وبلاگ

توضیح وبلاگ من

موضوع: "بدون موضوع"

بازنمایی زن در آثار سینمایی داریوش مهرجویی

رسانه‌ها می‎‌توانند از طریق ارائه‌ی هنجارهای اجتماعی، مخاطبان را با الگویی از روابط انسانی و اجتماعی آشنا کنند و جامعه و ارزش‌های آن را دست‌خوش تغییر نمایند. رسانه‌های همگانی از ارزش‌های جامعه تأثیر می‌پذیرند و می‎‌توانند به بازتولید آن‌ها اقدام کنند. در واقع، رابطه‌ای بین پیام‌های رسانه‌ها و نظام ارزشی هر جامعه وجود دارد (حدادپورخیابان، 1388). این به آن معنی است که هر چند رسانه‌های گروهی هر جامعه متأثر از فرهنگ جامعه‌اند، اما در روند بازتولید فرهنگی، قادر به گزینش نیز هستند؛ گزینش این­که چه عناصری از فرهنگ را به چه شیوه‌ای انتقال دهند (کریمی، 1385).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

مفهوم بازنمایی با تلاش‌هایی که برای ترسیم واقعیت صورت می‌گیرد، رابطه‌ی تنگاتنگی دارد. بازنمایی را «تولید معنا از طریق چارچوب‌های مفهومی و زبان» تعریف می‌کنند. جریان مداوم و مکرر بازنمایی، به شدت بر ادراک و کنش‌های مخاطبان تأثیر می‌گذارد، زیرا فرض بر این است که این بازنمایی همان واقعیت است (معینی‌فر، 1388). در حقیقت، بازنمایی اجتماعی یک مفهوم چند وجهی است که بر سیستم ارزش‌ها، ایده‌ها، تصاویر و شیوه‌های بازنمایی اجتماعی تمرکز دارد و از تجربه‌ی روزمره و ارتباطات شکل می‌گیرد (فرح‌بیدجاری، 2011).

 

برقراری رابطه میان سینما و جامعه را در نظرات بسیاری از جامعه‌شناسان چون دووینیو[18] می‌توان دید. او نقطه‌ی برخورد نگرش‌های خلاقانه و کارکردهای هنر در ساختارهای اجتماعی متفاوت را نقطه­ی آغاز جامعه‌شناسی آفرینش هنری می‌داند. به اعتقاد او از طریق تحلیل نمادهای اجتماعی که در اثر هنری متبلورند، می‌توان به درک این مسأله نایل آمد که اثر تا چه اندازه در جامعه ریشه دارد (دووینیو، 1379: 75). بازنمایی در رسانه‌ها بر طرز تفکر، علایق و ایدئولوژی تأثیرگذار است. منطق درونی گزاره‌ای که کار رسانه‌ها را جامعه‌پذیری یا جامعه‌ستیزی می‌داند، این است که جامعه‌پذیری یعنی آموزش هنجارها و ارزش‌های جاافتاده از طریق دادن پاداش و کیفر برای انواع مختلف رفتار که از طریق آن تمام ما می‌آموزیم که در شرایط معین چگونه باید رفتار کرد و هر نقش یا منزلت اجتماعی چه انتظارات و توقعاتی با خود به همراه می‌آورد. بنابراین رسانه‌ها به‌طور مستمر و پیشاپیش تجربه‌ی واقعی، تصاویری از زندگی و مدل‌هایی از رفتار را عرضه می‌کنند (معینی‌فر، 1388).

 

بازنمایی، فرهنگ را تولید می‌کند و در واقع مدار فرهنگ را تشکیل می‌دهد. بحث درباره‌ی بازنمایی در واقع شکل‌گیری هویت فرهنگی

پروژه دانشگاهی

 است؛ هویت جنسیتی امری واحد و ثابت نیست، بلکه به تفاوت‌های تاریخی و اجتماعی جوامع بستگی دارد (نقیب‌السادات، 1389). به اعتقاد بارت[19] نشانه‌های داخل در محدوده‌ی فرهنگ هرگز معصوم نیستند، بلکه در شبکه‌های پیچیده‌ی بازتولید ایدئولوژیکی گرفتارند. بارت بر نوعی کشف یا افشای ایدئولوژی پنهان درمتن تأکید دارد و معتقد است «جامه‌ی بداهت پوشاندن به امور زندگی روزمره، نوعی سوء استفاده‌ی ایدئولوژیک است». بارت بر کارکرد ایدئولوژیک نشانه‌ها توجه می‌کند و معنی عمیق‌تری را نسبت به تصاویر علنی و سطحی برای نشانه‌ها قائل است (اباذری، 1380: 138).

 

جایگاه طرح موقعیت زنان در رسانه‌ها با مقوله‌ای به نام بازنمایی قابل عرضه است. به لحاظ تاریخی نیز محتوای رسانه‌ها با تصاویری از زنان پر شده است که به تقویت هنجارهای اجتماعی و فرهنگی از زنانگی و نقش‌های سنتی زنان پرداخته‌اند (استینکه[20]، 2005). بازنمایی زنان در رسانه‌های جمعی، با نقش‌های کلیشه‌ای فرهنگی در جامعه سازگاری دارند. در واقع، رسانه‌ها در نمایش مردان و زنان، بر ماهیت نقش جنسی و عدم برابری‌ جنسی صحه می‌گذارند. در چنین وضعیتی رسانه‌های جمعی نقش بازنمایی کلیشه‌ها و تصورات قالبی ‌جنسی را به عهده می‌گیرند (معینی‌فر، 1388). از این رو، بررسی‌های جامعه‌شناختی سینما بستری را برای بررسی و کشف الگوهای جنسیتی فراهم می‌آورند. جریان بازنمایی را نمی‌توان فرایندی خنثی و بی‌طرف تلقی کرد، چرا که هر نوع بازنمایی می‌تواند ناشی از یک ایدئولوژی و گفتمان باشد. این پرسش که چگونه این تصاویر درک مخاطبان را از واقعیت‌ تحت تأثیر قرار می‌دهند، یکی از موضوعاتی است که در سه دهه‌ی گذشته در میان پژوهشگران مطالعات فیلم مورد بحث و بررسی بوده است. این جریان فرهنگی، تحت اصرار انتقادگرایی فمینیستی بیشتر به مسأله‌ی پیش‌فرض‌های کلیشه‌ای مرتبط است که شاید ناشی از کارگردانان، تهیه‌کنندگان و توزیع‌کنندگان مذکر باشد که ساخت و کنترل بازنمایی کاراکترها را به طور اعم و کاراکترهای زن را به طور اخص در دست دارند (دمارکو[21]، 2006).

