وبلاگ

توضیح وبلاگ من

رابطه­ ی بین شیوه فرزندپروری والدین با عملكرد تحصیلی فرزندان آن­ها – مورد مطالعهوالدین پایه …

پیشرفت تحصیلی[4] دانش آموزان و بررسی عوامل تأثیر­گذار بر آن، موضوع مهمی‌است که بخش عمده­ای از پژوهش­های علوم تربیتی و روانشناسی را به خود اختصاص داده است. محققان توافق دارند که علاوه بر آموزش، بسیاری دیگر از عوامل از جمله، محیط، مدرسه، خانواده، سبک­های فرزند­پروری و محیط اجتماعی کودک که کودک در آن زندگی می­کند و همچنین مشخصه­های فردی مانند هوش، شخصیت، سن، همسالان و انگیزه در عملکرد تحصیلی او نقش مهمی‌را ایفا می­کنند (ودودی مفید و همکاران، 1391).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

خانواده نخستین نهاد زندگی اجتماعی کودک است که در شکل گیری عادت­ها و اندیشه­های اجتماعی کودک نقش بسیار مهمی‌دارد. در شکل­گیری رفتار و دیدگاههای اجتماعی کودک، جنبه­های عاطفی روابط والدین و فرزندان نقش مهمی‌دارد، در خانواده­هایی که والدین رفتارهای محبت آمیز دارند، معمولاً کودکان نیز با رفتارهای اخلاقی مثبت و احترام به دیگران و انگیزه پیشرفت رشد می­یابند (محبی نورالدین وند و همکاران، 1389).

 

خانواده با توجه به تأثیر قابل توجه بر رشد روانشناختی فرزندان، از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر شخصیت آنان بوده و به طور مستقیم و غیر مستقیم بر پیشرفت تحصیلی فرد تأثیر می­گذارد (دسجردینس[5] و همکاران، 2008). به­طورکلی نقش و تأثیر خانواده برشکل­گیری شخصیت به طور عمده در سه محور تأثیر سبک­های فرزندپروری، سایر اعضاء خانواده و ترتیب تولد فرزندان مورد توجه قرار گرفته است (ویک نلسون و ایزرل[6]، 2009).

 

سبک فرزند پروری مجموعه ای از نگرش ها در مورد کودک است که به ایجاد جوی هیجانی منجر می‌شود که والدین رفتارهای خود را با کودک در بستر آن شکل داده و تنظیم می‌کند(دارلینگ و اشتنبرگ[7]، 1993؛ به نقل از زمانی و عابدینی، 1392). باومیرند[8] (1991) بر اساس دوبعد توقع[9] و پاسخ دهی[10] چهار سبک فرزندپروری را مشخص کرده است که عبارتند از: 1- فرزندپروری مستبدانه[11] که در آن والدین از فرزندان خود توقع و انتظارات زیاد، ولی پاسخ دهی کمی‌دارند، بر اطاعت بی چون و چرا کودکان تأکید دارند، فاقد گرمی، صمیمیت و حمایت اند و بسیار سخت­گیر هستند؛ 2-فرزندپروری مقتدرانه[12] که در آن والدین هم درخواست کننده و هم پاسخ دهنده اند، قوانین روشن و واضح دارند، از شیوه­های منطقی و استدلالی برای متقاعد کردن کودکان استفاده می‌کنند، حمایت کننده اند و با کودک همدلی می­کنند (کوپلن[13] و همکاران، ،2002؛  به نقل از زمانی و عابدینی، 1392)؛ 3- فرزند پروری سهل انگارانه[14] که در آن والدین بسیار پاسخ دهنده اند و کمتر درخواست کننده اند. آنها قوانین زیادی برای فرزندشان وضع نمی­کنند و کنترلی بر رفتارهای آنان ندارند؛ 4- فرزند پروری بدون توجه و مراقبت که در آن والدین نه پاسخ دهنده و نه درخواست کننده اند، فاقد قوانین مشخص اند، فاقد گرمی‌و حمایت و صمیمیت اند و نظارت و کنترلی بر رفتارهای فرزندان خود ندارند (کوپکو[15]، 2007).

 

در واقع سبک های فرزند پروری از طریق تأثیر بر عزت نفس، استقلال، خودکنترلی و راه های مقابله با تنیدگی کودکان و نوجوانان (کوپکو، 2007؛ وارگو[16]، 2008) سایر رفتارهای آنان، از جمله عملکرد تحصیلی، رفتارهای سازش نایافته و مشکل آفرین را تحت تأثیر قرار می‌دهند (ابر[17] و همکاران، 2009؛ ترنر[18] و همکاران، 2009؛ به نقل از زمانی و عابدینی، 1392).

 

یافته های پژوهشی حاکی از آن است که موفقیت زیاد در مدرسه با روشهای فرزند پروری قاطعانه ارتباط دارد. در یک مطالعه وسیع معلوم شد که کودکان دبیرستانی بسیار موفق که نمره های بالایی داشتد والدینشان روشی قاطعانه داشتند و کمترین نمره متعلق به دانش آموزانی بود که والدین مستبد داشتند (بیرامی‌و بهادری خسروشاهی، 1389). به طور مثال در پژوهش آنولا[19] و همکاران (2000) نشان داده شد که بین شیوه تربیتی والدین با میزان موفقیت تحصیلی نوجوانان ارتباط وجود دارد؛ به نحوی که هرچه میزان حمایت و پاسخدهی والدین در شیوه تربیتی بالاتر باشد، میزان پیشرفت تحصیلی فرزندان نیز بالاتر است.

 

تغییرات اجتماعی، فرهنگی، تکنولوژیکی و اقتصادی پدید آمده در دوره ی جدید در استان ایلام، ساختارهای مختلف این جامعه را دستخوش تغییر ساخته و دامنه­ی این تغییرات احتمالاً به روابط بین والدین و فرزندان نیز سرایت نموده که شیوه­های فرزند­پروری والدین نیز بخشی از این تغییرات احتمالی را شامل می­شود. با توجه بافت فرهنگی خاص جامعه­ی ایلام، این پژوهش به دنبال بررسی اینست که آیا بین شیوه های فرزند پروری والدین و عملکرد تحصیلی در دانش آموزان پایه دوم متوسطه شهر ایلام رابطه وجود دارد؟

عکس مرتبط با اقتصاد

پایان نامه های دانشگاهی

 

 

 

1-3-ضرورت پژوهش

 

مطالعه عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی طی چند دهه اخیر بیش از پیش مورد توجه متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است. یافته­های پژوهشی متعددی نشان داده­اند كه پیشرفت تحصیلی هم از ساختارهای دانش و فرآیندهای پردازش اطلاعات تاثیر می پذیرد، هم از عوامل محیطی از جمله عوامل  خانواده و شیوه‌های فرزند پروری.

