر مسئله و چه از لحاظ بعد عملی یعنی برنامه ریزی برای پیشگیری و كاهش نابهنجاری . و نیز خلأ یك پژوهش در زمینه خشونت جوانان ، انجام این تحقیق با توجه به موارد بالا ضروری به نظر می رسد .
سوالات تحقیق
سوال کلی
میزان خشونت جوانان و عوامل مؤثر بر آن در بین جوانان گیلانغرب چقدر است؟
سوالات فرعی
آیا بین تضاد والدین و میزان خشونت رابطه ای وجود دارد؟
آیا بین پایگاه اقتصادی – اجتماعی والدین و میزان خشونت جوانان رابطه ای وجود دارد؟
آیا بین احساس بی عدالتی اجتماعی و میزان خشونت جوانان رابطه ای وجود دارد؟
آیا بین جرم در محله بر میزان خشونت جوانان رابطه ای وجود دارد؟
آیا بین ناكامی و میزان خشونت جوانان رابطه ای وجود دارد؟
آیا بین داشتن همسالان بزهكار بر میزان خشونت جوانان رابطه ای وجود دارد؟
آیا بین قربانی خشونت شدن و خشونت جوانان رابطه ای وجود دارد؟
آیا بین شاهد خشونت بودن بر خشونت جوانان رابطه ای وجود دارد؟
فرضیه های تحقیق
1- بین تضاد والدین با یكدیگر و خشونت جوانان رابطه وجود دارد .
2- بین پایگاه اقتصادی – اجتماعی والدین و خشونت جوانان رابطه وجود دارد.
3- بین احساس بی عدالتی اجتماعی در بین جوانان و خشونت جوانان رابطه وجود دارد .
4- بین میزان جرم در محله و خشونت جوانان رابطه وجود دارد.
5- بین احساس ناكامی فرد و خشونت جوانان رابطه وجود دارد.
6- بین رفتارهای ضد اجتماعی همالان فرد و خشونت جوانان رابطه وجود دارد.
7- بین در معرض خشونت قرار گرفتن فرد و خشونت جوانان رابطه وجود دارد .
4-1- اهداف تحقیق
1-4-1 – هدف كلی
بررسی میزان خشونت جوانان و عوامل مؤثر بر آن در بین جوانان گیلانغرب در سال 1393 .
2-4-1- اهداف جزئی
1- بررسی تأثیر تضاد والدین بر میزان خشونت .
2- بررسی تأثیر پایگاه اقتصادی – اجتماعی والدین بر میزان خشونت جوانان .
3- بررسی تأثیر احساس بی عدالتی اجتماعی بر میزان خشونت جوانان .
4- بررسی تأثیر جرم در محله بر میزان خشونت جوانان .
5- بررسی تأثیر ناكامی بر میزان خشونت جوانان .
6- بررسی تأثیر داشتن همسالان بزهكار بر میزان خشونت جوانان .
7- بررسی تأثیر قربانی خشونت شدن بر خشونت جوانان .
8- بررسی تأثیر شاهد خشونت بودن بر خشونت جوانان .
پرخاشگری یکی از شایع ترین اختلال های رفتاری دانش آموزان در مدارس می باشد که به صورت پرخاشگری فیزیکی، کلامی و رابطه ای قابل مشاهده است. آنچه باعث توجه محققان تربیتی به این اختلال رفتاری در مدارس شده است، آثار نا مطلوب آن بر حالات درونی فرد و پیرو آن رفتار بین فردی افراد است و همچنین باعث ایجاد تصویر منفی در بین همسالان و آموزگاران، طرد از سوی والدین و همسالان، افت تحصیلی،ترک تحصیل،مصرف مواد، بیماری و مشکلات دیگر می شود (شهیم، 2007).
تحقیقات صورت گرفته در زمینه اختلال های رفتاری، این نتیجه را در برداشته که در بروز این اختلال های رفتاری عواملی مثل خانواده، به ویژه الگوی رفتاری والدین و عوامل ارثی و زیستی مثل شخصیت، سن،جنس و خلق و خوی کودک موثر است.خلق و خوی کودک چه به تنهایی و چه با توجه به محیط،عامل مهمی است که به صورت روانی و رفتاری در کودک نمود پیدا می کند و در تحول اجتماعی، شخصیت و سازگاری روانی کوکان نقش ایفا می کند.
مطالعات نشان داده است که رابطه والدین با فرزندان یک عامل حیاتی برای سازگاری روان شناختی فرزندان است و رفتار پرخاشگرانه فرزندان بیشتر حاصل خانواده های مشکل دار، دارای ساختار ناسالم و ارتباط نامطلوب والدین با فرزندان است که در این خانواده ها معمولا یک محرک استرس زا مانند عدم سازگاری زناشویی، عدم پذیرش فرزندان توسط والدین (فقدان صمیمیت، محبت، عشق، مراقبت، آسایش، حمایت و دیگر تظاهرات مثبت)، طرد والدین (فقدان احساسات مثبت و حضور گسترده ای از رفتارهای آسیب زای جسمانی و روان شناختی)، رفتارهای متفاوت والدین، کنترل روانی فرزندان توسط والدین و خلق و خوی دشوار آنها وجود دارد (شایگتو[1]، منگلزدورف[2] و بران[3]، 2014؛ اکسینر[4] و بایدر[5]،2014؛ روهنر[6]و خالقی[7]، 2012؛ جولی[8] و آندر[9]، 2011). پس بی تردید خانواده و چگونگی روابط میان اعضای خانواده و کیفیت ارتباط والدین و فرزندان و خلق و خوی خود کودک در شکل گیری اختلاهای رفتاری نظیر پرخاشگری نقش و اهمیت به سزایی دارد. بنابرین، برقراری محیطی گرم و صمیمی در خانواده و رابطه محبت آمیز بین والدین و فرزندان باعث کاهش پرخاشگری فرزندان و رفتارهای برون ریزی شده آنها خواهد شد و توجه به خلق و خوی کودک و شناخت بهتر آن به سلامت و رشد بهینه کودکان کمک شایانی خواهد کرد.