 

فمینیست‌ها عموماً معتقدند که رسانه‌ها یکی از عوامل تداوم و زنده نگه داشتن تصاویر قالبی و محدودی از زنان در اذهان عموم هستند. شکل نمایش زنان در رسانه‌ها باعث بروز توقعات خاصی نسبت به آن‌ها می‌شود که بسیار محدود کننده‌اند. برای مثال، این که جای زنان در خانه است، زیردست مردان هستند و بیشتر از مردهای خشن خوششان می‌آید، اسطوره‌هایی هستند که رسانه‌ها برای مردم جا انداخته‌اند. به باور  فمینیست‌ها، سینما یکی از بخش‌های رسانه‌های گروهی است که در آینده به آوردگاه جنبش زنان تبدیل خواهد شد. آنان معتقد‌ هستند که از سینما می‌توان به مثابه‌ی ابزاری ایدئولوژیک بهره گرفت؛ ابزاری که علیه تصاویر قالبی زنان در رسانه‌های مرد‌محور واکنش نشان خواهد داد و آگاهی آنان را نسبت به موقعیت کهترشان در جامعه‌ی پدرسالار که زنان در آن نقش زیردست دارند افزایش خواهد داد. برای مثال، بنابرشهادت تاریخ سینما، زنان معمولاً در فیلم‌ها نقش‌های دوم را بر عهده داشته‌اند تا نقش‌های کلیدی و سرنوشت‌ساز (نلمز[22]، 1377).

 

در طول چند دهه‌ی گذشته، زنان حوزه‌ی کاملی از مطالعات سینمایی را به خود اختصاص داده و هم‌اکنون آثار پژوهشی بسیار روشنگرانه و هوشمندانه‌ای در زمینه‌ی سینمای زنان و نگرش فمینیستی در آثار نویسندگان زن و هم مرد پدید آمده است (اوحدی، 1379: 40). در ایران نیز در دهه‌های اخیر مطالعات زیادی بر روی موضوع زن در سینما انجام شده است. زن در سینمای ایران همواره در مرکز درگیری‌های اجتماعی قرار داشته و کشمکش‌ها و دگرگونی‌های زیادی را در دوران قبل و بعد از انقلاب و تا همین اواخر به خود دیده است؛ از زنان برهنه و نیمه برهنه‌ی دهه‌ی پنجاه گرفته تا زنان غایب، دلتنگ و در منگنه‌ی دهه‌ی شصت، تا نگاه نقادانه به قوانین و وضعیت زنان در دهه‌ی هفتاد (صدر، 1381: 280). یکی از مهم‌ترین دلایل این گونه بازنمایی‌ها، فیلم‌سازان مرد هستند که تولید‌کننده‌ی اصلی رسانه بوده‌اند. بررسی آمار اشتغال زنان و مردان در سطوح بالای شغلی در عرصه‌ی سینما، نشان‌دهنده‌ی موقعیت نابرابر آن‌هاست. نخستین فیلم‌ساز مردی که توانست نقش واقعی و حقیقی زن را در فیلم خود به تصویر بکشاند، علی ژکان بود که هفت سال پس از پیروزی انقلاب، فیلم مادیان را ساخت و زن را به عنوان سرپرست خانواده به تصویر کشید (مظفری و نیکروح‌متین، 1388). از فیلم‌سازان مرد دیگری که به طور جدی‌تری به این مهم پرداخته‌اند، می‌توان به بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی اشاره کرد. مقاله ها و پژوهش‌های بسیاری آثار بیضایی را با رویکرد به زن مورد تحلیل و مطالعه قرار داده‌اند، با این حال، این گونه بررسی‌ها در رابطه با آثار مهرجویی بسیار محدود و پراکنده بوده است.

بررسی اثربخشی آموزش های رسمی بر نرخ اشتغال

 

 

آموزش های هنرستانی از جمله آموزش هایی است که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه برای تربیت نیروی کار متخصص و ماهر و تغییر هرم شغلی از شکل مخروطی به شکل تخم مرغی از آن بهره گرفته می شود. در رأس هرم اشتغال بخش های صنعتی و کشاورزی، سیاست گذاران و محققان با تحصیلات عالی قرار دارند که از نظر هدایت و توسعه بخش و تولید نظریه و دانش کشاورزی از اهمیت بالایی برخوردار هستند. درسطح میانی هرم مهندسان و مدیران رده های میانی می باشند که کارشناس هستند و حلقه رابط بین سطوح پایین و رأس هرم به شمار می روند. قسمت های پایین تر هرم که بیشترین مساحت هرم را در بر می گیرند، شامل تکنسین ها و کارگران ماهری است که وظیفه  اجرای برنامه های کشاورزی و صنعتی را بر عهده دارند و به طور مستقیم در یکی از زیربخش ها شاغل هستند. با توجه به رویکردها و بحث توسعه پایدار، این سطح باید از توانایی و دانش و مهارت کافی برای بکارگیری دستورات رده های بالاتر برخوردار باشند که این امر نیازمند آموزش هایی در سطوح میانی و پایینی می باشد ]2[.