 

شیوه­های فرزندپروی و روشهای انظباطی آنان بی­تردید تحت تأثیر خصوصیات شخصیتی و سیستم اعتقادی آنان است. والدین سالم و بالغ در مقایسه با والدین نابالغ و ناسالم معمولاً با حساسیت و مهربانی بیشتری به نیازها و اشارات کودکان توجه می­کنند. این نوع فرزند­پروری امنیت عاطفی، استقلال، توانش اجتماعی و موفقیت هوشی کودکان را تشویق می­کند. سبک­های فرزند­پروری به طور قابل توجهی پیامدهای مهمی‌را برای پیشرفت تحصیلی کودکان و نوجوانان به دنبال دارد (بلسکی[20] و همکاران، 1984؛ به نقل از بیرامی‌و بهادری خسروشاهی، 1389).

 

پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان یكی از شاخص­های مهم در ارزیابی­های آموزش و پرورش است و تمام كوشش­ها و كشش­های این نظام در واقع برای جامه عمل پوشاندن به این امر مهم است؛  به عبارتی  جامعه و به طور ویژه آموزش و پرورش، نسبت به سرنوشت، رشد و تكامل موفقیت آمیز و جایگاه فرد در جامعه، علاقه­مند است و انتظار دارد فرد در جوانب گوناگون از جمله ابعاد شناختی و كسب مهارت و توانایی و نیز در ابعاد شخصیتی، عاطفی و رفتاری، آن چنان كه باید پیشرفت كند و رشد و تعالی یابد. با توجه به اینكه میزان پیشرفت و افت تحصیلی یكی از ملاك های كارایی نظام آموزشی است، كشف و مطالعه متغیر­های تاثیرگذار بر عملكرد تحصیلی، به شناخت بهتر و پیش بینی متغیرهای موثر در مدرسه می‌انجامد. بنابراین بررسی متغیرهایی كه با پیشرفت تحصیلی در دروس مختلف رابطه دارد، یكی از موضوعات اساسی در آموزش و پرورش است (فراهانی، 1387).

 

با توجه به اهمیت پدیده‌ی پیشرفت تحصیلی و متغیرهای تاثیرگذار بر آن و همچنین از آنجا که فرزندان هر خانواده، بعنوان سرمایه های یک کشور محسوب می‌شوند؛ پیشرفت تحصیلی آنان امری است که پس از سلامت جسمی‌و روانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. با توجه به اینکه فرزندان در محیط خانواده رشد می‌یابند و تربیت می‌شوند، الگوی تربیتی والدین نقش مهمی‌در پیشرفت تحصیلی فرزندانشان دارد بنابراین ضرورت بررسی رابطه بین سبک­های فرزند­پروری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان قابل توجیه است.

 

 

 

1-4-اهداف تحقیق

 

 

1-4-1- هدف اصلی:

 

پژوهش حاضر بررسی رابطه­ی بین شیوه فرزندپروری والدین با عملكرد تحصیلی دانش آموزان سال دوم دوره­اول مقطع متوسطه شهر ایلام خواهد بود.

 

1-4-2- اهداف جزیی

 

– شناخت و بررسی وجود ارتباط مستبدانه بین والدین و فرزندان و ارتباط آن با عملکرد تحصیلی فرزندان

 

– شناخت و بررسی وجود ارتباط قاطعانه  بین والدین و فرزندان و ارتباط آن با عملکرد تحصیلی فرزندان

 

– شناخت و بررسی وجود ارتباط آزادمنشانه بین والدین و فرزندان و رابطه آن با عملکرد تحصیلی فرزندان

 

[1] – stenberg

 

[2] – Alexander, T.E

 

[3] – Borensztein

 

[4]academic achievement

 

[5]Desjerdins

 

[6]Wick-Nelson & Israel

 

[7]Darling & Steinberg

 

[8]Baumrind

 

[9]demandingness

 

[10]responsiveness

 

[11]authoritarian

 

[12]authoritative

 

[13]Coplan

 

[14]permissiveness

 

[15]Kopko

 

[16]Vargo

 

[17]Abar

 

[18]Turner

 

[19]Aunola

 

[20]Belsky

رابطه­ ی شیوه­ های فرزند­پروری و ویژگی­های شخصیت با تاب آوری در دوره نوجوانی

تاب آوری[1] یکی از مفاهیم و سازه­های بهنجار مورد توجه و مطالعه­ی روانشناسی مثبت­گرا است و غالب پژوهش­های مربوط به تاب آوری در حوزه روانشناسی تحولی انجام شده است (لاتار و چیچتی[2]، 2000؛به نقل از بشارت، 1387). تاب آوری به عنوان حفظ سلامتی و عملکرد موفقیت آمیز و سازگاری با یک بافت و موقعیت تهدید­آمیز تعریف می­شود (گارمزی[3]، 1993). تاب آوری به عنوان میزان توانایی فرد در تطابق در شرایط ناگوار تعریف شده است که شامل شایستگی فرد، اعتماد به نیروهای درونی، پذیرش تغییرات به عنوان عامل مثبت و تأثیرات معنوی می­شود (کونور[4]، 2003).

 

از نظر کورنن[5] (2007) اگر چه تاب آوری تا حدودی یک ویژگی شخصیتی و تا حدود دیگر نیز نتیجه تجربه­های محیطی افراد است ولی انسان­ها قربانی محیط یا وراثت خود نیستند. افراد می­توانند تحت آموزش قرار بگیرند تا ظرفیت تاب آوری خود را به وسیله آموختن برخی مهارت­ها افزایش دهند. یکی از سازه­هایی که در تاب آوری تأثیر دارد عوامل خانودگی و تفاوت­های فردی است (خزائلی، 1386).

 

رشد شخصیت و بهداشت روانی و جسمی ما با توانایی برقراری ارتباط رابطه دارد و یک رابطه نارسا، می­تواند سلامت جسمی و روانی شخص را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین اگر در خانواده تنش بین اعضا وجود داشته باشد، کودک در یافتن هویت خویش، ایجاد روابط مطلوب با دیگران، مقابله صحیح با فشار­های روانی و رشد سالم روانی و رفتاری دچار مشکل خواهد شد (افروز، 1386)، زیرا محیط خانواده یکی از عوامل اساسی شکل گیری شخصیت کودک و اولین بذر تکوین رشد فردی و پایه و اساس بنای شخصیت آدمی است و کودک در بیشتر حالات خود، مقلّد پدر و مادر و رفتار آن­ها است (احدی، 1380). بنابراین بسیاری از ویژگی­های شخصیت کودک تحت تأثیر ویژگی­های شخصیت والدین و شیوه­ی فرزند­پروری آن­ها است (لیل آبادی، 1375).

 

از طرف دیگر کودکان در فرآیند رشد خود، دوره­ی نوجوانی را پیش رو دارند. دوره­­­ی نوجوانی بحرانی­ترین دوره برای سازندگی شخصیت است. از نظر تحولی، این دوره، دوره­ی شکل­گیری و آماده شدن است و نوجوانان در این دوره در پی کشف و آزمون ظرفیت­های خود می­باشند.

 

با توجه به موارد بیان شده، پژوهش حاضر به دنبال بررسی رابطه­ی تاب آوری با شیوه­های فرزند­پروری و ویژگی­های شخصیت در دوره نوجوانی می­باشد.