یکی از وظایف اساسی آموزش و پرورش هر کشور پرورش استعدادهای دانش آموزان و آماده سازی آنان برای شرکت فعال در امور جامعه است، ضرورت حمایت از دانش آموزان و هدایت آنان برای دست یابی به هدفهای مطلوب در زندگی، اتخاذ شیوه های درست برای حل مسائل خود، برخورد موثر با مشکلات، آشنایی با امکانات خود و جامعه و همچنین توجه به محدودیت ها، لزوم آموزش مهارت های زندگی را برای رسیدن به این هدفها آشکار می سازد. ضرورت رفتار بهینه ی افراد در جامعه مهم تر از اخذ مدارک عالی دانشگاهی به نظر می آید و نهاد آموزش و پرورش باید تلاش خود را متمرکز سازد تا انسان هایی آگاه، توانا، انسان هایی واجد اخلاق حسنه تحویل جامعه دهد به طوری که نه تنها خود در زندگی در یاس، ناامیدی و بی ارزشی غوطه ور نشود بلکه توانایی کمک به حل معضلات دیگران را نیز داشته باشد.
آموزش مهارت های زندگی مورد توجه بسیاری از مربیان و صاحب نظران تعلیم و تربیت بوده است برای مثال از نظر جان دیویی، هدف تعلیم و تربیت آماده کردن شهروندان برای اداره خود است و این یادگیری مثل هر یادگیری دیگر باید از راه عمل صورت گیرد، به نظر دیویی بزرگترین نقص آموزشگاههای سنتی که مایه بسی تاسف است آن است که در آن سعی می شود در محیطی که فاقد هرگونه روح اجتماعی است برای اجتماع، اعضای شایسته و مفید تربیت کند (شکوهی،1379،ص 203). در عین حال، اهداف یا کانون توجه برخی نظریه های برنامه درسی از قبیل نظریه های انسان گرایانه، اجتماعی و رشدگرا آموزش مصادیق مهارت های زندگی است (میلر،1380،ص 54).
در اهداف آرمانی و اهداف دوره تحصیلی نظام آموزش جمهوری اسلامی ایران نیز به صراحت و یا به طور ضمنی به آموزش مهارت های زندگی تاکید شده است، بنابراین ضرورت آموزش این گونه مهارت ها برای دانش آموزان ایرانی به شدت احساس می گردد لذا این پژوهش به دنبال ارزیابی ضرورت و خلاء های موجود در مهارت های زندگی دانش آموزان مقطع متوسطه می باشد.
آموزش مهارت های زندگی فرد را برای غلبه بر تنشها و مشکلاتی که گریبان گیر فرد و جامعه است آماده می کند. منظور از مهارت های زندگی آن نوع توانایی های عملی است که برای موفقیت و احساس شادمانی در زندگی روزمره مورد نیاز می باشد و اهداف آموزشی این مهارت ها از الزامات و نیازهای روزمره استخراج می شود. مهارت های زندگی بسیار متعدد هستند و ماهیت و انواع آن با توجه به موقعیت ها، فرهنگ و جوامع تغییر می یابد. به هر حال، آموزش این مهارت ها برای همه دانش آموزان، به ویژه دانش آموزان مقطع متوسطه بسیار مهم و حیاتی است. زیرا در دوره متوسطه قسمت اعظم استعدادهای نوجوانان بروز می کند، قدرت یادگیری به حد اعلای خود می رسد، کنجکاوی آنان جهت معینی می یابد و مسائل جدید زندگی نظیر انتخاب رشته، انتخاب حرفه – شغل، اداره خانواده و گرایش مرام و مسلک ذهن آنان را به خود مشغول می سازد و به مرحله ادراک ارزش های اجتماعی، اقتصادی و معنوی می رسند.
این دوره از لحاظ مبانی فلسفی، زیستی، روانی و اجتماعی دوره بسیار مهمی است دوره ای که آموزش عمومی را به آموزش عالی پیوند می دهد و گروه کثیری را برای ورود به جامعه و بازار کار مهیا می کند. از این رو هرگونه نارسایی و خلل در این دوره مستقیماً بر عملکرد هر دو حلقه آموزش عمومی و عالی تاثیر بسزایی دارد (صافی،1380،ص90). شواهد بسیاری موید آن است که آموزش مهارت های زندگی برای دانش آموزان ایرانی در صحنه عمل چندان مورد تاکید قرار نگرفته و تحقیقات انجام یافته بر روی برنامه های آموزشی و میزان دستیابی دانش آموزان به مهارت های زندگی فقدان یا کمبود آن را نشان می دهد. این پژوهش با درک اهمیت این مسئله، در تلاش است که از طریق مستند سازی واقعیات موجود در صحنه آموزش مهارت های زندگی زمینه ای را برای جلب توجه سیاستگذاران آموزشی و برنامه ریزان درسی فراهم نماید.