 

میزان موفقیت آموزش‌های فنی حرفه‌ای به منظور تربیت نیروهای توانمند و ماهر، همواره در سطح جهان مورد بحث بوده است. عده‌ای آن را از برخی جهات موفق و عده‌ای دیگر نسبتاً ناموفق به حساب آورده‌اند. برای مثال، بانک جهانی براساس پژوهشی که لی(1998)، انجام داده اعلام کرده است که به دلایل گوناگون مانند مهارت نداشتن معلمان، ضعیف بودن برنامه، کافی نبودن برنامه‌های مشاوره و فقدان خدمات پشتیبانی برای دانش‌آموزان، آموزش‌های فنی و حرفه‌ای از موفقیت کافی برخوردار نیستند]4[. قاسمی پویا (1383) معتقد است که اغلب گزارش‌های رسمی مسئولان کشور به موفقیت نسبی برنامه‌های فنی و حرفه‌ای اشاره دارند. در عین حال شواهدی هم مبنی بر وجود ضعف‌ها و نارسایی‌هایی در برنامه‌های فنی و حرفه‌ای وجود دارد که ضرورت پژوهش را آشکار می‌سازد]5[. نویدی و برزگر (1382) در

پایان نامه های دانشگاهی

 پژوهش خود در زمینه وضعیت اشتغال و مهارت دانش‌آموختگان رشته‌های کامپیوتر و الکترونیک شاخه کار و دانش به این نتیجه رسیدند که آموزش‌ها و مهارت‌های آنان، برای انجام دادن وظایف و کسب موفقیت شغلی کافی نیست]6[.

 

هر ساله تعداد زیادی از جوانان به منظور اشتغال در حرفه های مختلف، داوطلب تحصیل در رشته های گوناگون در هنرستان ها می گردند. اما برخلاف سال‌های گذشته، دیگر داشتن مدرك تحصیلی تنها لازمه یافتن شغل مناسب محسوب نمی‌گردد؛ زیرا ماهیت اشتغال فارغ‌التحصیلان به طور كلی در حال تغییر است، به طوری که دولت‌ها عمدتاً به ضرورت توانمندسازی فارغ‌التحصیلان پی برده‌اند كه آموزش های رسمی مناسب از ابزارهای مهم این موضوع می‌باشد ]7[.

 

هنرستان ها به عنوان بخشی از نظام آموزشی کشور، نقش مهمی در آموزش رسمی هنرجویان دارند. شاید مهمترین هدف این هنرستان ها تربیت افراد کارآمد و با دانش روز است که موجب توسعه صنعت و کشاورزی و روش های نوین آن می گردد که می تواند حتی منجر به رونق بازار گردد. آموزش درست و صحیح به این افراد می تواند زمینه های رونق کشاورزی و صنعتی را فراهم  آورد و می تواند موجب کارآفرینی در این بخش ها گردد ]8[.

 

ایجاد زمینه مساعد به منظور جذب، پرورش، رشد، شکوفائی استعدادهای نهفته علاقه مندان بویژه جوانان روستائی و تربیت و تامین این گونه نیروهای انسانی کارآمد و مفید در بخش های صنعتی و کشاورزی با آموزش های رسمی جهت گسترش و افزایش سطح کیفی مهارت ها به نحوی که آنها با کسب مهارت و دانش روز توان و کارآئی لازم را متناسب با آموخته های خود به منظور انجام کار در جاهای مختلف و انتقال آگاهی های کمی و کیفی خود را داشته باشند موجبات رسیدن به یک خودکفائی نسبی را نیز فراهم می کند ]7[. حال سوال این است که آموزش های رسمی تا چه اندازه در نرخ اشتغال اثرگذار است؟ فارغ التحصیلان تا چه حد به دانش و مهارتهایشان از طریق آموزش های رسمی اضافه می گردد که می توانند در اشتغال به کمک آنها بیاید؟ برای پاسخ به این سوالات و با توجه به اهمیت موضوع، هدف این مطالعه بررسی اثربخشی آموزش های رسمی براشتغال در هنرستان های آموزش و پرورش ناحیه3 تبریز می باشد.

 

 

 

 

بررسی اثربخشی سیاست‌های تامین مسکن اقشار کم‌درآمد درایران(مقایسه تطبیقی برنامه‌های توسعه سوم و چهارم بعد از انقلاب)

مسکن­ به همراه خوراک و پوشاک از دیرباز به­عنوان اصلی­ترین نیاز جوامع انسانی مطرح بوده است. کارکرد اصلی مسکن علاوه بر نقش آن به­عنوان سرپناه، فراهم آوردن شرایط مطلوب برای خانواده به­منظور تحقق فعالیت­های خانوادگی است. از سوی دیگر، اهمیت بازتاب­های اقتصادی-اجتماعی مسکن موجب گردیده تا دولت­ها توجه ویژه­ای به این بخش داشته باشند و در صدد برنامه­ریزی  مسکن به­منظور نیل به توسعه اجتماعی و اقتصادی برآیند.

عکس مرتبط با اقتصاد

” برنامه­ریزی مسکن عبارت از تلاشی متمرکز به­منظور یافتن راهکارهای تامین سرپناه است، که می­توان آن­را در قالب جستجوی چارچوبی برای منطقی کردن روابط دو سویه بین بخش عرضه و تقاضا خلاصه کرد. در این چارچوب، افزایش کارآیی بخش عرضه، توانمندسازی بخش تقاضا، شفاف و سازگار کردن روابط بین آن­ها و انطباق زمانی و مکانی این دو، در جهت دستیابی به بهترین نتایج و حصول مطلوبیت لازم، می­تواند اقدام­های مورد انتظار در برنامه­ریزی  بخش مسکن را رقم زند” (امچکی, 1379, ص. 6).