 

 

 

1-2 بیان مسئله

 

یکی از موضوعات مطرح در روانشناسی مثبت[6] تاب آوری است. تاب آوری جایگاه ویژه­ای در
حوزه­های روانشناسی خانواده و بهداشت روانی دارد (کمبل- سلیس، کوهان و استین[7]، 2006).

 

گارمزی و ماسن[8] (1991) تاب آوری را به عنوان نوعی فرآیند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیت­آمیز با داشتن موقعیت تهدید کننده تعریف کرده­اند. به عبارت دیگر، تاب آوری عاملی است که به افراد در رویارویی و سازگاری با موقعیت­های سخت و تنش­زای زندگی کمک می­کند (ایزدیان، امیری، جهرمی و حمیدی، 2010)، افسردگی را کاهش می دهد (وایت، درایور و وارن[9]، 2010)، توانایی سازگاری با درد (اسمیت و دیگران[10]، 2009) و کیفیت زندگی را افزایش می­دهد (رنجبر و دیگران، 1390).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

تاب آوری از مشکلات روانشناختی بین نوجوانان و جوانان جلوگیری کرده و آن­ها را در برابر تأثیرات روانشناختی رویدا­د های مشکل­زا، مصون نگه می­دارد ( بین کوآرت[11]، 2009).

 

محققان بسیاری در پی شناسایی عوامل مؤثر در تاب آوری بوده­اند. فرض بر این است که عوامل حمایت کننده­ایی وجود دارند که می­توانند واکنش به تجارب استرس­زا و بلایای مزمن را تبیین کند (فراسر، ریچمن و گالنیسکی[12]، 1999). عوامل بسیاری در تاب آوری فرد در برابر مشکلات دخیل هستند که از آن جمله می­توان به عوامل فردی، عوامل خانوادگی (ساختار خانواده و حمایت خانواده) و عوامل اجتماعی (حمایت اجتماعی) اشاره کرد (لافرومویس و دیگران[13]، 2006).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

خانواده به عنوان یکی از اساسی­ترین نهاد­های اجتماعی، نخستین و مهم­ترین عامل اساسی شکل­گیری شخصیت کودک و پایه گذار ارزش­ها و

پایان نامه های دانشگاهی

 معیار­های فکری او بوده است و نقش مهمی در تعیین سرنوشت آینده او دارد. شیوه­ها یا روش­هایی که والدین بر اساس آن­ها فرزندان خود را تربیت می­کنند مانند پذیرش و طرد، آزاد­گذاری یا محدود­سازی و نظایر آن­ها در شکل­گیری رشد و تکامل کودک در سنین اولیه زندگی و خصایص بعدی شخصیت و رفتار تأثیر فراوان و عمیقی دارد.

 

دیانا بامریند[14]، سبک­های فرزندپروری را به سه دسته تقسیم کرده است:

 

1- سبک‌ پرورشی مقتدرانه[15] 2-  سبک‌ پرورشی مستبدانه [16] 3-  سبک پرورشی سهل­گیرانه[17]

 

سبک­های پرورشی مستبدانه می‌تواند بسیار سفت و سخت باشد. در این روش مجموعه­ای دقیق از قوانین و انتظارات وجود دارد و در مقابل نیاز به اطاعت محض است. سبک پرورشی مقتدرانه  متکی بر توان‌بخشی مثبت و استفاده نادر از مجازات است. تحقیقات نشان می­دهد که این سبک مفید­ترین روش پرورش کودک است. سبک پرورشی سهل­گیرانه براساس مسامحه بوده روش محبوب طبقه متوسط است. گرایش کمی به مجازات و یا قوانین در این سبک وجود دارد و بچه­ها آزاد از محدودیت­های خارجی هستند (برک[18]، 2007؛ ترجمه سیدمحمدی، 1390).

 

گروتبرک[19] (2000) معتقد است که والدین و مراقبان کودک می­توانند شرایطی را برای افزایش تاب آوری کودک فراهم آورند. وی عشق و علاقه و بیان عقاید و باز بودن و تعامل میان اعضای خانواده را در تاب آوری مؤثر می­داند. همچنین، گریل[20] (1993) با تمرکز بر عوامل خانوادگی مؤثر بر تاب آوری دریافت که کودکانی که در برابر فشار و استرس مقاوم هستند والدینی دارند که آن­ها با روش­های تربیتی مثبت برخورد کرده­اند و با زندگی کودکشان در گیر هستند راهنمایی های بهتر و بیشتری را به آن­ها ارائه می­دهند.

 

از جمله مسائلی که در حوزه تاب آوری مطرح است نقش ویژگی­های شخصیتی است. بر اساس مدل انتخاب- مقابله افتراقی (بلوگر و زوکرمن[21]، 1997) راهبرد­های مقابله­ای مورد استفاده در رویارویی با تنش تعیین کننده پیامد­های مثبت و منفی هستند و نوع راهبرد­های مقابله­ای انتخاب شده به ویژگی­های شخصیتی افراد بستگی دارد. در نتیجه از آن­جا که ویژگی­های شخصیتی خاص افراد به کارگیری راهبرد­های مقابله­ای متفاوت را ترغیب می­کنند، افراد به صورت متفاوت به تنش پاسخ
می­دهند (بارتلی و روش[22]، 2011).

 

اینگونه به نظر می­رسد که خانواده­ها با شیوه­ها تربیتی گوناگون که بر فرزندان خود اعمال
می­کنند و همچنین افراد با شخصیت متفاوتی از توانایی ، از مقاومت و تحمل غیر همسانی در شرایط سخت و پرخطر برخوردار می­شوند که این امر سلامت روان آنان را تحت تأثیر قرار می­دهد. با توجه به موضوعات بیان شده، مسئله اساسی در پژوهش حاضر آن است که آیا بین شیو­ه­های فرزند پروری و ویژگی­های شخصیت با تاب آوری در دوره نوجوانی رابطه وجود دارد.

 

 

 

1-3 ضرورت پژوهش

 

تاب آوری مفهوم جدیدی است که در سال­های اخیر مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است و محققان عوامل متعددی از جمله ویژگی­های فردی، خانوادگی و اجتماعی را به  عنوان عوامل تأثیر­گذار بر تاب آوری معرفی کرده­اند. در علوم روز روانشناسی موضوعی که به روشنی محقق گشته است تأثیر
ویژگی­های شخصیت افراد بر سبک زندگی آنان می­باشد. این موضوع در شیوه­ی وقوع برخورد افراد با مسائل روز تأثیر گذاشته و نتایج رفتاری متفاوتی را به وجود می­آورد. این موضوع هم می­تواند نوعی از زندگی عاری از استرس و سرشار از آرامش را شامل شود و هم می­تواند زمینه را برای به وجود آوردن زندگی ناسالم فراهم سازد. از آنجا که افراد در خانواده هایی با سبک­های متفاوت زندگی می­کنند و ویژگی­های متفاوتی دارند، تاب آوری میزان مقابله آن­ها در مقابل رویداد­های ناخوشایند را تحت تأثیر قرار می­گیرد.