 

بنابراین برنامه­ریزی  مسکن، باید در جهت شناخت ویژگی­های متعدد بازار مسکن و بهبود آن در جهت ایجاد عدالت در دسترسی به مسکن مناسب برای همه اقشار جامعه صورت گیرد. “امروزه یکی از ویژگی­های بازار مسکن در کشورمان فقدان بهره­مندی عادلانه اقشار مختلف جامعه از نعمت­های رشد تولید مسکن در چند سال اخیر می­باشد. شاید به همین دلیل توجه به وضعیت مسکن اقشار کم­درآمد را بتوان به­عنوان یک ضرورت اساسی در برنامه­ریزی­های آتی مسکن تلقی کرد” (یزدانی, 1384, ص. 14). زیرا برای بسیاری از بی­خانمانان و قشر فقیر هزینه مسکن و هزینه اجاره قابل پرداخت نیست (Balchin & Stewart, 2001) و بخش عمده­ای از خانوارهای بدون مسکن را خانوارهای با درآمد کم و متوسط تشکیل می­دهند که به­دلیل مشکلات اقتصادی و درآمد ناچیز قادر به تامین مسکن خود نیستند.

 

پدیده بی­مسکنی یا بدمسکنی اقشار کم­درآمد شهری از جمله مسائلی هستند که به­طور نسبی در همه کشورهای دنیا وجود دارد. هر

پروژه دانشگاهی

 کشوری بنا بر ماهیت سیاسی ایدئولوژی حاکم، امکانات مالی و دیدگاه­های صاحب­نظران خود، روش­های مختلفی را برای بهبود وضعیت مسکن اتخاذ می­نماید. ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و همواره از سوی سیاست­مداران و یا کارشناسان، راهبردها و راهکارهایی برای بهبود وضع مسکن کشور پیشنهاد شده است. از جمله مهم‌ترین راهکارها، تدوین برنامه­های میان­مدت توسعه در راستای کاهش معضل مسکن می­باشد. به‌طورکلی تقسیم­بندی این برنامه­ها به دو صورت برنامه­های قبل از انقلاب و برنامه­های بعد از انقلاب می­باشد. که در هر دوره پنج برنامه عمرانی میان­مدت تدوین شده است. اما توجه به مسکن از برنامه سوم توسعه قبل از انقلاب شروع شد و در برنامه سوم بعد از انقلاب بیش­تر از برنامه­های قبلی مورد توجه قرار گرفت. آنچه که در این پژوهش مورد نظر می باشد، مقایسه­ی عملکرد سیاست­های اعمال شده در برنامه سوم و چهارم عمرانی بعد از انقلاب اسلامی و اثر بخشی این سیاست­ها بر مسکن کم­درآمدها با در نظر گرفتن شاخص­های مختلف می­باشد.

 

1-1-    طرح مسئله و ضرورت تحقیق

 

تامین مسکن اقشار کم­درآمد شهری یکی از اساسی­ترین مشکلاتی است که بسیاری از کشورهای دنیا از جمله ایران با آن دست‌به‌گریبان می­باشند. یافتن راه­ها و الگوهای عملی توسط دولت و بخش خصوصی و تدوین برنامه­های اجرایی کوتاه و بلندمدت در دهه­های اخیر برای گشودن گره کور مسکن به معضلی لاینحل تبدیل شده است. تامین مسکن اقشار کم­درآمد از این جهت واجد اهمیت می­باشد که این قشر تنها با تکیه بر توانایی­های مالی و مهارتی خودشان، قادر به تهیه مسکن مناسب نیستند و همواره نیازمند حمایت­های دولتی می­باشند و در صورتی که از چنین حمایت­هایی برخوردار نشوند، ناچار در راستای تامین این نیاز حیاتی، جذب بازار غیر رسمی شده و از طریق آن تنها سرپناهی را برای خود تدارک خواهند دید که نمی­توان آن را مسکنی نامید که شایسته کرامت انسان باشد.

 

در این راستا اصل 31 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، آشکارا این حق را که مسکن خانوار نباید از حداقل نیازهای زیستی و سکونتی انسان کمتر باشد، مطرح می­نماید. بنابراین در دوره­های مختلف، سیاست­های مختلفی در قالب برنامه­های توسعه عمرانی در راستای حل مشکل مسکن بویژه برای اقشار کم­درآمد تدوین و اجرا شده­اند. از جمله این سیاست­ها می­توان به ساخت خانه­های ارزان­قیمت برای کم­درآمدها، ایجاد بانک رهنی در برنامه­های قبل از انقلاب و در نظر گرفتن اهدافی چون اولویت دادن به مسکن محرومان، تأمین مسکن اجتماعی و تشویق مسکن حمایتی، پشتیبانی از ایجاد تشکل­های صنفی و موسسات محلی در راستای تأمین مسکن اقشار کم­درآمد، حمایت از سیاست­های انبوه­سازی و مسکن مهر در برنامه­های بعد از انقلاب، اشاره نمود.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

با وجود اعمال چنین سیاست­هایی آنچه که امروزه به‌عنوان یکی از مشکلات اصلی بروز پیدا کرده است، پدیده بدمسکنی و بی­مسکنی برای دهک­های پایین اجتماع می­باشد. این امر نشان‌دهنده عدم جامعیت سیاست­های به‌کارگرفته شده در زمینه مسکن کم­درآمدها بوده و لزوم بررسی سیاست­های تدوین شده در قالب این برنامه­ها، ایده درونی آن­ها، شاخص­های مورد توجه در آن‌ها و ارتباط­شان با سیاست­های قبل از خود را در راستای دستیابی به این هدف که تا چه حد توانسته­اند جهت بهبود معضل مسکن کم­درآمدها، چه از نوع کیفی چه از منظر کمی مؤثر واقع شوند را نمایان می­سازد.

 

لذا در پژوهش حاضر به بررسی جهت­گیری برنامه­های سوم و چهارم و ارتباط­شان با یکدیگر و میزان تاثیرگذاری آن­ها بر تامین مسکن کم­درآمدها از طریق تعریف و مطالعه شاخص­هایی چون نحوه تصرف و مالکیت مسکن، روند تولید مسکن، روند تغییر قیمت مسکن، شاخص دسترسی به مسکن، مدت زمان انتظار برای دسترسی به مسکن و شاخص­هایی از این قبیل پرداخته خواهد شد.

 

پژوهش حاضر به‌نوعی ارزیابی پس از برنامه[1]محسوب می‌شود، چراکه به ارزیابی سیاست‌ها و برنامه‌ها پس از اجرای آن‌ها پرداخته شده است.

بررسی ارتباط بین سبك هویت و وضعیت تحصیلی دانشجویان دانشگاه علوم پزشكی گیلان

یکی از ضروریات توسعه همه جانبه کشور، پویائی و توانائی دانشگاه ها در انجام امور مربوط به خود است. از آنجا که دانشگاه، نهادی متفکر، آگاه و نوآور در جامعه محسوب می شود، انتظار می رود که با انجام وظایف و رسالت های خود بتواند گام های موثرتری در تحقق آرمان های جامعه بردارد و همواره کشور را به سمت پیشرفت رهنمون سازد. دانشگاه و به طور کلی نظام آموزش عالی، گران بها ترین منبعی است که هر جامعه ای برای پیشرفت و توسعه در اختیار دارد(1). از این رو در جهان امروز، ضرورت توجه به کیفیت آموزش و دانشگاه ها و بهره وری حاصل از آن اهمیت ویژه ای دارد. کیفیت یکی از موضوعاتی است که همیشه در آموزش عالی مورد توجه بوده، اما شدت و قوت آن متفاوت بوده است. از نظر یونسکو کیفیت در آموزش عالی مفهومی چند بعدی است که به میزان زیادی به زمینه نظام دانشگاهی یا شرایط و استانداردهای رشته دانشگاهی بستگی دارد(2).

Efficiency بهره وری

جهت ارتقای کیفیت آموزش دانشگاه ها، سنجش و ارزشیابی جزء اساسی ترین الزامات محسوب می شوند. انجام ارزشیابی آموزشی در فواصل زمانی مختلف، به منظور بررسی اثربخشی و کیفیت برنامه های درسی از اهمیت بالایی برخوردار است (3). سنجش و ارزشیابی آخرین حلقه از زنجیره ی فعالیت های آموزشی را تشکیل می دهد(4).

 

به منظور بررسی یادگیری دانشجویان می توان از وضعیت تحصیلی ( پیشرفت و افت) آنها استفاده کرد. تبیین وضعیت تحصیلی برای برنامه ریزان دانشگاه این امکان را فراهم می کند تا بتوانند برای بهبود کارکردهای دانشگاه راهبرد هایی را پیش بینی کنند(5). عملکرد یا وضعیت تحصیلی به پیشرفت یا افت تحصیلی دانشجویان اطلاق می شود که برای سنجش آن از ابزارهای مختلفی مانند معدل کل، ترم های مشروطی و تعداد واحدهای مردودی یا قبولی استفاده می شود(6).

 

از دیرباز، مسئله موفقیت در امر تحصیل جزء مهم ترین دغدغه های هر نظام آموزشی بوده و موفقیت تحصیلی در هر جامعه نشان دهنده موفقیت نظام آموزشی در زمینه هدف یابی و توجه به رفع نیازهای فردی است. نظام آموزشی را زمانی می توان کارآمد و موفق دانست که پیشرفت تحصیلی دانشجویان آن در دوره های مختلف دارای بیشترین و بالاترین رقم باشد (7). موفقیت به معنای به دست آوردن نتایج عینی، ملموس و محسوس است (8). پیشرفت تحصیلی به توانایی آموخته شده یا اکتسابی فرد در موضوعات آموزشگاهی اطلاق می شود. به طور کلی این اصطلاح به معنای مقدار یادگیری آموزشگاهی فرد است (9).

 

نقطه مقابل پیشرفت تحصیلی، افت تحصیلی است که براساس مطالعات متعدد تاثیر بسزایی در سرنوشت فرد داشته و همچنین فشار زیادی به خانواده و جامعه تحمیل می کند (10). هزینه شكست تحصیلی دانشجو متوجه خود دانشجو و متخصصین آموزشی بوده و دارای تبعات اقتصادی نیز می باشد. با شكست تحصیلی و ترك تحصیل، به هر دلیل، تمام افراد درگیر ممكن است دچار عصبانیت، سرخوردگی، و رنجش شوند. هزینه ای كه دانشجو می پردازد ممكن است احساس “شکست” ، کاهش اعتماد به نفس و درهم شكستن رویاهایش باشد. شکست تحصیلی می تواند،  با وارد آوردن آسیب دائمی به اعتماد به نفس، كل زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد (11).

عکس مرتبط با اقتصاد

دانشجویانی که دچار افت تحصیلی می شوند بیش از دانشجویان دیگر در معرض خطر نزدیک شدن به جرم و جنایت، سوء مصرف مواد، سوء استفاده های جسمی و جنسی و در نهایت اختلالات خانوادگی و روانی قرار می گیرند (12). لازین و نیومن [1] در مطالعه ای با هدف تعیین عوامل پیشگویی کننده افت تحصیلی دانشجویان آمریکا نشان دادند که 6/12 درصد دانشجویان علوم پزشکی دچار افت تحصیلی

پروژه دانشگاهی

 بوده اند که اغلب به دلیل نارسایی علمی آنها بوده است(13). در انگلستان نیز یک بررسی نشان دهنده افت تحصیلی 8/3 درصد دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی در سال اول بوده است(14). در ایران، این امر از مهم ترین مشکلات کنونی نظام آموزشی است که هرساله ده ها میلیارد ریال از بودجه کشور را هدر می دهد و نیروهای بالقوه و سرمایه های جامعه که همان نیروی انسانی است، بی ثمر می ماند(10). نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که در دانشگاه های ایران، سطوح گوناگونی از شیوع عدم موفقیت تحصیلی دیده می شود (8).