 

بنابراین هر دو عامل محیطی و فردی توانایی نوجوان را برای تاب آور بودن تحت تأثیر قرار می­دهند. خانواده ها و مدارس می­توانند راهبرد­هایی را به کار برند تا عوامل محافظت کننده را افزایش داده و تاب آوری را پرورش دهند. با ارائه یک محیط تسهیل کننده، افراد استعداد و گنجایش مثبت و رشد بعضی ویژگی­های تاب آوری را در سرتاسر زندگی دارند. تاب آوری افزایش یافته در بهبود سلامت روان نوجوان مؤثر است (اسپنس[23]، 2000؛ به نقل از محمدی، 1384).

 

با توجه به تحقیقات اندک در رابطه با بررسی همزمان هر سه متغییر (شیوه­های فرزند پروری،
ویژگی­های شخصیت و تاب آوری) الزام به انجام بررسی­های گسترده­تر در این زمینه به خصوص در بین نوجوانان مشاهده می­شود. بنابراین در این پژوهش سعی بر آن است که به این مهم جامه عمل پوشانده شود.

 

 

 

[1] – resilience

 

[2] – Luthar and cicchetti

 

[3] – Garmezy

 

[4] – Connor

 

[5] – Cornone

 

[6] – positive psychology

 

[7] – Gampbell- sills, Cohan & Stein

 

[8] – Garmezy and Masten

 

[9] – White, Driver & Warren

 

[10] – Smith, et al.

 

[11] – Pinquart

 

[12] – Fraser, Rechman & Galinsky

 

[13] – Lafromboise, et al.

 

[14] – Diana Baumrind

 

[15] – authoritative child- rearing style

 

[16] – authoritarian child- rearing style

 

[17] – permissive child- rearing style

 

[18] – Laura Berk

 

[19] – Grotberg

 

[20] – Grile

 

[21] – Bloger and Zuckerman

 

[22] – Bartely and Roesch

 

[23] – Spence

رابطه­ ی مولفه‌های هوش‌هیجانی و مولفه‌های یادگیری خود تنظیمی و زندگی در دو منطقه …

تعلل و مسامحه در انجام کار و بعبارتی دیگراهمال‌کاری یکی از موضوعاتی است که تا کنون مورد توجه پژوهشگران بوده است. بسیاری از پژوهشگران (سنکال و همکاران، 1995؛ هاریوت و فراری[12]، 1996؛ فراری و همکاران، 1995؛ فاران، 2004) براین باورند که هر یک از ما حداقل چندبار در زندگی دچار اهمال‌کاری شده‌ایم و این پدیده پیچیده، مشکلی فراگیر و شایع در میان افراد بشر است.

 

بطورکلی، گزارش شده است که اهمال‌کاری در میان 20٪ از جمعیت افراد بزرگسال امری شایع و رایج است؛ این درحالی است که اهمال‌کاری در حوزه تحصیلی در جمعیت دانش‌آموختگان به 65٪ می رسد و در میان دانش‌آموزان و دانشجویان به امری شایع بدل گشته که این روند امروزه و در عصر تکنولوژی رو به افزایش است (آسیف، 2011). از اینرو، با توجه به شیوع روز افزون این رفتار، متمایز کردن و مورد بررسی قرار دادن اهمال‌کاری که در حوزه تحصیلی رخ ‌می‌دهد از سایر انواع اهمال‌کاری در حیطه‌های دیگر، کارا و سودمند بنظر می‌رسد (فراری و همکاران،1995؛ به نقل از استراند، 2009).

 

دامنه شیوع اهمال‌کاری در میان دانشجویان و دانش‌آموزان متغیر است؛ برای مثال، در متون مربوط به‌ اهمال‌کاری عنوان شده است که70٪ دانشجویان دارای رفتارهای تاخیری و سهل‌انگارانه هستند.دامنه‌ای ‌که50٪ آنها حداقل در نیمی از اوقات در مورد مسئولیتهایشان اهمال‌کاری می‌کنند و تنها 38٪ به‌ندرت دچار اهمال‌کاری می‌شوند(سولومون و راث بلوم، 1984). بیشتر پژوهشهای حوزه اهمال‌کاری تحصیلی به سبب شناسی رفتار سهل‌انگارانه معطوف بوده اند و دلایل متعددی را به‌عنوان رفتار سهل انگارانه معرفی کرده‌اند، که در این پژوهش خودتنظیمی به دلیل اینکه در ادبیات پژوهشی گذشته زیاد مورد توجه قرار نگرفته‌اند، مورد بررسی قرار می‌گیرد. درواقع،در سال‌های اخیر محققان به خودتنظیمی، به‌عنوان یکی از عوامل بروز اهمال‌کاری، توجه ویژه‌ای داشته‌اند؛ به‌طوریکه، پژوهشهای اخیر نشان داده است، ممکن است یادگیری خودتنظیمی یک کلید ساختاری و مهم در تشریح اهمال‌کاری باشد(کلاسن[13] و همکاران، 2009) و از روند رو به افزایش و درجات بالای اهمال‌کاری تحصیلی جلوگیری کند(والکایری[14]، 2006؛ لی، 2005). همچنین، بسیاری از پژوهشگران اهمال‌کاری را فقدان و یا کمبود مهارت خود تنظیمی تعریف  نموده اند (فراری، 1998؛ لی، 2005؛ استراند، 2009). برخی نیز آن را نتیجه شکست در خودتنظیمی عنوان کرده‌اند(از جمله، استیل، 2007؛ کلاسن و همکاران، 2009؛ آسیف، 2011).

 

در نهایت چون در ایران مشخص نشده که کدامیک از مولفه های هوش‌هیجانی و مولفه های خودتنظیمی و زندگی در دو منطقه اقتصادی- اجتماعی 6و 11، پیش بینی کنندگان اهمالکاری تحصیلی هستند. لذا در این راستا، پژوهش حاضر کوششی برای جمع‌آوری و ارائه اطلاعات بیشتر در این زمینه می‌باشد، که نتایج آن می‌تواند بستر بهتـری برای برنامه‌ریزیها، اتخاذ تصمیمات و رویکردهای مناسب‌تر، همچنین بکارگیری مداخلات صحیح‌تر از جمله: تربیت دانش‌آموزان خودتنظیم و دارای هوش‌هیجانی، و پیشگیری هرچه بیشتر و جدی‌تر از شیوع روز افزون آن و بالتبع نتایج و آثار منفی مترتب با آن را، فراهم آورد. لذا، با توجه به مطالبی که از نظر گذشت، پژوهش حاضر به‌دنبال پاسخگویی به این سوال است که: کدامیک از مولفه های هوش هیجانی و مولفه های خود تنظیمی و زندگی در دو منطقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت در نمونه, پیش بینی کنندگان خوبی برای اهمالکاری تحصیلی هستند؟

عکس مرتبط با اقتصاد

پروژه دانشگاهی

 

 

 

1-3) اهمیت و ضرورت پژوهش:

 

اهمال‌کاری متاثر از متغیرهای متعدی است, لکن بنظر می‌رسد که مولفه های یادگیری خودتنظیمی و مولفه های هوش هیجانی و زندگی در دو منطقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت در این میان بی تاثیر نیست. با این حال این مشخص نیست که کدامیک از مولفه های هوش هیجانی و مولفه های خود تنظیمی در کنار منطقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت، تعیین کننده اهمالکاری تحصیلی در رابطه با دختران دبیرستانی در جامعه ایرانی  است. اهمال کاری یکی از واقعیات بی چون و چرای زندگی است که در بین قشر خاصی از افراد شیوع ندارد، بلکه در بین تمام اقشار جامعه اعم از دانشجو، دانش‌آموز و شاغلین دیده می‌شود (فراری و همکاران، 1995).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

پژوهشگرانی که اهمال‌کاری را در محیط‌های آموزشی مطالعه کرده‌اند، بر این باورند که 70 درصد دانشجویان گرفتار اهمال‌کاری مداوم هستند که این روند رو به افزایش می‌باشد(الیس و ناس،1997به نقل از پوركمالی، 1392).