 

به طور کلی حدود 12 درصد دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی کشور در طی تحصیلی خود حداقل برای یک ترم مشروط می شوند. شیوع عدم موفقیت تحصیلی در دانشگاه بیرجند در رشته های مختلف 2/19 درصد گزارش شده است؛ این رقم در دانشگاه علوم پزشکی تبریز در گروه پرستاری و مامائی 6/10 درصد گزارش گردیده است (8). شیوع مشروطی در دانشجویان رشته های رادیولوژی، علوم آزمایشگاهی و هوشبری دانشگاه علوم پزشکی اردبیل به ترتیب 7/7، 19 و 7/2 درصد بدست آمده است  (7). همچنین رئوفی و همکارن در مطالعه ای با هدف تعیین شاخص های افت تحصیلی دانشگاه تبریز را به ترتیب، در داندانپزشکی 9/22 درصد، فیزیوتراپی 5/12 درصد، پرستاری و مامایی 6/10 ، داروسازی 8/9 درصد ، پزشکی 7 درصد، بهداشت و تغذیه 4/6 درصد  پیراپزشکی 7/4 درصد گزارش کردند(15).

 

وضعیت تحصیلی به عنوان یک متغیر وابسته تحت تاثیر یک عامل نیست. واقعیت آن است که عوامل و متغیر ها چنان در هم تنیده اند و با یکدیگر کنش متقابل دارند که تعیین نقش و سهم هر یک به دشواری، امکان پذیر است. از جمله عوامل فردی موثر بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان عزت نفس، هوش هیجانی، انگیزه پیشرفت تحصیلی و غیره می باشند. با این وجود تحقیقات نشان می دهند که در بین این عوامل، عوامل فردی ” با ماهیت شناختی اجتماعی ” بیشترین تاثیر را بر پیشرفت تحصیلی دارند (12). در واقع دانشجویان  برحسب موقعیت ها، نیازها، شایستگی های فردی و شخصیتی، اهداف متفاوتی از پیشرفت تحصیلی دارند كه بوسیله ی واسطه هایی مثل الگوی شناختی، اجتماعی و رفتاری تعیین می شود (16-18).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

یکی از عوامل فردی با ماهیت شناختی اجتماعی موثر بر وضعیت تحصیلی که امروزه مطرح می باشد؛ فرایند تکاملی هویت[2] و فاکتورهای موثر بر آن است. مطابق نظریه روانی- اجتماعی اریکسون، هویت[3] به مثابه یک چارچوب مرجع و معین عمل می کند که فرد به منظور تفسیر تجارب شخصی و گفتگو درباره معنا، هدف و جهت گیری زندگی خود از آن استفاده می کند (19). طبق نظر اریکسون هویت نشانه سلامت روانی است و عبارتست از یک احساس به نسبت پایدار از یگانگی خود  (20) .

 

شناخت فرد از ماهیت وجودی خود، ماهیت فردی محسوب می شود. این شناخت اساسی ترین و مهم ترین مرحله رشد تلقی می گردد؛ به طوری که مولای متقیان امیر مومنان علی (ع) می فرمایند:  ” من عرف نفسه عرف ربه” حضرت لازمه شناخت  خداوند متعال را خودشناسی بیان می نمایند که با داشتن این شناخت، گام های بعدی تسهیل می گردد.

 

جدید ترین نظریه مربوط به هویت، نظریه سبكهای هویت برزونسكی است(21). این دیدگاه بر مفروضه سازندگی مبتنی است، بدین معنا که افراد نقش فعالی را در ساختن تفكر خود نسبت به واقعیتی كه در آن زندگی میكنند، ایفا میكنند .پیش فرض تئوری سبک هویت بر پایه پردازش شناختی، اجتماعی و همچنین فرهنگی قرار دارد. به منظور تدوین استراتژی های آموزشی گروه هدف، مهم است که تمام این فاکتور های شناختی- اجتماعی  را مدنظر قرار دهیم که تاثیر مطلوب بر فرایند تحقق خود در دوره نوجوانی دارد (22).

 

در نظریه سبک هویت  به تفاوت های افراد در استفاده از فرآیندهای تصمیم گیری و حل مسئله  در مواجهه با مشكلات پرداخته شده است. در دیدگاه شناختی- اجتماعی برزونسكی، در پردازش اطلاعات و موضوعات مرتبط با هویت، برخی تفاوت ها در سبک هویت افراد فرض می شود(23). ثابت شده است که افراد با هویت شکل گرفته، اشخاصی هستند که بر توانائی های خودشان تاکید می کنند و در جهت کسب درجه بالاتر در زندگی، فعالیت و تلاش می کنند (22). مدل برزونسکی که سه سبک پردازش اطلاعات مرتبط با هویت را متمایز ساخته، جایگاه اصلی در شکل گیری هویت دارد(24). زیرا این سبک ها بر اختلافات در پردازش اطلاعات مرتبط با خود، بر پایه ی خود گزارش دهی، تمرکز دارند (21).

 

سه سبک هویت عبارتند از اطلاعاتی[4] ، هنجاری[5] و سردرگم/اجتنابی[6] (25).