 

یکی از این راهبردها تربیت دانش‌آموز خودتنظیم است. تربیت دانش‌آموز خودتنظیم از این نظر با اهمیت است که این افراد از نظر شناختی و رفتاری در فرایند یادگیری خود شرکت فعال دارند. این دانش‌آموزان شخصا یادگیری را آغاز و آنرا اراده می‌نماید و در یادگیری به فعالیت و تلاش خود متکی هستند. از نظر شناختی نیز، در مراحل یادگیری شخصا به برنامه‌ریزی و نظارت پرداخته و از نظر انگیزشی دارای انگیزش درونی بالایی هستند(کدیور، 1386).

 

 

 

در نهایت، شیوع اهمال‌کاری تحصیلی در میان دانش‌آموزان و رشد روزافزون آن، لزوم توجه مسئولین، برنامه‌ریزان نظام آموزشی را به حوزه اهداف و بکارگیری راهبردهایی برای تغییر جهت‌گیری هدف، جهت کاهش اهمال‌کاری یا اصلاح آن ضروری می‌نماید؛ چرا که، اهمال‌کاری از یکسو با نقصان در خودتنظیمی و هوش‌هیجانی در دانش‌آموزان و از سویی دیگر رفتاری ناسازگارانه و راهبرد دفاعی غیر مؤثری است که افراد برای پرهیز از شکست، حفظ عزت نفس و ارزش شخصی از آن بهره می‌جویند. لذا توجه بیشتر به این مسئله و برخورد جدی و کارشناسانه می‌تواند گامی در جهت حل معضلات یادگیرندگان در سطوح مختلف تحصیلی و وصول به اهداف آموزشی و پیشرفت تحصیلی باشد.

 

 

 

[1]- Thomas Henry Huxley

 

[2]- Farran

 

[3]- procrastination

 

[4]- Rosario

 

[5] -Strand

 

[6]- Lui

 

[7]- Haward Earl Gardner

 

[8]- self-  regulation

 

[9]-  Steel

 

[10]-  Lee

 

[11]-  Ten

 

[12] – Harriot & Ferrari

 

[13]- Klassen

 

[14] – Vlkyrie

ساخت و استانداردسازی آزمون مهارت های شناختی و فراشناختی دانشجویان و ارتباط این مهارت ها …

شناخت[2] به آن دسته از فرایندهای ذهنی اطلاق می شود که از طریق آن ها اطلاعات دریافت شده از حواس به روش های مختلف تغییر می یابد، به صورت رمز در می آید و در حافظه ذخیره می شود تا در استفاده های بعدی بازیابی گردد. فراشناخت به آگاهی فرد از تفكر خود و رفتارهای خودتنظیمی كه همراه با این آگاهی هستند مربوط می شود(دریسکول[3]، 2005). شناختن شناخت یا یادگیری[4] درباره یادگیری یا هرگونه دانش یا فعالیت شناختی که موضوع آن تنظیم شناخت باشد نیز، فراشناخت[5] خوانده اند(سیف،1387). در واقع فراشناخت، آگاهی و كنترل فرد بر فرایندهای شناختی است و فرایند مفیدی است كه سبب افزایش یادگیری می شود. بنابراین، در یادگیری توجه به فراشناخت ضروری به  نظر می رسد(پلگرینو[6]، 2008).

 

تلاش برای فهم فرایندهای شناختی انسان و نیز یافتن روش هایی به منظور تقویت و بهبود این توانایی ها ، همواره مورد توجه فیلسوفان تربیتی، متخصصان تعلیم و تربیت و روان شناسان بوده است. روان شناسان سعی می کنند مکانیزم ها و فرایندهای درگیر در شناخت را مورد بررسی قرار دهند و بر اساس یافته های بدست آمده، روش ها و راهبردهایی برای پرورش توانایی های ذهنی و شناختی مورد نظر پیشنهاد کنند.

 

 

 

اهمیت و تأثیرگذاری مهارت های شناختی و فراشناختی بر یادگیری در پژوهش های بسیاری مورد تائید قرار گرفته اند (دوبویس، هاوارد و اسپرلینگ[7]،2004؛ کیمس[8]،2004؛ کرامارسکی[9]، 2001 و2002 و 2004؛ وینمن[10] ،2004،2006 ؛ پانورا[11]، 2007 ؛ پانورا و فیلی پو[12]،2005 ؛ پانورا، 2007 ؛ ریتراد[13]، 2007؛ پوگال[14]،2007 و2001 ؛ ریتراد، 2007؛ ویلسون و کلرکک[15]، 2004؛ فلاول[16]، 1979؛ شونفلد[17]، 1991؛ پاریس و جیکوبس[18]، 1987 و آرمبروستر و بران[19]، 1984و1987؛ به نقل از برونینگ و گلاور[20]، ترجمه خرازی،1382؛ کریمی، 1375؛ کریمی و فرزاد، 1379؛ سالاری فر، 1375؛ متولی، 1376؛ ابراهیمی قوام آبادی، 1377؛ افروز و کامکاری،1387؛ عباباف، 1375؛ و آوانسیان، 1377). بنابراین سنجش مهارت های شناختی و فراشناختی افراد از نظر تاثیری که بر یادگیری دارد از اهمیت زیادی برخوردار است.

 

مهارت های شناختی و فراشناختی، فراگیرندگان را در زمره یادگیرندگان راهبردی[21] قرار می دهد. یعنی افرادی که دارای این مهارت ها هستند وضعیت متفاوتی از نظر تحصیلی با دیگران دارند. یادگیرندگان راهبردی در فرایند یادگیری از مهارت های شناختی و فراشناختی استفاده می کنند و معمولا پیشرفت تحصیلی[22] بالایی دارند. مهارت های شناختی و فراشناختی اگرچه در جریان رشد انسان تکامل پیدا  می کند، قابل آموزش دادن هستند و افراد فاقد این مهارت ها را می توان در معرض این آموزش ها قرار داد. درباره اثربخشی این آموزش ها و تایید این امر پژوهش های مختلفی صورت گرفته اند. مویاهان[23](1973 نقل از برک[24]، 1994) نشان داده است که کودکان کمتر از بزرگسالان، عوامل موثر بر دانستن را می شناسند. کراتزر، لئونارد و فلاول(1975) نشان داده اند مهارت های فراحافظه کودکان به موازات رشد آنها افزایش می یابد. اسپیر[25] و فلاول(1979) مطرح ساختند بچه های دبستانی در مقایسه با کودکستانی ها درک بهتری از متغیرهای تکلیف شناختی دارند. سوانسن[26](1993) تأثیر دانش فراشناختی را بر حل مسآله مورد بررسی قرار داد و بین سطوح بالای دانش فراشناختی و حل مسآله رابطه معناداری یافت به این معنا که پاسخگویان با دانش فراشناختی بالا عملکرد بهتری را در حل مسآله نسبت به افراد با دانش فراشناخت پایین داشتند. او نشان داد دانش آموزانی که نمره های بالایی در پرسشنامه فراشناخت کسب کرده اند نسبت به افرادی که نمره کم گرفته اند در تکالیف حل مسئله عملکرد قوی تری داشتند. البته برخی پژوهش ها نیز حاکی از عدم تأثیر برنامه های آموزش فراشناخت در حل مسآله بوده اند(مک کورمید[27]، 1993).

 

انگیزۀ پیشرفت از جمله مهم ترین انگیزه ها یا نیازهای اکتسابی شمرده می شود که نخستین بار به وسیلۀ موری[28] معرفی شد. انگیزش را به بیان ساده جهت و شدت تلاش فرد تعریف کرده اند. منظور از جهت تلاش روشی است که در آن فرد قصد دستیابی به موقعیت های خاصی را دارد، و منظور از شدت تلاش مقدار کوششی است که از فرد سرمی زند(وینبرگ و گوآلد[29]، 1995 به نقل از پِروین[30]، 2005) امروزه این مطلب یکی از مفاهیم اساسی روان شناسی انگیزش است که درموفقیت های تحصیلی در مدرسه و دانشگاه نقش فراوانی داشته است. نظریه پردازان معتقدند آنان که در سطح بالایی از این انگیزه قرار دارند افرادی هستند با صفاتی مانند وظیفه شناسی، عزت نفس، مسئولیت شناسی فردی، که در حیطه فعالیت های دانشگاهی یا به طور کلی تحصیلی همواره کوشا و ساعی هستند(مک کللند[31]،1987). در واقع علاقه به یادگیری، محصول مجموعه عواملی است که به شخصیت[32] و توانایی های یادگیرنده، ویژگی های تکلیف، مشوق ها، و سایر عوامل بیرونی مرتبط است(واینر[33]، 1972). متغیرهای فراوانی هستند که بر روی انگیزش دانشجویان تأثیر می نهد و یکی از مؤثر ترین این عوامل انگیزۀ پیشرفت است که به زعم کسانی همچون اسلاوین[34] (1983) روان شناسان پرورشی بیشترین مواجهه را با آن دارند چرا که پژوهش های بسیاری در این خصوص انجام شده که گویای تفاوت افراد از لحاظ این انگیزه با یکدیگر می باشد. برخی انگیزه های بالایی را از خود نشان می دهند و در رقابت با دیگران و در کارهای خود، برای دستیابی به موفقیت سخت کوش هستند. بعضی نیز انگیزۀ چندانی برای پیشرفت تحصیلی ندارند و از بیم شکست خوردن، آمادۀ خطر کردن برای دستیابی به موفقیت نیستند(سیف، 1379). دانش آموزانی که انگیزۀ پیشرفت قوی دارند، در فعالیت های روزمرّه خود در جستجوی موفقیت هایی هستند که امکان برآورده ساختن انگیزه های  پیشرفت را فراهم آورد. آنها معیارهای پیشرفت ویژه ای را برای خود در نظر می گیرند و سپس برای دستیابی به آن معیارها به شدت تلاش می ورزند(زیمرمن و شونک[35]، 1989). قدر مسلّم آن است که افراد

دانلود مقالات

 دارای سطوح گوناگون انگیزۀ پیشرفت، در زندگی روزمرّۀ خود به شیوه هایی کاملاً متفاوت رفتار می کنند. چنانکه جوان هایی که انگیزۀ پیشرفت بالایی دارند، بیش از آنها که انگیزۀ پیشرفت پایینی دارند به تحصیل دانشگاهی و دستیابی به نمره های بالاتر و شرکت در برنامه های غیردرسی متمایل هستند(شونک، 1991).

 

از آنجا که امروزه یکی از مهمترین عوامل تبیین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را فراشناخت می دانند(موارچ[36]، 1999)، این پژوهش با هدف ساخت[37] و استانداردسازی[38] چنین ابزاری طراحی شد و در عین حال ارتباط میان این مهارتها با انگیزۀ پیشرفت تحصیلی[39] دانشجویان را مدّنظر قرار داد.

 

[1] Information-processing

 

cognition

 

[3] Driscoll

 

learning

 

metacognition

 

[6] Pellegrino

 

[7] DuBois & Howard & Sperling

 

[8] Kymes

 

[9] Kramarski

 

[10] Veenman

 

[11] Panaoura

 

[12] Philippou

 

[13] Retrieved

 

[14] Pugalee

 

[15] Wilson & Clarke

 

Flavell

 

Shounfeld

 

Paris & Jicobs

 

Armbroster & Bran

 

Glover & Bruning

 

strategice learners

 

academic achievement

 

Moyahan

 

Berk

 

Speer

 

Swenson

 

[27] Mc Cormid

 

Murray

 

[29] Weinberg & Gould

 

[30] Pervin

 

Mc Clelland

 

personality

 

Weiner

 

Slavin

 

Zimmerman & Schunk

 

[36] Mevarech

 

struction

 

Standardization

 

academic achievement motive

سنجش میزان آشنایی مردم با برنامه «پزشک خانواده» در وسایل ارتباط جمعی

تحقیق

 