 

افراد با سبک هویت اطلاعاتی در برخورد با موضوعات مربوط به هویت، سنجیده عمل کرده و تلاش ذهنی زیادی نیز نشان می دهند. افراد با سبک هویت هنجاری با درونی کردن ارزش ها و باورهای دیگران و به دلیل عدم استفاده از خود ارزیابی های سنجیده، با موضوعات مربوط به هویت به صورت خودکار مواجه می شونداختلافات بین آنچه که باید باشد (استانداردهای هنجاری) و آنچه که هست، موجب احساس گناه و نگرانی در آنها می گردد.  افراد با سبک پردازش هویت سردرگم/ اجتنابی همواره تلاش می کنند که از مواجهه با مسائل فردی، تعارضات و تصمیمات اجتناب (26-28).

 

مطلب دیگر در رابطه با هویت، بعد تعهد[7] می باشد. تعهدات برای افراد احساس هدفمندی و جهت گیری به همراه داشته که در محدوده آن رفتار و بازخورد، ارزیابی و تنظیم می گردد. تعهد به سرمایه گذاری فردی و تصمیم گیری ها در جهت پذیرش ارزش ، عقاید و انتخاب های شغلی خاص اطلاق می شود که در نهایت منجر به گسترش و تصمیم گیری های مناسب شغلی و دادن پاسخ به سوالات فرد می شود. (26).

 

نتایج پژوهش ها در خصوص ارتباط بین سبک هویت و وضعیت تحصیلی در مواردی ضد و نقیض است؛ از جمله در مطالعه کوک و برزونسکی[8] در سال 2005 هیچ ارتباطی بین سبک های هویت و پیشرفت تحصیلی دانشجویان مشاهده نشد. در حالی که در پژوهش حجازی سبک اطلاعاتی با پیشرفت تحصیلی دارای ارتباط آماری معنی دار بوده است (25, 29).

 

شاغلین در عرصه ی مراقبت های بهداشتی و درمانی، همواره با مسائل و مشکلات پیچیده ای مواجهه می شوند که برای تصمیم گیری درست و به موقع و انتخاب بهترین عمل، نیازمند تفکر انتقادی ، خلاقیت و توانائی حل مسئله که یکی از نتایج سبک های هویتی هستند؛ می باشند(30, 31).

 

نكته قابل توجه دیگر اینكه پیشرفت روز افزون و توسعه دامنه علم به ویژه در دنیای كنونی كه آهنگ دگرگونی علمی را به انفجار علم بدل كرده، باعث تنوع رشته های مختلف علمی گردیده است.  این امر با توجه به ارتباط ماهیت و ویژگی های رشته تحصیلی با خصوصیات فردی، شخصیتی و اجتماعی فراگیران كه خود موجبات موفقیت تحصیلی را فراهم می آورد؛ مسئله انتخاب را جدی تر می نماید.  لذا در انتخاب دانشجو توجه به عمق اندیشه و بینش علمی آنها، شناخت استعدادهای بالقوه مورد نیاز آموزش عالی، توجه به جنبه های عاطفی و شخصیتی افراد حتی سنجش توانائی های روانی – حركتی و نهایتاً مهندسی عوامل انسانی را می طلبد.

 

با توجه به اهمیت ویژه شغل های در ارتباط با خدمت به انسان ها مانند پرستاری و مامایی، انتخاب مناسب این رشته ها كه بر اساس خصوصیات شخصی هر فرد باشد به آنان كمك می كند تا در دوران دانشجویی پیشرفت بهتری داشته باشند و پس از فارغ التحصیلی وظایف شغلی خود را به نحو مؤثرتری انجام دهند.

 

از سویی هنوز ارتباط سبک هویت با وضعیت تحصیلی در دانشجویان علوم پزشکی به خوبی تبیین نگردیده است. از این رو، پژوهشگران بر آن شدند تا به بررسی ارتباط سبک هویت و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی گیلان بپردازند.