بر اساس برآوردهای معاونت حقوقی و امور مجلس وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی که دستگاه متولی تأمین سلامت افراد جامعه ایران است، چهار اصل قانون اساسی به صورت مستقیم  و 100 اصل از اصول قانون اساسی به طور غیرمستقیم با مقوله «سلامتی» در ارتباط هستند. قوانین سلامت به این اصول خلاصه نمی شود بلکه بخش زیادی از مصوبات و مواد قانونی اسناد و قوانین بالادستی کشور اعم از: سند چشم انداز ایران 1404، قوانین برنامه های پنجسالۀ توسعه ای کشور در ادوار تاریخی پس از انقلاب، قوانین عمومی و جاری همچون قوانین بودجه سالیانه و نقشه علمی کشور مربوط به این حوزه است. طبق این برآورد در کل 1000 قانون برای سلامت وجود دارد که کتابی 1500 صفحه را شامل می شود. قوانین جرایم پزشکی مصوب 1334 و قانون مواد غذایی و آشامیدنی مصوب سال 1347 اولین قوانین جامع در خصوص سلامت افراد جامعه بوده اند که در ایران به تصویب مجلس رسیده اند. حال سئوال مهم اینست که ارائه کنندگان (پزشکان، پیراپزشکان، داروسازان و دندانپزشکان و همچنین متولیان بیمه) و گیرندگان خدمات سلامتی (یعنی مردم)، چقدر از این قوانین و حقوق مصرح افراد در آن آگاهی دارند؟ طبق اعلام متولیان دولتی سلامتی و مجلس شورای اسلامی، برنامه «پزشک خانواده» در طی دهه‌های گذشته اساسی ترین برنامه اصلاح نظام سلامت کشورهای دنیا بوده و حدود دو دهه است که به عنوان اساسی ترین برنامه اصلاح مشکلات بهداشتی و درمانی مردم ایران قانوناً به تصویب رسیده و ابلاغ شده است. ولی آیا میزان آگاهی مردم، به عنوان ذینفعان اصلی برنامه، از این برنامه چقدر است؟ تشکیل پرونده الکتروینک سلامت که در بردارندۀ تمام اطلاعات سلامتی تمام افراد جامعه است، یک قانون بوده و اولین گام در راه اجرای کشورشمول برنامه عظیم پزشک خانواده است، ولی آیا مردم ایران از مفاد، نحوۀ تکمیل و چگونگی تشکیل این پرونده خبر دارند؟ میزان آشنایی شان با این پرونده چقدر است؟ نقش متولیان، مدیران، پزشکان و مجموعۀ ارائه دهندگان خدمات سلامتی در کشور در این خصوص چیست؟ کارکرد ویژه مطبوعات در این زمینه چیست؟ در این تحقیق قرار است به این سئوالات و سئوالات مشابه پاسخ داده شود.

 

 

 

اهمیت و ضرورت موضوع تحقیق

 

«پزشکی خانواده» بیش از آنکه «پزشکی بالینی» باشد مبتنی بر «پزشکی اجتماعی» است. یعنی یک پزشک خانواده با زندگی اجتماعی خانواده ها سروکار داشته و در جریان چگونگی ابتلای آنها به بیماری های جسمی، روحی و روانی در جامعه قرار می گیرد و در این راه باید بیش از هر چیز با مؤلفه های اجتماعی مؤثر بر سلامت (SDH /  (Social Determinants of Health  آشنا باشد. پس از تشکیل شورای عالی سلامت به ریاست معاون اول رییس جمهور و دبیری وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، در سال 90 حدود 54 مؤلفه از این مؤلفه ها در اولین جلسه شورای عالی سلامت به تصویب رسید. شناخت این مؤلفه ها از سوی دستگاه ها و سازمان های اجرایی به اجرای مصوبۀ دیگر این شورا که همانا لزوم ارائه «پیوست سلامت» برای اجرای هر طرحی در کشور، اعم از طرح های عمرانی و غیرعمرانی است، را تسریع می کند. در این نگاه پزشک خانواده دیگر فقط مسئول نسخه پیچی و امضای برگۀ بیمه شدگان نیست بلکه موظف است مسائلی نظیر علل و عوامل موثر بر آلودگی هوا و …. را نیز در سلامت افراد جامعه و بیمارش پیگیری و مطالبه کند. پزشک خانواده با تشکیل پروندۀ الکترونیک سلامت کوچکترین ریسک فاکتورهای موثر بالینی و اجتماعی موثر بر سلامت یک یک افراد جامعه را رصد و پایش می کند. اجرای برنامه «پزشک خانواده» یکی از قوانین معطل و مغفول مانده در کشور از سال های نیمه دوم دهه 70 در کشور است. پزشک خانواده ابتدا به عنوان یکی از اساسی ترین برنامه های اصلاح نظام سلامت کشور در برنامه سوم توسعه ای کشور مطرح و سپس در برنامه چهارم پنجساله توسعه (سال 1384 تا 1389) به عنوان یک تکلیف قانونی به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برای اجرا ابلاغ شد. در این برنامه پزشک خانواده در دو مرحلۀ روستایی و شهری باید توسط مجریان نظام سلامت اجرایی می شد. با اتمام فرصت این دو برنامۀ توسعه ای و اجرای ناقص آن، نمایندگان مجلس شواری اسلامی و در رأس آنان نمایندگان عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس که عموماً پزشک هستند، با تدوین مواد و تبصره هایی قانونی در برنامه پنجم توسعه کشور (سال 1389 تا 1394) تأکید مجددی به اجرای برنامه به طور کامل در سطح کشور کردند و در این راستا برنامه هایی نیز برای حمایت از اجرای این برنامه در قالب قوانین برنامه پنجساله پنجم توسعه کشور مصوب شد. از جملۀ این قوانین واقعی شدن تعرفه- های پزشکی و درمانی مطابق با نرخ روز تورم، تشکیل سازمان بیمۀ ایرانیان و  تجمیع تمام بیمه های درمانی اعم از بیمه تأمین اجتماعی و بیمه خدمات درمانی در این سازمان، اختصاص 10 درصد از درآمد حاصل از هدفمندی یارانه ها به صورت سالانه به نظام سلامت برای اجرای برنامه پزشک خانواده بود. بنا بر مطالعات انجام شده اجرای برنامه پزشک خانواده در بیش از 60 کشور دنیا موجب کاهش هزینه های درمانی به میزان قابل توجهی شده است. بر اساس مطالعات انجام شده هزینه درمان بیماران در سال 91 در ایران بالغ بر 40 هزار میلیارد تومان بوده است که تنها 15 هزار میلیارد تومان از آن را بیمه ها و دولت تقبل کرده اند. طبق آمار هم اکنون 70 درصد هزینه های درمانی در ایران توسط مردم پرداخت می شود. هزینه های از جیب مردم (out off pocket) در ایران برای درمان در سال 91 بیش از 25 هزار میلیارد تومان بوده است. طبق بند ب مادۀ 32 قانون برنامه پنجسالۀ پنجم توسعه کشور با اجرای برنامه پزشک خانواده و تمام وقت شدن پزشکان در بیمارستان های دولتی، میزان هزینه های درمانی از جیب مردم تا پایان برنامه (سال 1394) باید به زیر 30 درصد برسد. اجرای برنامه پزشک خانواده از سال 84 در دولت اصلاحات و توسعۀ سیاسی در روستاها و شبکه مراقبت های اولیه بهداشتی آغاز شد. سپس با وقفه ای 5 ساله اجرای آن در شهرهای زیر 20 هزار نفر جمعیت آغاز شد و هم اکنون به دلایل مختلف اعم از کمبود بودجه روند اجرای آن به کندی گراییده و در برخی مناطق کشور متوقف شده است. اجرای برنامه پزشک خانواده از سال 74 تکلیف قانونی کشور بوده است اما به علل مختلف از جمله تعارض منافع تصمیم گیران تاکنون اجرا نشده است.مهم ترین بخش این برنامه اجرای سیستم نظام ارجاع توسط پزشکان عمومی است. یعنی گیرندۀ خدمت درمانی (بیمار) توسط پزشک عمومی که همان پزشک خانواده باشد ویزیت و درمان  می شود و در صورت تشخیص پزشک خانواده برای دریافت خدمات تخصصی تر در سطح دوم به متخصص ارجاع و در سطح سوم به بیمارستان های تخصصی برای بستری معرفی می شود. در این چرخه، پزشک خانواده به دلیل ارتباط با خانواده ها از یکسو و ارتباط با مختصصان و مراکز درمانی از سوی دیگر، در نقش یک پزشک امین در جریان تمام بیماری ها و مسائل بهداشتی آنان قرار گرفته و با انجام مراقبت های اولیه و توصیه های لازم اولاً از شیوع بیماری قبل از بروز پیشگیری می کند و در مرحلۀ بعد در صورت بروز بیماری راهکارهای لازم درمان را ارائه می نماید. در این شکل و چرخه، به عنوان مثال یک بیمار در صورت بروز سر درد دیگر می داند باید به کجا مراجعه کند و سردرگم نمی شود که باید به پزشک داخلی یا پزشک نفرولوژی یا پزشک دیگری مراجعه کند. چون ممکن

دانلود مقالات

 است یک پزشک متخصص در وهلۀ اول برای او انواع و اقسام آزمایشات از جمله ام. آر. آی و تصویربرداری سی تی اسکن را تجویز کند و هزینه های درمان بیمار با به دلیل نداشتن شناخت کافی از سابقۀ بیماری او، به صورت تصاعدی افزایش دهد. اگر برنامه پزشک خانواده برای هدایت مردم به دریافت خدمات سلامت و ارجاع به متخصصان اجرا نشود، مشکل هدر رفتن منابع حوزه سلامت، که امروزه حتی به معضل اصلی جوامع برخوردار بدل شده است، هیچگاه پایان نمی پذیرد. بر اساس آمار موجود سهم سلامت از تولید ناخالص ملی ( Gross Domestic Product / GDP) در کشورهای توسعه یافته رقمی معادل 10 تا 16 درصد است که این رقم در کشور ایران در خوشبینانه ترین حالت طی سال های گذشته، به 5.5 درصد رسیده است. سرانۀ درمانی کشورهای توسعه یافته از جمله آمریکا رقمی حدود 8 تا 10 هزار دلار است که این رقم در کشورهای اروپایی 3 هزار دلار و در ایران 200 تا300 دلار است. حال تصور کنید که وقتی کشوری مثل آمریکا نیز به دلیل هزینه های سرسام آور سلامت دچار بحران می شود و مسئله درمان در این کشور موجب اختلاف عمیق کنگره و مجلس و دولت و تعطیلی چندین روزۀ دولت می شود، عدم کنترل و مدیریت منابع سلامت چه بلایی در آینده بر سر کشورهایی نظیر ایران خواهد آورد. بنابراین تنها راه حل نجات کشور ایران از هزینه های درمانی اجرای برنامه پزشک خانواده است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

اما نکته ای که در این بین قابل ذکر است به رغم تصریح قانون مبنی بر اجرای الزامات این برنامه اعم از تشکیل پروندۀ الکترونیک سلامت برای تمام جمعیت ایران و ویزیت پایۀ همه افراد جامعه در اولین مرحله از اجرای برنامه پزشک خانواده، شاهد کمترین اطلاعات و آگاهی مردمی از این برنامه هستیم. هرچند مصاحبه های گوناگونی از سوی مقامات مسئول در این خصوص در رسانه ها مطرح شده است، ولی عموم مردم کمترین اطلاعاتی دربارۀ برنامه ای که قرار است در آن پرونده داشته باشند، ندارند. اجرای برنامه پزشک خانواده اگر به عظمت برنامۀ هدفمندی یارانه ها و فرم های اقتصادی آن (که همه آحاد جامعه به اجبار فرم های آن را پر کرده و به مرکز آمار ایران تحویل دادند) نباشد، به یقین کمتر از آن نیست. چرا که ارتباط مستقیمی با بهداشت، درمان و سلامت روحی، جسمی و روانی افراد جامعه دارد. به گونه ای که در آموزه های دینی نیز «سلامت و امنیت» دو رکن اساسی حکومت داری و رمز موفقیت حاکمان معرفی شده است. امروزه موفقیت دولت ها را با موفقیت در امر ایجاد و توسعۀ شاخص های سلامتی در جوامع می سنجند. از این منظر کشورهای حوزه اسکاندیناوی و انگلستان به دلیل بالا بودن شاخص های سلامتی از رتبۀ ممتازتری نسبت به سایر کشورها برخوردارند. جالب اینکه یکی از مهم ترین علل موفقیت این کشورها در این خصوص اطلاع رسانی درست دربارۀ مداخلات بهداشتی و درمانی دولت ها در زندگی مردم و اجرای برنامه پزشک خانواده با توجیه کامل و اطلاع رسانی همه جانبه به مردم بوده است. ناگفته پیداست در این امر، یعنی توسعۀ اطلاع رسانی درباره اجرای برنامه پزشک خانواده نقش مطبوعات و رسانه ها (به ویژه رسانۀ ملی) از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این تحقیق بر آن هستم که به سنجش میزان آگاهی مردم نستب به این برنامه حیاتی، یعنی برنامه پزشک خانواده بپردازم.

عکس مرتبط با اقتصاد

 

 

اهداف تحقیق

 

اهداف این تحقیق را می توان به صورت اهداف اصلی و فرعی ارائه کرد.

 

 

 

هدف اصلی:

 

سنجش میزان آشنایی مردم با برنامه پزشک خانواده در  وسایل ارتباط جمعی.

 

 

 

اهداف فرعی:

 

بررسی میزان آشنایی مردم با برنامه پزشک خانواده به منظور اجرای صحیح تر، سریع تر و کم هزینه تر آن.

 

بررسی نقش رسانه ها در برنامه های مرتبط با سلامتی به ویژه برنامه پزشک خانواده.

 

بررسی نحوه اطلاع رسانی همه جانبه به مردم در خصوص اجرای این برنامه به منظور تعیین اثر گذاری آن.

 

بررسی میزان آگاهی مردم از اصول مصرح در قانون اساسی و سایر قوانین در خصوص حق برخورداری شان از «سلامتی».

 

 

 

 

 

سئوالات

 

آشنایی مردم با برنامه پزشک خانواده چه کمکی به اجرای صحیح تر، سریع تر و کم هزینه تر این برنامه می کند؟

 

نقش رسانه های مکتوب، دیداری و شنیداری در برنامه های مرتبط با سلامتی به ویژه برنامه پزشک خانواده چیست؟

 

میزان آشنایی مردم از برنامه پزشک خانواده از طریق رسانه ها چقدر است؟

 

اطلاع رسانی همه جانبه به مردم در خصوص اجرای یک برنامه کاملاً حاکمیتی مثل برنامه پزشک خانواده در روند اجرای آن چقدر اثرگذار است؟

 

مردم از طریق رسانه ها چقدر از اصول مصرح در قانون اساسی و سایر قوانین در خصوص حق برخورداری شان از «سلامتی» آگاه شده و می شوند؟

 

کارکرد و نقش ویژه مطبوعات در اطلاع رسانی برنامه پزشک خانواده چیست؟

 

کارکرد و نقش ویژه رسانه های دیداری و شنیداری به ویژه رسانۀ ملی در این خصوص چیست؟