بررسی رفتار خانوارهای روستایی و شهری شهرستان بهبهان در مواجهه با گردوغبار

مشکلات مربوط به مسائل زیست­محیطی بسیار گسترده می­باشند، اما اکثر آنها منجر به کاستن از منابع، آلودگی هوا[28] و یا تخریب کیفیت اصلی طبیعت و در نتیجه تهدید طبیعت می­گردند. مسائل زیست­محیطی بصورت محلی اتفاق می­افتند اما اثرات­شان ممکن است جهانی باشد. از این جهت، برخی مسائل زیست محیطی از قبیل تغییرات آب و هوا[29] و اقلیم، باران اسیدی و تخریب لایه ازن و…، به­عنوان مسائل زیست­محیطی فرامرزی نامیده می­شوند. یکی از این مسائل پدیده گرد و غبار می­باشد(مرفع و همکاران،1390). گرد و غبار ممکن است برای روزهای متوالی در جو منطقه به صورت معلق باقی مانده و اثرات زیانباری را ایجاد نماید. در این حالت علاوه بر آلودگی­­های زیست­محیطی و بهداشتی فعالیت روزمره انسانی، حمل و نقل و فعالیت بسیاری از صنایع با مشکل مواجه می­شود. ایجاد و توسعه توفان­های گرد و غبار به سه عامل فراهم بودن خاک، سرعت باد و ناپایداری هوا بستگی دارد. علل طبیعی در ایجاد گردوغبار به­طور عمده نشأت گرفته از نه منطقه بیابانی در جهان می­باشد که عبارتند­از: شمال آفریقا(صحرای صحارا)، جنوب آفریقا، شرق چین، شمال آمریکا، جنوب آمریکا و استرالیا، شبه جزیره عربستان و آسیای مرکزی. (عبدویس و همکاران،1390). منشأ گرد و غبارهای وارده به استان خوزستان بیشتر فرامحلی بوده و از بیابان­های کشورهای همجوار شکل می­گیرند( طاووسی و همکاران،1387). ) البته در سالهای اخیر به دلایل اقلیمی و بشری کانون­های متعدد گرد و غبار در استان تشکیل شده و به منشا طوفان­های خاکی در استان تبدیل شده­اند همچنین تحقیقات دانشمندان بر روی رسوبات کف اقیانوس­­ها نشان می­دهد که طوفان­های گردوغبار از 70 میلیون سال( قبل از دوره کرتاسه[30] زمین شناسی) اتفاق می­افتاده است(رواحی نژاد و خسروی پور،1391؛ ندافی، 2010)، بعلت فقدان پوشش گیاهی در مناطق مستعد گرد و غبار، هوای بالای این مناطق شروع به گرم شدن کرده و به سمت بالا حرکت می­کند، و زمانیکه به بادهایی با سرعت بالای تروپوسفری برخورد نماید، در نتیجه یک جریان چرخشی متمایل به سمت پایین ایجاد می­شود، که این بادهای با شدت بالا در برخورد با سطح زمین باعث ایجاد طوفان­های گرد و غباری می­شوند. میزان بارش سالانه در این مناطق کمتر از 50 میلی­متر در سال است(جمالی و بیات،1390). روند صنعتی شدن کنونی، افزایش در آلودگی هوا منجر به افزایش چهار برابری در مرگ و میر افراد نابالغ به علت بیماری­های برنشیت[31] و کشمکش­های مربوط به علائم امراض تنفسی می­شود. در کل از همه مرگ و میرهای جهانی مربوط به آلودگی هوا یک دهم به محیط­های خارجی نسبت داده می­شود. بیشترین مرگ و میرها، مرگ و میرهای پیش از بلوغ ناشی از آلودگی هوا به علت در معرض قرار گرفتن زیاد در برابر آلودگی هوا در نواحی روستایی و سکونت­گاه­های حومه شهری است. تمرکز ذرات قابل استنشاق، هزار برابر بیشتر از ذرات در هوای بیرون شهری است. این خطر که سلامت تنفسی زنان و کودکان را به بخصوص کاهش می­دهد در کل در مرگ و میر از 4 میلیون مرگ و میر برآورده شده ناشی از بیماری­های عفونی[32] سهیم هستند. همچنین شواهد اپیدمی[33] شناختی بسیاری وجود دارد که این وضعیت به افزایش خطر سرطان­های جگر، سل، آب مروارید چشمی منجر می­شود. این­ها همه پیامدهای اکولوژی[34] معیوب هستند که متکی به منابع انرژی کم اهمیت و تکنولوژیکی[35]­های نامؤثر در مساکن و خانه­های کم درآمد سنتی است. خانواده­هایی که دارای سطوح پایینی از درآمد، آموزش و انتقال

پروژه دانشگاهی

 دانش مواجه­اند. خطرات جدی آلودگی هوای داخلی  و درون خانه انعکاس و بازتاب دهنده سبک زندگی جوامع روستایی، جمعیت شهری حومه و اطراف شهرهاست. در مجموع امنیت روانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و سلامت مردم و پایداری حکومت­ها و جوامع با خطر جدی مواجهه شده است و هر لحضه بیم آن می­رود که تنش، ناآرامی، فقر، گرسنگی، جنگ، بیماری و مهاجرت و آوارگان زیست­محیطی دامن کشورها را در برگیرد. تغییرات آب و هوایی و محیط­زیستی معضل مهم توسعه انسانی عصر جدید بشری است. تغییرات آب و هوایی، آزادی، توانایی و انتخاب­های انسانی را مورد تهدید قرار داده است. و همچنین ایجاد بیماری­های عفونی، تولید غذا، گرسنگی و سوء تغذیه را ایجاد کرده است. همچنین مجموعه روابط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی باید مد نظر قرار گیرند. نهادهای مدیریت منابع و نهادهای آموزشی باید همکاری شفاف میان رشته­ای و جمعی را در زمینه علوم و مدیریت خدمات اکوسیستم ارتقاء دهند. برنامه­های محیط­زیست بایستی برای ایجاد توانایی هوشمند، هوشیاری و آمادگی­های اضطراری برای مقابله با فرسایش اکولوژیکی مزمن و شدید و پیامدهای آن توسعه یابند. رسانه­های عمومی باید تحقیقات و نتایج ناشی از آنها را به جامعه و نهادها منتقل کرده و تشویق نمایند(التیامی نیا، 1392).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

بر این اساس می‌توان گفت اتخاذ رفتار[36]های افراد جامعه برای سلامتی، ریشه در نگرش‌ها و باورهای افراد دارد و تا زمانی كه این باورها تغییر نیابند و با رفتارهای مناسب جایگزین نشوند، ضمانتی برای كاهش عوامل خطر فردی در جامعه وجود نخواهد داشت. در میان متون بازاریابی اجتماعی، الگوهای بسیاری در زمینه تغییر رفتار وجود دارند كه از جمله آن‌ها، تئوری رفتار برنامه‌ریزی شده[37] می‌باشد. در این مطالعه نیز از تئوری رفتار برنامه‌ریزی شده  و همچنین مدل اعتقاد بهداشتی استفاده شده است و تلاش شده تا بر مبنای این مدل، باورها و نگرش‌های افراد نسبت به رفتار در مواجهه با گرد و غبار مورد بررسی قرار گیرد. در رابطه با استفاده از مدل رفتار برنامه‌ریزی شده و مدل اعتقاد بهداشتی در بحث گرد و غبار تاكنون در داخل كشور تحقیقی مشاهده نگردیده است ولی گویه­های مدل به صورت جداگانه در تحقیقات مختلف با موضوعات متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است.

 

از این رو در این پژوهش به جستجوی جواب برای سؤال های اساسی زیر پرداخته می شود که رفتار خانوارهای روستایی و شهری نسبت به گرد و غبار چگونه است؟ آیا تفاوتی بین رفتار خانوارهای روستایی و شهری جهت مقابله با این پدیده وجود دارد؟ و عوامل مؤثر بر این رفتارها کدامند؟

 
مداحی های محرم